عینا
عینا : (عربي، عیناء)، زن فراخ چشم، زن زیبا چشم. اسم عینا در لغت نامه دهخدا عینا. [ ع َ ] (ع ص ) تلفظی است از «عیناء». زنی فراخ چشم. (دهار) : و حورا و عینای فرادیس اعلی را از ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
اسم دختر بر اساس الفبا,اسم دخترانه با ع,اسم دختر با حرف ع,نام های دخترونه با ع,اسم دختر شروع با حرف ع,اسامی دخترانه ای که با حرف ع شروع می شوند.
عینا : (عربي، عیناء)، زن فراخ چشم، زن زیبا چشم. اسم عینا در لغت نامه دهخدا عینا. [ ع َ ] (ع ص ) تلفظی است از «عیناء». زنی فراخ چشم. (دهار) : و حورا و عینای فرادیس اعلی را از ...
ادامه مطلب ...عهديه : (عربي) (عهد + ايه (پسوند نسبت))، 1- منسوب به عهد؛ 2- (به مجاز) زن هم پيمان، زن پايبند به عهد و پيمان. اسم عهدیه در لغت نامه دهخدا عهدی. [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عهد. ...
ادامه مطلب ...عواطف : (عربي) 1- عاطفه ها، احساسات؛ 2- مهربانی ها، الطاف. اسم عواطف در لغت نامه دهخدا عواطف. [ ع َ طِ ] (ع اِ) ج ِ عاطفة. (از اقرب الموارد). رجوع به عاطفة شود. مهربانیها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ...
ادامه مطلب ...عليمه : (عربي) (مؤنث عليم)، ( عليم. اسم علیمه در لغت نامه دهخدا علیم. [ ع َ ] (ع ص ) دانا. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (ازتاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). ج، علماء (منتهی ...
ادامه مطلب ...عُلیا : (عربي) 1- ویژگی جایی که نسبت به جای دیگر بر بلندی قرار گرفته است، بالا در مقابل سفلی؛ 2- (در قدیم) رفیع، والا. اسم علیا در لغت نامه دهخدا علیا. [ ع ُل ْ ] (ع ن تف ) ...
ادامه مطلب ...علويه : (عربي) 1- (مؤنث علوي)، منسوب به علي؛ 2- آنچه كه مرتفع باشد؛ 3- آنچه كه شريف باشد؛ 4- كسي كه از اولاد علي ابن ابي طالب(ع) باشد. اسم علویه در لغت نامه دهخدا علویة. [ ع َ ل َ ...
ادامه مطلب ...عقيله : (عربي) (مؤنث عقيل)، 1- زن بزرگوار؛ 2- هر چيز گرامي و ارجمند، نفيس. اسم عقیله در لغت نامه دهخدا عقیلة. [ ع َ ل َ ] (ع ص ) مؤنث عَقیل. رجوع به عقیل شود. || زن کریمه ٔ ...
ادامه مطلب ...عقيق : (عربي) 1- سنگي سليسي و آبدار و قيمتي، كه رنگ سرخ آن بسيار جالب است و در زينت استفاده ميشود؛ 2- (به مجاز) شخص ارجمند و گرامي. اسم عقیق در لغت نامه دهخدا عقیق.[ ع َ ] (ع اِ) ...
ادامه مطلب ...عفيفه : (عربي) (مؤنث عفيف)، ( عفيف. اسم عفیفه در لغت نامه دهخدا عفیفة. [ ع َ فی ف َ ] (ع ص )مؤنث عفیف. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زن پارسا؛ أی پاکدامن. (دهار). زن پارسا و پرهیزگار از ...
ادامه مطلب ...عفت : (عربي) 1- حالت خويشتن داريِ زن در رويارويي و معاشرت با نامحرم و حفظ آبرو، پاكدامني؛ 2- رعايت اصول اخلاقي، پرهيزكاري، پارسايي. اسم عفت در لغت نامه دهخدا عفت. [ ع َ ] (ع مص ) برتافتن. (از منتهی ...
ادامه مطلب ...عظيمه : (عربي) (مؤنث عظيم)، ( عظيم. اسم عظیمه در لغت نامه دهخدا عظیم. [ ع َ ] (ع ص ) بزرگ و کلان و فربه. (منتهی الارب ). سترگ و بزرگ، خلاف صغیر. (از اقرب الموارد). در تداول فارسی به ...
ادامه مطلب ...عطيه : (عربي) 1- آنچه از سوي خداوند يا از طرف شخصي بزرگ به كسي بخشيده شود؛ 2- انعام، بخشش. اسم عطیه در لغت نامه دهخدا عطیت. [ ع َ طی ی َ ] (ع اِ) عطیة. چیزی که به کسی ...
ادامه مطلب ...عطوفه : (عربي) (مؤنث عَطوف) زنِ مهربان و با عاطفه. اسم عطوفه در لغت نامه دهخدا عطوف. [ ع َ ] (ع ص ) مهربان. عاطف. رؤوف. مشفق. گویند: رجل عطوف ؛ یعنی شخص شفوق و نیکوخلق و نیکوکار. (از اقرب ...
ادامه مطلب ...عطريه : (عربي) (عطر + ايه (پسوند نسبت))، منسوب به عطر؛ معطر، خوشبو. اسم عطریه در لغت نامه دهخدا عطریة. [ ع ِ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث عِطری. خوشبو. ج، عطریّات. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع ...
ادامه مطلب ...عطرين : (عربي ـ فارسي) (عطر + ين (پسوند نسبت))، منسوب به عطر؛ معطر، خوشبو. اسم عطرین در لغت نامه دهخدا عطری. [ ع ِ ] (ص نسبی ) منسوب به عطر. معطر و دارای بوی خوش. (ناظم الاطباء). رجوع به ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است