اسم پسر م

مهرپویا : آن که در راه مهر و محبت قدم برمیدارد  

میخائیل : معرب از عبری، میکائیل  

میحاد : تک تک - جداگانه  

میر فرهان : میر بمعنای بزرگ + فرهان که نام شهری نزدیک همدان است.  

ملکان : نام پدر خضر(ع)  

مهبود : مهبد- سرور ماه،کناییه از کسی که زیباییش از ماه بیشتر است -  از شخصیتهای شاهنامه، نام وزیرانوشیروان پادشاه ساسانی که به ریختن زهر در غذای او متهم و کشته شد 

مهرتاش : مهر(فارسی) + تاش(ترکی) همتای مهر  

میران : میر(از عربی) + ان(فارسی)،  امیران، نام روستایی در استان آذربایجان شرقی  

میکاییل : معرب از عبری به معنای کیست که شبیه خدا باشد؟ - یکی از فرشتگان مقرب خداوند که معروف است روزی زمینیان را می رساند مرسل: ارسال شده،فرستاده شده  

مهریاد : یادگار خورشید ، مرکب از مهر و یاد  

منجیک : نام شاعر ایرانی قرن چهارم، منجیک ترمذی  

مهداد : داده ماه  

مهردار : دارنده مهر و محبت  

میرزا : میر(ازعربی) + زا(فارسی) شاهزاده و امیرزاده  

مقتدر : قدرتمند - مرد توانا