هلن
هلن : فرانسه از یونانی روشنایی، نور، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
اسم دختر بر اساس الفبا,اسم دخترانه با ه,اسم دختر با حرف ه,نام های دخترونه با ه,اسم دختر شروع با حرف ه,اسامی دخترانه ای که با حرف ه شروع می شوند.
هلن : فرانسه از یونانی روشنایی، نور، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد
ادامه مطلب ...هستی : وجود، زندگی، زندگانی
ادامه مطلب ...هاله : معرب از یونانی حلقه نورانی سفید یا رنگی که گاهی گرد ماه یا خورشید دیده می شود
ادامه مطلب ...هِشام: (عربی) 1- جُود و بخشش؛ 2- جوانمرد.
ادامه مطلب ...هیلا : نام پرندهاي است، باشه (پرندهاي شكاري كوچكتر از باز). اسم هیلا در لغت نامه دهخدا هیلا. [ هََ / هَِ ] (اِ) باشه را گویند و آن پرنده ای است شکاری کوچکتر از باز.(برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). ...
ادامه مطلب ...هَيفا : (عربي) (مؤنث اهيف) زن كمر باريك (باريك ميان). اسم هیفا در لغت نامه دهخدا هیف. [ هََ ] (ع اِمص ) سختی تشنگی. (منتهی الارب ). || (مص ) سخت تشنه شدن. || گریزپا شدن بنده. || لاغرشکم و ...
ادامه مطلب ...هيديكا : (كردي) به آهستگي. اسم هیدیکا در لغت نامه دهخدا هید. [ هََ / هَِ ] (اِ) چیزی باشد که برزگران به آن خرمن کوفته بباد دهند تا کاه از دانه جدا شود. (از برهان ) (آنندراج ). غله برافشان. ...
ادامه مطلب ...هِيام : (عربي) دوست داشتن، ويژگي يا حالت كسي كه از فرط عشق و غيرعشق شوريده است و نميداند به كجا میرود. اسم هیام در لغت نامه دهخدا هیام. [ هََ ](ع اِ) ریگ روان و پیوسته ریزان یا ریگستان خشک ...
ادامه مطلب ...هونیا : (هو = خوب + نيا) 1- داراي نياي خوب، نيكوتبار، نيك نژاد؛ 2- (در پهلوي) (= هونياك) به معني خوب نيا، داراي اصل و نسب اصيل، منتسب به خانوادهاي شريف؛ [مكنزي اين واژه را در پهلوي مطبوع ...
ادامه مطلب ...هوری : (هور = خورشيد + ي (پسوند نسبت)) 1- منسوب به خورشيد؛ 2- (به مجاز) زيبارو. اسم هوری در لغت نامه دهخدا هور. [ هََ ] (ع مص ) تهمت نهادن بر کسی در کاری. || گمان بردن به چیزی. ...
ادامه مطلب ...هورا : 1- (در سانسكريت) سورا (هورا) يك قسم شربت است كه در بند چهار آفرينگان گهنبار از آن ياد شده و توصيه شده كه آن را به نيكان بدهند؛ 2- (در كردي) هورا به معني غوغا است؛ 3- ...
ادامه مطلب ...هنگامه : 1- شورش، فتنه، آشوب؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) شگفت انگيز، عالي، فوق العاده؛ 3- (در قديم) هنگام، زمان، فصل. اسم هنگامه در لغت نامه دهخدا هنگامه. [ هََ م َ / م ِ ] (اِ) مجمع و جمعیت ...
ادامه مطلب ...هَنا : (عربي) شادماني و خوشبختي. اسم هنا در لغت نامه دهخدا هنا. [ هَِ ] (ع مص ) عطا دادن. (تاج المصادر بیهقی ). هنا. [ هََ ] (ع اِ) نسب پست. (از اقرب الموارد). هنا. [ هََ ن َ ] (ع ...
ادامه مطلب ...هميلا : (اَعلام) نام يكي از نديمههاي شيرين در خسرو و شيرين نظامي. اسم همیلا در لغت نامه دهخدا همیلا. [ ] (اِخ ) نام یکی ازندیمه های شیرین در خسرو و شیرین نظامی : فرنگیس و سهیل سروبالا عجب نوش و فلکناز ...
ادامه مطلب ...همراز : 1- ويژگي هر يك از دو يا چند نفري كه راز خود را به يكديگر ميگويند؛ 2- همدم، همنشين، مونس. اسم همراز در لغت نامه دهخدا همراز. [ هََ ] (ص مرکب ) هم راز. محرم اسرار. شخصی که ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است