اسم دختر و
اسم دختر بر اساس الفبا,اسم دخترانه با و,اسم دختر با حرف و,نام های دخترونه با و,اسم دختر شروع با حرف و,اسامی دخترانه ای که با حرف و شروع می شوند.
ويستا : (اوستايي) يابنده، برخوردار.
اسم ویستا در لغت نامه دهخدا
ویست. (اِ) قسمی بازی با ورق. (فرهنگ فارسی معین ).
ویست. (اِخ ) قصبه ای است از دهستان پشتکوه شهرستان گلپایگان با 3023 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
اسم ...
ادامه مطلب ...
ويدا : 1- پيدا، هويدا، ظاهر، آشكار؛ 2- (در پهلوي) يابنده، جوينده.
اسم ویدا در لغت نامه دهخدا
ویدا. (ص، اِ) پیدا و هویدا و ظاهر. || درد و الم و آزار. و به این معنی به فتح اول هم گفته ...
ادامه مطلب ...
ويانا : (اوستايي) فرزانگي، بخردي، دانايي.
اسم ویانا در لغت نامه دهخدا
ویان. [ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو از بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
اسم ویانا در فرهنگ فارسی
ویان
ده دهستان حاجی لو ...
ادامه مطلب ...
ونوشه : (در طبري) (= بنفشه)، ( بنفشه.
اسم ونوشه در لغت نامه دهخدا
ونوش. [ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلرودپی بخش مرکزی شهرستان نوشهر. سکنه ٔ آن 200 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
اسم ...
ادامه مطلب ...
ونوس : (فرانسوی:venus ) 1- (= زهره)، زهره؛ 2- (در میتولوژی) [اسطوره شناسی] ونوس یونانی یکی از نمادهای دیرینهي آریایی و برداشت دوبارهای از ایزد بانوی آب های درخشان اردویسور آناهیتا یا مادر باکره است. که در روم باستان ...
ادامه مطلب ...
وَندا: 1- (در زند و پازند) خواهش و خواسته؛ 2- (در اوستا) ستايش كننده، نيايش كننده.
اسم وندا در لغت نامه دهخدا
وندا. [ وَ ] (اِ) به لغت ژند و پاژند، خواهش و خواسته. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا).
اسم ...
ادامه مطلب ...
وسیمه : (عربی) (مؤنثِ وسیم) زنِ زیبا و نیک روی.
اسم وسیمه در لغت نامه دهخدا
وسیم. [ وَ ](ع ص ) وجه وسیم ؛ روی نیکو. (مهذب الاسماء). || خوب روی. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).جمیل. خوب صورت. ...
ادامه مطلب ...
وحیده : (عربي) (مؤنث وحيد)، ( وحيد. 1- و2-
اسم وحیده در لغت نامه دهخدا
وحید. [ وَ ] (ع ص ) تک. (یادداشت مرحوم دهخدا). فرد و منفرد. (ناظم الاطباء). تنها و یگانه. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). یگانه. (ناظم الاطباء) ...
ادامه مطلب ...
وَجيهه : (عربي) (مؤنث وجيه) زيبا، خوشگل (زن).
اسم وجیهه در فرهنگ فارسی
وجیهه
زن خوبروودارای قدروجاه، مونث وجیه
۱ -(صفت) مونث وجیه . ۲ - زن زیباروی . ۳ -( اسم )نامی است از نامهای زنان .
اسم وجیهه در فرهنگ معین
وجیهه
(وَ هَ ...
ادامه مطلب ...
وَجيه : (عربي) 1- زيبا، خوشگل، وجيهه؛ 2- داراي قدر و منزلت و محبوبيت نزد مردم.
اسم وجیه در لغت نامه دهخدا
وجیه. [ وَ ] (ع ص، اِ) مهتر قوم. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سید قوم. (اقرب الموارد). شریف ...
ادامه مطلب ...
وانیا : (عربي) ملايم، آهسته (نسيم).
اسم وانیا در لغت نامه دهخدا
وانی. (ع ص ) سست. مانده. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ضعیف البدن. (اقرب الموارد).
وانی. (حامص، پسوند): خوکوانی. دشتوانی.
اسم وانیا در فرهنگ فارسی
وانی
به آخر کلمات ملحق ...
ادامه مطلب ...
والیه : (عربي) (مؤنث والي) (در قديم) حاكم و پادشاه و سلطان (زن).
اسم والیه در لغت نامه دهخدا
والیة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث والی. رجوع به والی شود.
والیه. [ ی َ ری ِ ] (اِخ ) ...
ادامه مطلب ...
والِه : (عربي) 1- عاشق بي قرار، شيفته و مفتون؛ 2- حيران، سرگشته، مبهوت؛ 3- (در حالت قيدي) در حال شيفتگي. (اَعلام) واله/vāle/، [فرانسوی] ایالتی در جنوب سویس، نزدیک مرز فرانسه و ایتالیا.
اسم واله در لغت نامه دهخدا
وألة. [ ...
ادامه مطلب ...
واحده : (عربي) (مؤنث واحد)، ، واحد 1-.
اسم واحده در لغت نامه دهخدا
واحد. [ ح ِ ] (ع عدد،اِ) یک. نخستین عدد. هو اول عدد الحساب. (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یکی. (آنندراج ) (ناظم ...
ادامه مطلب ...
اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا
اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا