معنی اسم شفا

شفا :    (عربي) ۱- بهبود، بهبود يافتن از بيماري؛ ۲- (در اصطلاح عرفاني) از ميان رفتن بيماري دل به سبب تابش انوار ملكوتي است؛ ۳- (اَعلام) دایرة المعارف عربی از ابن سینا، در زمینه‌ي منطق، علوم طبیعی، ریاضیات و الاهیات، که بیشتر آن به فارسی ترجمه شده است.

 

 

اسم شفا در لغت نامه دهخدا

شفا. [ ش َ ] (ص، اِ) روا و مشروع و جایز. و هر چیز جایز و روا و مشروع. (ناظم الاطباء).
شفا. [ ش ِ / ش َ ] (از ع، اِمص ) شفاء. تندرستی و بهبود از مرض. (ناظم الاطباء). بهبود. برء از مرض. بِل ّ. (در فارسی بیشتر به فتح شین تلفظ کنند). (یادداشت مؤلف ) :
آنها که به تقریر جهان داور ما را
از درد جهالت بنکوهند و شفایند.
ناصرخسرو.
بر ره دین رو که سوی عاقلان
علت نادانی رادین شفاست.
ناصرخسرو.
جز درد و رنج هیچ نگردید حاصلم
زآن کس که سوی او به امید شفا شدم.
ناصرخسرو.
چگونه آنرا سبب شفا شمرد. (کلیله و دمنه ). چون خوره در دندان جای گرفت از درد او شفا نباشد مگر به قلع. (کلیله و دمنه ).
خاقانیا نجات مخواه و شفا ببین
کآرد شفات علت و زاید نجات بیم.
خاقانی.
ذوق تو بود عارضه ٔ احمقی از خصم
احسنت زهی زهر که تریاق شفایی.
خاقانی.
باد چو باد عیسوی گرد سم براق او
از پی چشم درد جان شاف شفای ایزدی.
خاقانی.
تب لرزه یافت پیکرخاک از فراق او
هم مرقد مقدس او شد شفای خاک.
خاقانی.
در دین شفای علت عالم برای خلق
زین حق شفیع زلت آدم پی جنان.
خاقانی.
دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت .
حافظ.
– امثال :
آن قدر نبود (آن قدر نداد) که کور بگوید شفا.(از امثال و حکم دهخدا).
شفا بایدت داوری تلخ نوش . (امثال و حکم دهخدا).
شفا ته پیاله است (در ته پیاله است ). (امثال و حکم دهخدا).
– شفاپذیر ؛ بهبودپذیر. قابل علاج. معالجه پذیر. صحت پذیر.(از یادداشت مؤلف ).
– شفاجوی ؛ که در جستجوی شفا و بهبود است. که در طلب علاج و شفای درد و مرض باشد :
عقل شفاجوی و طبیبش تویی
ماه سفرسازو غریبش تویی.
نظامی.
و رجوع به ماده ٔ شفا جستن شود.
– شفا خواستن ؛ شفا جستن. (از یادداشت مؤلف ). استشفاء. (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ).
– شفا کردن ؛ شفا دادن. شفا بخشیدن :
چه شود گر دل بیمار مرا شاه جهان
از شراب لب جانبخش شفایی بکند.
اسیری لاهیجی (از آنندراج ).
|| دواء. علاج. (یادداشت مؤلف ).
– دارالشفاء ؛ بیمارستان. (ناظم الاطباء). و رجوع به دارالشفاء در حرف دال شود.
|| (اِخ ) نام کتابی از ابوعلی سینا جامع همه ٔ علوم معقول مانند منطق و حکمت و طب. (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ).
شفا. [ ش ُ / ش ِ ] (اِ) ترکش و تیردان. || جعبه. (ناظم الاطباء) .
شفا. [ ش َ] (ع اِ) بقیه ٔ هلاک. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آخر عمر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || کرانه ٔ هر چیز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کران. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص ۶۱). کناره. کنار. لب.دم. حَرْف. (یادداشت مؤلف ). کرانه ٔ رود. (دهار). کنار و طرف هر چیز. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کناره. ج، اشفاء. (مهذب الاسماء). || گوشه. ج، اشفاء، شُفی ّ، شِفی ّ. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
– شفاجُرُف ؛ کناره ٔ وادی و آبگیر وتالاب. (ناظم الاطباء). لب وادی. (یادداشت مؤلف ). لب و کناره ٔ وادی و آبگیر، چه، شفا بمعنی کناره و طرف و جُرُف به معنی وادی و تالاب و آبگیر است. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) :
رو کاین شفا شفاجرف است از سبق مرا
آنرا شفا مخوان که شقاییست بس عظیم.
خاقانی.
علی شفا حفرة من النار؛ بر کناره ٔ مغاکی از آتش. (قرآن ۱۰۳/۳). علی شفاجُرُف هار؛ بر کنار گذرگاه سیل خالی شده. (قرآن ۱۰۹/۹). || اندک. (ناظم الاطباء). اندکی، برای مرد هنگام مرگ، برای ماه هنگام محاق گویند: مابقی منه الا شفاً؛ و کذلک للشمس عند غروبها. (ناظم الاطباء).
شفا. [ ش َ ] (ع مص ) فروشدن آفتاب. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).

اسم شفا در فرهنگ فارسی

شفا
کتابی است به زبان عربی تالیف ابن سینا در منطق الهیات و طبیعیات و آن از مهمترین کتب فلسفی اسلام است و در حکمت همان مقام را دارد که قانون در طب و مکرر بر آن شرح نوشته اند و مشروحترین آنها شرح صدرالدین شیرازی است .
۱ – ( مصدر ) بهبود یافتن از بیماری . ۲ – ( اسم ) بهبودی رهایی از مرض . ۳ – ( اسم ) دوا درمان جمع : اشفیه .
فرو شدن آفتاب
شفا بخش
( صفت ) پزشک یا دارویی که دیگران را شفا دهد .
شفا بخشی
شفا دادن بیماران .
شفا بخشیدن
شفا دادن بهبود بخشیدن
شفا جستن
تشفی
شفا دادن
( مصدر ) بهبود بخشیدن از مرض نجات دادن .
شفا دارو
پاد زهر و داروی شفا
شفا ساز
شفا سازنده نافع و سودمند و شفا دهنده .
شفا سازی
چاره و مداوا و معالجه
شفا عمر
شهریست در جلیل اعلی ( فلسطین ) دارای ۵٠٠٠ تن سکنه .
شفا یافتن
( مصدر ) بهبود یافتن از مرض معالجه شدن .
خاک شفا
کنایه از خاک کربلای معلی می باشد .
دست شفا
حکیم حاذق . یا نسخه طبیب و دستور طبیب .

اسم شفا در فرهنگ معین

شفا
(ش ) [ ع . شفاء ] ۱ – (مص ل .) تندرستی یافتن پس از بیماری . ۲ – (اِمص .) بهبودی، تندرستی . ۳ – (اِ.) درمان .

اسم شفا در فرهنگ فارسی عمید

شفا
۱. بقیۀ ماه پیش از آن که ناپدید شود.
۲. کنارۀ چیزی، لبۀ چیزی.
۱. تندرستی دادن، کسی را از بیماری رهانیدن، تندرست ساختن.
۲. بهبود و رهایی از مرض.
۳. [جمع: اَشفیة] دوا، دارو، درمان.

اسم شفا در اسامی پسرانه و دخترانه

شفا
نوع: پسرانه
ریشه اسم: عربی
معنی: (تلفظ: ša (e) fā) (عربی) بهبود، بهبود یافتن از بیماری، (در اصطلاح عرفانی) از میان رفتن بیماری دل به سبب تابش انوار ملکوتی است – بهبود یافتن از بیماری، تندرستی

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز