اسم پسر ز

زُبير : (اَعلام) ابن‌عوام قريشي [قرن‌اول هجری] از خويشاوندان و از صحابه‌ي پیامبر اسلام(ص) و برادر زاده‌ي حضرت خدیجه همراه با طلحه در جنگ جمل شرکت کرد و کشته شد.

زُبيد : (عربي) (تصغير زَبد)، عطيه و بخشش.

زایر :    (عربي) 1- آن كه به زيارت اماكن مقدسه مي‌رود، زيارت كننده؛ 2- (در قديم) ديدار كننده، زائر؛ 3- (در قديم) (به مجاز) تقاضا كننده. اسم زایر در لغت نامه دهخدا زایر. [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) زائر. زیارت ...

زاهد :    (عربي) 1- پارسا، پرهيزكار؛ 2- (در تصوف) آن كه از دنيا و بهره‌هاي آن روي گردان است و مدام در حال عبادت و ذكر است؛ 3- (اَعلام) شيخ زاهد گيلاني از عارفان بنام ايراني در قرن 7 ...

زاوش :    (يوناني) نام ستاره‌ي مشتري، زاوش، مشتري، به قولي از كلمه‌ي يوناني زوس zeus (خداي بزرگ) مشتق باشد. + ن.ك. راوش. اسم زاوش در  لغت نامه دهخدا زاوش . [ وُ ] (اِخ ) نام کوکب مشتری است . (برهان قاطع). نام ستاره ...

زال :    1- (= زر) سفيد موي؛ 2- (اَعلام) پسر سام و پدر رستم، پهلوان افسانه ای ايران، که به وسیله ی سیمرغ پرورش یافت. اسم زال در لغت نامه دهخدا زال . (ص ، اِ) پیر فرتوت سفیدموی باشد. (برهان قاطع). و اکثر ...

زاگرس :    (اَعلام) نام رشته كوهي كه از مغرب ايران تا شرق تركيه و شمال عراق ادامه دارد كه همان كوههاي پشتكوه كنوني يا پاطاق است و يونانيان آن را زاگرس گفته‌اند. اسم زاگرس در لغت نامه دهخدا زاگرس . [ رُ ] ...