اسم دختر الف

اِفراح :    (عربي) (در قديم) شاد کردن.

اََفرا :    (در گياهي) 1- درختي از تيره‌ي افراها، اسپندان، اسفندان، بوسياه؛ 2- كلمه تحسين به معني آفرين، مرحبا.

اِفتخار :    (عربي) فخر، فخر كردن، نازش، نازيدن، سرافرازي.

اَعظم :    (عربي) 1- بزرگ، بزرگتر، بزرگترين، بزرگوار، بزرگوارتر؛ 2- از صفات خدوند.

اَطهره :   (عربي ـ فارسی) (اطهر + ه (پسوند نسبت)) منسوب به اطهر،   اطهر.

اَطهر :    (عربي) (در قديم) پاكيزه‌تر، پاك تر، طاهرتر.

اطلس :   (معرب از يوناني) 1- پارچه‌ي ابريشمي، پرنيان، ديبا، ابريشم گران‌بها؛ 2- (در نجوم) فلك نهم، فلك اطلس.

اَشواق :   (عربی) (جمع شَوق) (در قدیم) شوق  ها، آرزومندی  ها.

اُسوه :  (عربي) 1- پيشوا‌، رهبر، مقتدا، خصلتي كه شخص بدان لايق مقتدايي گردد؛ 2- از واژه‌هاي قرآني.

اَسنا :    ارفع، بلندتر، عالي‌تر.

اَسمر :    (عربي) (در قديم) گندم‌گون؛ سبزه.

اَسما :  (عربي) 1- نام‌ها، اسامي؛ 2- معارف، حقايق؛ 3- (در تفسير قرآن) و (در تصوف) به معناي معارف، حقايق و علوم آمده است؛ 3- (اَعلام) 1) نام همسر پیامبر اسلام(ص)؛ 2) نام دختر امام موسي كاظم(ع)؛ 3) نام همسر ...

اَسرين :    (كردي) اشك، سرشك.

اِسرا :   (عربي) 1- به شب راه رفتن، در شب سير كردن؛ 2- معراج پيامبر اسلام(ص)؛ 3- (اَعلام) نام هفدهمين سوره‌ي قرآن كريم داراي صد و يازده آيه.

اَزهار :    (عربي) (جمع زَهر) (در قديم) گل‌ها، شكوفه‌ها.