اسم پسر

بیستون : محل عبادت خدا ، خانه ‏یا کاخی کةدرآن ستون نباشد ، محل و کوهی سنگی نزدیک کرمانشاه ‏که ‏فرهاد برای رساندن جوی شیر تا قصر شیرین مأمور به تراشیدن آن شد.(نگارش کرد 

پاپک : استوار ، پدر کوچک ، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی، پسر ساسان موبِد معبد آناهیتا و پدربزرگ اردشیر بنیان گذار سلسله ساسانی پاتیرا: فراوانی  

بهنیا : وهنیا، کسی که از نسل خوبان است  

بهنود : نام پادشاهان هند  

پادشا : حاکم(نگارش کردی  

پولاد : نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرماندهان دلاور ایرانی در زمان کیقباد 

پریام : در افسانه های قدیم یونان، آخرین پادشاه تروا که شهر وی به دست یونانیان افتاد  

پیکان : نوک فلزی و تیزسر تیر یا نیزه  

پیام : الهام، وحی  

تارح : نام پدر ابراهیم(ع)  

توسن : اسب سرکش  

جهانسوز : فتنه و آشوب به پا کننده در جهان ، بی اعتنا به جهان و هر چه در آن است  

خداداد : عطا شده از سوی خداوند  

داو : هر یک از اشخاصی که طرفین دعوا برای حل اختلافات به طریقه غیررسمی انتخاب می کنند ، قاضی ، خداوند  

رادمان : دارمان،از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی