اسم پسر پ

پِژمان :  1- (در قديم) غمگين، دل‌تنگ، نا اميد؛ 2- (اَعلام) پژمان [حسين پژمان بختياری] اديب و شاعر معاصر.

پَرهام :  (صورت فارسي برهام، ابراهيم)، ( ابراهيم. 1- و 2- 2)

پرويز : (پهلوی، apayvej) 1- پيروز، پيروزگر، فاتح؛ 2- (اَعلام) نام خسرو دوم شاهنشاه ساساني، مشهور به «خسرو پرويز» پسر هرمزد چهارم و نواده ی انوشيروان [590-627 میلادی].

پايدار : 1- داراي ثبات، ثابت، هميشگي؛ 2- (در قديم) مقاوم، مقاومت كننده؛ 3- (در حالت قيدي) به حالت هميشگي، پا برجا.

پاشا : 1- (مخففِ پادشاه)، بزرگ؛ 2- (اَعلام) (منسوخ) در امپراتوري عثماني، لقب و عنواني براي مقامات لشكري و كشوري و بعضاً فرمانروا و حاكم هر يك از سرزمين‌هاي وابسته.

پارسيا : منسوب به پارسي، (منسوب به قوم پارس)؛ پارسي، اهل پارس، از مردم پارس.

پارسا : 1- آن كه از ارتكاب گناه و خطا پرهيز كند، پرهيزگار، زاهد، متقي، ديندار، متدين، مقدس؛ 2- عارف، دانشمند.

اسم کودکان ایرانی - اسم پسر با حرف پ پارسا |    1- آن كه از ارتكاب گناه و خطا پرهيز كند، پرهيزگار، زاهد، متقي، ديندار، متدين، مقدس؛ 2- عارف، دانشمند. پارسیا |    منسوب به پارسي، (منسوب به قوم پارس)؛ پارسي، ...