اسم پسر ب

برادر : اخوی، داداش ، کنایه ‏از رفیق(نگارش کردی  

بهلول : از عاقلان دیوانه نما در زمان هارون الرشید که هارون و خلفای دیگر از او تقاضای موعظه می کردند 

بهامد : پیشامد خوب  

بابا : با احترام اسم از پدر بردن ، پدر بزرگ ، تخلص شاعرکرد «حسین کرم الله» ، نام شاعرو عارف کرد «بابا طاهر عریان»(نگارش کردی بابر: ببر، لقب بعضی از پادشاهان ترک  

برزفری : فریبرز  

برمک : عنوان اجداد خاندان برمکیان و در اصل عنوان و لقبی بوده که به رئیس روحانی معبد بودایی بلخ می دادند، برمک معروف پدربزرگ یحیی وزیر مشهور هارون الرشید است برنا: جوان  

بزرجمهر : بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی  

بابک : استوار ، پدر کوچک ، پاپک، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی، پسر ساسان موبِد معبد آناهیتا و پدراردشیر بنیان گذار سلسله ساسانی، تخلص شاعرکرد «علی اصغر سریری»(ن 

باشور : جنوب(نگارش کردی  

برزاو : مد دریا(نگارش کردی  

بسود : دارای فایده(نگارش کردی  

بسیه : کافی(نگارش کردی  

به تام : کسی که در بین سایرین بهترین و کاملترین است  

بنشاد : شاد بنیان  

باراد : نام کسی که در زمان شاپور یکم پادشاه ساسانی زندگی کرده ونام او در کتیبه کعبه زرتشت امده است