شُمیلا
شُميلا : قلب شدهي [پديده آوايي در زبان مثل: ديوار و ديوال] شُميرا. شُميرا و سميرا. اسم شمیلا در لغت نامه دهخدا شمیل. [ ش َ ] (ع اِ) شمال. (ناظم الاطباء). لغتی است در شَمال (شِمال ) که بادی است. ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
اسم دختر بر اساس الفبا,اسم دخترانه با ش,اسم دختر با حرف ش,نام های دخترونه با ش,اسم دختر شروع با حرف ش,اسامی دخترانه ای که با حرف ش شروع می شوند.
شُميلا : قلب شدهي [پديده آوايي در زبان مثل: ديوار و ديوال] شُميرا. شُميرا و سميرا. اسم شمیلا در لغت نامه دهخدا شمیل. [ ش َ ] (ع اِ) شمال. (ناظم الاطباء). لغتی است در شَمال (شِمال ) که بادی است. ...
ادامه مطلب ...شميسا : (= شمسا)، ( شمسا. اسم شمیسا در لغت نامه دهخدا شمیسا. [ ش َ ] (سریانی، اِ) نور. روشنایی. (ناظم الاطباء). بمعنی نور باشد که روشنایی معنوی است. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). اسم شمیسا در اسامی پسرانه و ...
ادامه مطلب ...شمه : (عربی، شَمَّة) (در قدیم) بوی خوش. اسم شمه در لغت نامه دهخدا شمت. [ ش َم ْ م َ ] (ع اِ) شمة. شمه. (یادداشت مؤلف ). پاره ای و جزیی و بخشی از چیزی : چند نکت دیگر ...
ادامه مطلب ...شمشاد : 1- (در گياهي) درختچهاي هميشه سبز با انواع مختلف كه در حاشيهي باغچهها كاشته ميشود؛ 2- (در قديم) مرزنگوش؛ 3- (در قديم) (به مجاز) شخص خوش قد و قامت؛ 4- (در قديم) (به مجاز) زلف و معشوق. اسم ...
ادامه مطلب ...شمسي : (عربي ـ فارسي) 1- (منسوب به شمس)، 2- داراي شمس (خورشيد)؛ 3- (در قديم) (به مجاز) سرخ رنگ. اسم شمسی در لغت نامه دهخدا شمسی. [ ش َ ] (ص نسبی ) نسبت به عبد شمس. (منتهی الارب ). ...
ادامه مطلب ...شمسه : (عربي ـ فارسي) 1- نقش زينتي به شكل خورشيد كه در تذهيب، جواهر سازي، كاشي كاري و مانند آنها به كار ميرود؛ 2- نوعي پارچه؛ 3- (در قديم) خورشيد؛ 4- (به مجاز) عاليترين و بهترين فرد. اسم شمسه ...
ادامه مطلب ...شمسجهان : (عربي ـ معرب فارسي) 1- خورشيد جهان، آفتاب گيتي؛ 2- (به مجاز) زيبارو. اسم شمس جهان در لغت نامه دهخدا شمس. [ ش َ ] (ع مص ) آفتابناک شدن روز. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) ...
ادامه مطلب ...شمامه : (عربي) 1- (در قديم) رايحه و بوي خوش؛ 2- گلولهي خوشبو، دستنبو؛ 3- (به مجاز) شخص يا چيز دوست داشتني و خوشايند. اسم شمامه در لغت نامه دهخدا شمامة. [ ش َ م َ ] (ع مص ) بوییدن. ...
ادامه مطلب ...شَلير : (= شَليل)،1- ميوهي خوشبو و گوارا و آبدار شبيه شفتالو و هلو؛ 2- درخت اين ميوه. اسم شلیر در لغت نامه دهخدا شلیر. [ ش َ ] (اِ) شلیل و نوعی از شفتالو. (ناظم الاطباء). بمعنی شلیل است. (فرهنگ ...
ادامه مطلب ...شَلاله : (عربی) 1- آبشار؛ 2- (در منابع عربی) شلال؛ 3- (در ترکی) آبشار، فوّاره. اسم شلاله در لغت نامه دهخدا شلال.[ ش َ ] (اِ) قسمی بادام به جهرم. (یادداشت مؤلف ). || توله یا سگ شکاری پشمدار. مقابل کوسه. ...
ادامه مطلب ...شكيلا : (عربي ـ فارسي) (شكيل = خوشگل، زيبا + ا (پسوند نسبت))، منسوب به شكيل، خوشگل و زيبا. اسم شکیلا در لغت نامه دهخدا شکیل. [ ش َ ] (ع اِ) کف خون آمیخته ای که بر دهانه ٔ لگام ...
ادامه مطلب ...شكيبا : صبور، برد بار، باشكيبايي. اسم شکیبا در لغت نامه دهخدا شکیبا. [ ش ِ / ش َ ] (نف ) صبور. تحمل کننده. آرام گیرنده. متحمل. بردبار. صابر. (برهان ) (ناظم الاطباء). صبور. آرمیده. (فرهنگ اوبهی )(لغت فرس اسدی ...
ادامه مطلب ...شكوه : حالتي در كسي كه به بزرگي جلوه كند و احترام برانگيزد يا چشمها را خيره كند، بزرگي، حشمت و جلال. اسم شکوه در لغت نامه دهخدا شکوة. [ ش َ وَ ] (ع اِ)خیکی که از پوست بره ٔ ...
ادامه مطلب ...شكوفه : (در گياهي) هريك از گلهاي درختان ميوه كه معمولاً در فصل بهار ميشكفند. اسم شکوفه در لغت نامه دهخدا شکوفه. [ ش ِ / ش ُ ف َ / ف ِ ] (اِ) گل درختان میوه دار. (ناظم الاطباء) ...
ادامه مطلب ...شكوفا : 1- ويژگي گل يا غنچهاي كه باز شده است، شكفته؛ 2- (به مجاز) با رونق، پيشرفته، رشد يافته. اسم شکوفا در لغت نامه دهخدا شکوفا. [ ش ُ ](نف ) شکفته. شکفته شده. شکوفان. بازشده چون غنچه و شکوفه. ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است