اسم پسر ص

صمد : بی نیاز، غنی، مهتر، از نامهای خداوند، از اسماء حسنی  

صائب : راست و درست، رسا، رساننده، نام شاعر نامدار قرن یازدهم در دوره صفویه(صائب تبریزی) 

صدران : صدر(عربی) + ان(فارسی) رؤسا و بزرگان  

صمدالله : خداوند بی نیاز  

صائم : روزه گیر، روزه دار  

صدوق : راستگو، صدیق، دوست  

صمصام : شمشیری که خم نگردد، شمشیر برّان  

صائن : محافظ، نگاه دارنده  

صدیده : مهم  

صمیم : صمیمی، میانه، وسط، اوج و نهایت شدت یا ترقی چیزی  

صائن الدین : آن که حافظ و نگهدارنده دین است  

صدیق : بنده خالص خداوند ، بسیار راستگو و درستکار، لقب یوسف(ع) پسر یعقوب(ع)  

صنعان : طبق روایت شیخ عطار در منطق الطیر، نام عارفی بزرگ که هفتاد مرید داشت  

صیام : (عربی) 1- (در قدیم) روزه گرفتن، روزه؛ 2- (در عرفان) صوم، امساک از خوردن و آشامیدن بر اساس احکام شرع.

صُهَيب : (عربي) (مصغر اَصْهَب)، 1- سرخ و سفيد به هم آميخته؛ 2- آن كه موهاي سرخ و سفيد به هم آميخته دارد؛ 3- آن‌كه يا آنچه سفيدي آن آميخته با سرخي (گندمگوني) باشد؛ 4- كنيه‌ي شير درنده؛ 5- (اَعلام) ...