اسم های دخترونه پیشنهادی :

  • دل آرام
  • چيستي
  • فرخ بانو
  • مهریز
  • سیمین‌بَر
  • پری بانو
  • اسم های پسرونه پیشنهادی :

  • هخامنش
  • نوشاد
  • رادان
  • گرانخوار
  • دَستان
  • دادآفرید
  • اسم پسر ق

    اسامی پسرانه از ق نام های پسرانه با ق

    قَيس

    قَيس :  (عربی) 1- با خودنمائی و برازندگی راه رفتن، سختی، اندازه کردن، چیزی را به چیزی قیاس و اندازه نمودن؛ 2- (اَعلام) 1) قیس‌ابن سعد انصاری: [قرن اول هجری] از اصحاب پیامبر اسلام(ص)؛ 2) قیس‌ابن مسهر صیداوی [قرن اول ...

    ادامه مطلب ...

    قهرمان

    قهرمان : (معرب پهلوان)، 1- آن كه در كار دشوار و مهمي مثل ورزش يا جنگ تلاش زيادي كرده و به شهرت رسيده است؛ 2- پهلوان؛ 3- دلاور؛ 4- (در قديم) نگهبان و محافظ.

    ادامه مطلب ...

    قَهار

    قَهار : (عربي) 1- نيرومند، پر زور؛ 2- (در قديم) سلطه‌گر و غالب و چيره؛ 3- از نام‌ها و صفات خداوند.

    ادامه مطلب ...

    قَوام

    قَوام :   (عربي) استواري، استحكام.   اسم قوام در لغت نامه دهخدا قوام . [ ق َ ] (ع اِمص )راستی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || عدل . (آنندراج ) (اقرب الموارد). || اعتدال . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و ...

    ادامه مطلب ...

    قطب الدین

    قطب الدين :    (عربي) 1- محور آيين و كيش؛ 2- (اَعلام) 1) قطب‌الدین شیرازی: (= محمود ابن مسعود) [634-710 قمری] دانشمند و حکیم ایرانی، شاگرد خواجه نصیر الدین طوسی و استاد کمال‌الدین فارسی. سفرهای زیادی کرد. پیدایش رنگین کمان را ...

    ادامه مطلب ...

    قدیر

    قدیر :    (عربي) 1- (در قديم) توانا، قادر؛ 2- از نام‌ها و صفات خداوند. اسم قدیر در لغت نامه دهخدا قدیر. [ ق َ ] (ع ص ) توانا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ان اﷲ علی کل شی ٔ قدیر. (قرآن کریم ). || پخته ...

    ادامه مطلب ...

    قدوس

    قدوس :    (عربي) (در قديم) 1- پاک و منزه؛ 2- از نام  ها و صفات خداوند. اسم قدوس در لغت نامه دهخدا قدوس . [ ق َ ] (ع ص ) پیش آینده . گویند: هو قدوس بالسیف ؛ ای قدم به . (منتهی ...

    ادامه مطلب ...

    قدرت‌الله

    قدرت‌الله :   (عربي) قدرت خداوند.   اسم قدرت الله در لغت نامه دهخدا قدرت . [ ق ُ رَ ] (ع مص ) قدرة. توانستن . توانائی داشتن . رجوع به قدرة و قدران شود : میرسد مست و جهانسوز و که دارد قدرت که سر راه ...

    ادامه مطلب ...

    قدرت

    قدرت :    (عربي) 1- توانايي، توان، سلطه و نفوذ؛ 2- (در فلسفه قديم) توانايي ويژه‌ي موجود زنده كه با آن از روي قصد و اراده عملي را انجام مي‌دهد يا ترك مي‌كند.       اسم قدرت  در لغت نامه دهخدا قدرت . [ ق ...

    ادامه مطلب ...

    قباد

    قباد :    1- محبوب، شاه محبوب، سرور گرامي؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پهلوان ایرانی، پسر کاوه و برادر قارِن، که به دست پهلوانی تورانی کشته شد؛ 2) (در شاهنامه) (= كيقباد) شاه داستانی ایران، نخستین شاه از سلسله‌ي ...

    ادامه مطلب ...

    قائم

    قائم :    (عربي) 1- ايستاده، به حالت عمودي قرار گرفته؛ 2- (در اديان) لقب امام دوازدهم شيعيان كه غايب است (عج)؛ 3- (در قديم) اقامه كننده‌ي حق، برپادارنده‌ي دين؛ 4-(به مجاز) قدرتمند و با اراده؛ 5- (اَعلام) 1) دومین ...

    ادامه مطلب ...

    قائد

    قائد :    (عربي) 1- آن كه جمعي از مردم را رهبري مي‌كند، رهبر، پيش‌رو، پيشوا؛ 2- (در قديم) رئيس قافله، كاروان سالار؛ 3- (در قديم) (در نجوم) نام ستاره‌اي در انتهاي دُم صورت فلكي دُب اكبر. اسم قائد در لغت ...

    ادامه مطلب ...

    قانع

    قانع :    (عربي) 1- آن كه به دارايي خود يا آنچه در اختيار دارد، راضي است و بسنده مي‌كند، قناعت كننده، خرسند؛ 2- راضي و خرسند از جواب يا از سخني كه شنيده است، مُجاب. اسم قانع در لغت نامه ...

    ادامه مطلب ...

    قاسم

    قاسم :    (عربي) 1- (در قديم) بخش‌كننده، مقسم؛ 2- (اَعلام) 1) قاسم ابن حسن: [حدود 44-61 قمری] فرزند امام حسن(ع) و از نخستین یاران امام حسین(ع) كه در واقعه‌ي كربلا شهيد شد؛ 2) نام يكي از فرزندان پیامبر اسلام(ص).   اسم ...

    ادامه مطلب ...

    قادر

    قادر :    (عربي) 1- داراي قدرت، توانا؛ 2- از نام‌ها و صفات خداوند. اسم قادر در لغت نامه دهخدا قادر. [ دِ ] (ع ص ) توانا. (منتهی الارب ). قدیر. با قدرت . مقتدر : قدرتش بر خشم سخت خویش می بینم روان مرد باید ...

    ادامه مطلب ...

    اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

    اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

    کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است

    طراح: پاناب / پشتیبانی و سئو gateweb.ir