فَجر
فَجر : (عربي) 1- نوری که از مدتی پیش از طلوع خورشید به زمین می تابد، سپیده ی صبح، فلق؛ 2- سوره ی هشتادو نهم از قرآن کریم ، دارای سی آیه. اسم فجر در لغت نامه دهخدا فجر. [ ف ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
فَجر : (عربي) 1- نوری که از مدتی پیش از طلوع خورشید به زمین می تابد، سپیده ی صبح، فلق؛ 2- سوره ی هشتادو نهم از قرآن کریم ، دارای سی آیه. اسم فجر در لغت نامه دهخدا فجر. [ ف ...
ادامه مطلب ...فتانه : (عربي) 1- (به مجاز) فتان، بسيار زيبا و دلفريب؛ 2- (در قديم) (به مجاز) با زيبايي و دلفريبي. اسم فتانه در لغت نامه دهخدا فتانة. [ ف َت ْ تا ن َ ] (ع ص ) تأنیث فتان. رجوع ...
ادامه مطلب ...فايضه (فائضه) : (عربي) (مؤنث فايض، فائض) فيض رسان، فايده بخش (زن). اسم فایضه در لغت نامه دهخدا فایض. [ ی ِ ] (ع ص ) فائض. رجوع به فائض شود. اسم فایضه در فرهنگ فارسی فایض فایض:فیض دهنده، فیض رساننده ( اسم ) ۱ ...
ادامه مطلب ...فاطیما : (= فاطمه) (اعلام) دهکده ای در غرب پرتغال، نزدیکی لیریا. در نزدیکی آن در سال 1917 میلادی چند چوپان بچه مدعی دیدار حضرت مریم شدند. از آن پس، آن محل زیارتگاه شد و امروز یکی از مراکز ...
ادامه مطلب ...فاطمهنِسا : (عربي) از نامهاي مركب، فاطمه و نسا. اسم فاطمه نسا در لغت نامه دهخدا فاطمة. [ طِ م َ ] (ع ص ) مؤنث فاطم. شتربچه ٔ ماده ٔ از شیر بازشده. (منتهی الارب ). رجوع به فاطم شود. ...
ادامه مطلب ...فاطمهمعصومه : (عربي) 1- از نامهاي مركب، ا فاطمه و معصومه؛ 2- فاطمهي بيگناه و پاك. اسم فاطمهمعصومه در لغت نامه دهخدا فاطمة. [ طِ م َ ] (ع ص ) مؤنث فاطم. شتربچه ٔ ماده ٔ از شیر بازشده. (منتهی ...
ادامه مطلب ...فاطمهمحيا : (عربي) از نامهاي مركب، فاطمه و محيا. اسم فاطمه محیا در لغت نامه دهخدا فاطمة. [ طِ م َ ] (ع ص ) مؤنث فاطم. شتربچه ٔ ماده ٔ از شیر بازشده. (منتهی الارب ). رجوع به فاطم شود. ...
ادامه مطلب ...كِيهانه : (كيهان + ه (پسوند نسبت))، منسوب به كيهان، ( كيهان. اسم کیهانه در لغت نامه دهخدا کیهان. [ ک َ / ک ِ ] (اِ) جهان. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 405). عالم. و در فرهنگ به کاف ...
ادامه مطلب ...كيواندخت : 1- دختري منسوب به كيوان، يا دختر كيوان؛ 2- (به مجاز) زيبارو. اسم کیواندخت در لغت نامه دهخدا کیوان. [ ک َی ْ / ک ِی ْ ] (اِخ ) زحل. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 372). نام ...
ادامه مطلب ...كيميا : 1- مادهاي فرضي كه به گمان قدما فلزاتي مانند مس و قلع را به طلا و نقره تبديل ميكند، اكسير؛ 2- (به مجاز) هر چيز ناياب و دست نيافتني؛ 3- (در قديم) (به مجاز) افسون، مكر و ...
ادامه مطلب ...كياندخت : دختر بزرگان و سروران، دختري كه نژاد و تبار او به بزرگان و سروران ميرسد. اسم کیاندخت در اسامی پسرانه و دخترانه کیاندخت نوع: دخترانه ریشه اسم: فارسی معنی: (تلفظ: ki (e) yān doxt) دختر بزرگان و سروران، دختری که نژاد و ...
ادامه مطلب ...كياناز : (كيا+ ناز (افتخار، فخر، تفاخر)) 1- موجب افتخار پادشاهان و سروران و بزرگان؛ 2- (به مجاز) بزرگزاده. اسم کیاناز در لغت نامه دهخدا کیا. (ص، اِ) به معنی کی است که پادشاه بزرگ جبار باشد. (برهان ). به معنی ...
ادامه مطلب ...كيانا : (سریانی، kyānā) 1- طبيعت، جوهر؛ 2- (در اصطلاح فلاسفه) طبایع. اسم کیانا در لغت نامه دهخدا کیانا. [ ک َ / کیا ] (سریانی، اِ) طبایع باشد، فیلسوفان کیاناکیان خوانند. (لغت فرس اسدی چ هرن ص 5). طبایع باشد ...
ادامه مطلب ...كيارا : تاسه، ميل و خواهش به خوردن چيزهاي بيقاعده (ناباب) چنانكه اين حالت در زنان آبستن پديد ميآيد. [دكتر معين در جلد پنجم برهان (ص239) آورده است بنا بر قاعدهي تبديل «و» به «گ» به نظر ميرسد اصل ...
ادامه مطلب ...كوكب : (عربي) 1- (در نجوم) ستاره؛ 2- (در گياهي) گل زينتي درشتِ پُر پَر به رنگهاي ارغواني، سفيد، زرد، قرمز يا بنفش. اسم کوکب در لغت نامه دهخدا کوکب. [ ک َ ک َ] (ع اِ) ستاره. (ترجمان القرآن ). ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است