اسم های دخترونه پیشنهادی :

  • ايرانبانو
  • آذرمینا
  • مینوزاد
  • همیلا
  • دیبا
  • ماهک
  • اسم های پسرونه پیشنهادی :

  • کسری
  • مگابیز
  • رایمون
  • بایا
  • فَریار
  • شیرزاد
  • اسم دختر ت

    اسم دختر بر اساس الفبا,اسم دخترانه با ت,اسم دختر با حرف ت,نام های دخترونه با ت,اسم دختر شروع با حرف ت,اسامی دخترانه ای که با حرف ت شروع می شوند.

    تَکتَم

    تَكتَم :    1- نام چاه زمزم؛ 2- (اَعلام) نام مادر امام رضا (ع). [مرحومِ دهخدا معتقد است كه: نام مادر حضرت رضا (ع) را نجمه نوشته‌اند كه بعداً به «تكتم» و «طاهره» مسمي شده و ظاهراً اين قول استوار ...

    ادامه مطلب ...

    تسنیم

    تسنيم :    (عربي) 1- از ريشه‌ي «سنم» در لغت به معنای «بزرگ شدن کوهان شتر» و نيز «بزرگ و مهتر قوم گرديدن» است؛ 2- (اَعلام) طبق روايات چشمه‌اي در بهشت، مذکور در قرآن کريم. و (به مجاز) آب آن ...

    ادامه مطلب ...

    تُرنج

    تُرنج :    1- (در گياهي) بالنگ؛ 2- طرحي (در قديم) مركّب از طرح‌هاي اسليمي و گل و بوته‌اي كه معمولاً در وسط نقش قالي، تذهيب، و مانند آنها به كار مي‌رود؛ 3- گُويي از مواد معطر.     اسم ترنج در لغت ...

    ادامه مطلب ...

    تِرمه

    تِرمه :    نوعي پارچه (قيمتي) از جنس كرك، پشم، يا ابريشم با نقش‌هاي بته جقه، اسليمي، و مانند آنها كه معمولاً از آن، جانماز، بقچه و لباس تهيه مي‌كنند.     اسم ترمه در لغت نامه دهخدا ترمه. [ ت َ / ت ...

    ادامه مطلب ...

    تَرلان

    تَرلان :    1- (در تركي) مرغي از جنس باز شكاري را گويند؛ 2- (در كردي) 1) به معني زيبا؛ 2) نام نوعي اسب است. اسم ترلان در لغت نامه دهخدا ترلان. [ ت َ ] (اِ) مرغی از جنس باز شکاری است. ...

    ادامه مطلب ...

    تَرانه

    تَرانه :    1- (در موسيقي) شعري متشكل از چند بيت مقفا و هم‌سان از نظر تعداد هجاها و مصراع‌ها كه با آواز خوانده مي‌شود؛ ليد؛ 2- (در موسيقي) هرنوع سخن معمولاً موزون كه با موسيقي خوانده شود؛ 3- (در موسيقي ...

    ادامه مطلب ...

    تُحفه

    تُحفه :    (عربي) 1- هديه؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) شخص بسيار ارزشمند. اسم تحفه در لغت نامه دهخدا تحفة. [ ت ُ ف َ/ ت ُ ح َ ف َ ] (ع اِ) ج، تُحَف. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر ...

    ادامه مطلب ...

    تبسّم

    تبسّم :    (عربي) 1- لبخند، خنده‌ي بدون صدا؛ 2- (در قديم) (به مجاز) درخشيدن.   اسم تبسم در لغت نامه دهخدا تبسم. [ت َ ب َس ْ س ُ ] (ع مص ) ابتسام. دندان سپید کردن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ...

    ادامه مطلب ...

    تبرّک

    تبرّك :    (عربي) 1- مبارك بودن، مباركي، خجستگي، خوش يمني؛ 1- بركت گرفتن. اسم تبرک در لغت نامه دهخدا تبرک. [ ت َ رَ ] (اِ) هر حصار و قلعه را گویند عموماً. (برهان ). هر حصار را گویند عموماً. (فرهنگ جهانگیری ...

    ادامه مطلب ...

    تامیلا

    تامیلا :    (عربي) 1- (مصدر باب تفعيل) از روي اميدواري، اميدوارانه؛ 2- در برخي منابع به معني بخشنده. اسم تامیلا در لغت نامه دهخدا تامیل. (اِخ ) شعبه ای از نژاد دراویدی هند که در جنوب هند و شمال سراندیب اقامت ...

    ادامه مطلب ...

    تامارا

    تامارا :    (اَعلام) پایتخت کشور استونی، برکناره‌ي جنوبی خلیج فنلاند از بندرهای عمده‌ي دریای بالتیک. اسم تامارا در لغت نامه دهخدا تامار. (اِخ ) (به عبری درخت خرما). اسم زنی است که به دو نفر از اولاد یهودا یعنی «عیرو» بعد ...

    ادامه مطلب ...

    تالین

    تالین :    (اَعلام) پایتخت کشور استونی، برکناره‌ي جنوبی خلیج فنلاند از بندرهای عمده‌ي دریای بالتیک. اسم تالین در لغت نامه دهخدا تالین. (اِخ ) دهی است از دهستان ترگور بخش سلوانا شهرستان ارومیه. در17500 گزی شمال سلوانا در مسیر راه ارابه ...

    ادامه مطلب ...

    تارا

    تارا :    ستاره، كوكب، مردمك چشم. اسم تارا در لغت نامه دهخدا تارا. (اِ) ستاره. (انجمن آرا)(آنندراج ) (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ). به عربی کوکب خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ) : طلوع موکب سعدش خلایق را کند روشن فروغ طلعت ...

    ادامه مطلب ...

    تابنده

    تابنده :    (صفت فاعلي از تابيدن)، آنچه مي‌تابد و نورافشاني مي‌كند، درخشان. اسم تابنده در لغت نامه دهخدا تابنده. [ ب َ دَ / دِ ] (نف ) تابان. درخشان پرتوافشان. نورانی. روشن کننده. براق. متلألأ. مشعشع. بصیص. لایح. وهّاج : ...

    ادامه مطلب ...

    اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

    اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

    کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است

    طراح: پاناب / پشتیبانی و سئو gateweb.ir