معنی اسم هیرو

هیرو :    (هیر = آتش + او /-u/= (پسوند نسبت))، منسوب به آتش؛ ۲- آتشی و سرخ گون؛ ۳- (به مجاز) زیبارو.

 

 

اسم هیرو در لغت نامه دهخدا

هیر. [ هََ / هی ] (ع اِ) اَیر. ایر. (منتهی الارب ). نصف اول از شب. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هَیِّر. || باد شمال. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به هَیِّر شود.
هیر. [ هََ ی ْ ی ِ ] (ع اِ) ایر. هیر. (منتهی الارب ). || باد شمال. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ص ) آنکه بی باکانه در هر چیزی درآید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
هیر. (اِصوت ) آوازی که بدان راندن ستور خواهند :
در بار هجوشان کشم از گوش تا به دم
خواهم به چوب رانم و خواهم به هیر و هر.
سوزنی (از یادداشت مؤلف ).
هیر. (اِ) آتش رامیگویند و به عربی نار خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). || طاعت و عبادت. (آنندراج ) (برهان ). || به زبان علمی اهل هند طلا را گویند. (برهان ) (آنندراج ).
هیر. [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان رودبر بخش معلم کلایه ٔشهرستان قزوین. کوهستانی و سردسیر، دارای ۱۰۵۸ تن سکنه است. آب آن از نینه رود و محصول آن غلات، ارزن، گردو، زغال اخته و شغل اهالی زراعت است. ذغال سنگ دارد. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱).
هیر. (اِخ ) نام یکی از دهستانهای حومه ٔ شهرستان اردبیل.این دهستان از ۴۸ آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن بالغ بر ۱۶۷۶۱ تن میباشد. مرکز این دهستان ده هیر و قراء مهم آن عبارتند از: کسالار، ایوریق، بقرآباد [ بلقاباد ]. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
هیر. (اِخ ) دهی از دهستان هیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل. دارای ۱۸۴۲ تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).

اسم هیرو در فرهنگ فارسی

هیر
۱ – نام یکی از دهستانهای حومه شهرستان اردبیل . این دهستان در جنوب خاوری اردبیل واقع و از شمال به بخش نمین محدود میگردد. این دهستان ۴۸ ده دارد که سکنه آن ۱۶۷۶۱ تن میباشد و مرکز آن ده هیر است . ۲ – مرکز دهستان هیر که در ۲۵ کیلومتری جنوب خاوری اردبیل در مسیر شوسه اردبیل به هیر واقع است . دامنه معتدل ۱۸۴۲ تن سکنه دارد.
آتش را میگویند و بعربی نار خوانند طاعت و عبادت
هیر آباد
ده جزئ دهستان خدا بنده لو بخش قیدار شهرستان زنجان . در ۳۲ کیلومتری جنوب خاوری قیدار. کوهستانی سردسیر ۵۱۵ تن سکنه دارد. رود محل آنرا مشروب میکند .
هیر و هر
آوازی که خر بنده خران را دهد برای راندن
هیر و ویر
در تداول عامه آنگاه بکار رود که مردم در آشفتگی و درهمی و انبوهی و ازدحام بودند و کس مر کس را نایستد

اسم هیرو در اسامی پسرانه و دخترانه

هیرا
نوع: پسرانه
ریشه اسم: کردی
معنی: فراخ، وسیع (نگارش کردی
هیراب
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: نام فرشته باد
هیراد
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: [hirad]خوش خندهخوش رو – کسی که چهره ای خوشحال و شاد دارد
هیران
نوع: دخترانه
ریشه اسم: کردی
معنی: قرار (نگارش کردی
هیربد
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: hirbad) (اوستایی) آموزگار، معلم، شاگرد، آموزنده، رئیس آتشکده، (در ادیان) پیشوای دینی در دین زرتشتی، (در اعلام) نام دانایی پاکدل که کلید دار سراپرده کاووس بود – شاگرد، آموزنده، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پاکدل و کلیددار سراپرده کیکاووس پادشاه کیانی
هیرسا
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: پارسا
هیرش
نوع: پسرانه
ریشه اسم: کردی
معنی: فشار، هجوم (نگارش کردی
هیرمند
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: hirmand) (در اوستایی) به معنی دارای پل و دارنده ی سد و بند، رود هیرمند از رودهای فلات شرقی ایران – نام رودی بزرگ در سیستان، لقب گشتاسپ پادشاه کیانی
هیرو
نوع: پسرانه
ریشه اسم: کردی
معنی: نام گلی به زبان کردی (گل ختمی) – گل ختمی (نگارش کردی
هیرود
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: hirud) نام یکی از پادشاهان پارت (اشکانی) یا اُرُدِ اول که کراسوس سردار رومی را به شدت شکست داد و کشت – نام مردی از اهالی سارد در زمان کوروش پادشاه هخامنشی

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز