اسم های دخترونه پیشنهادی :

  • كبيتا
  • مهر آئین
  • هودسا
  • سودابه
  • آرمتی
  • آوشن
  • اسم های پسرونه پیشنهادی :

  • رادفرخ
  • مسباد
  • جندل
  • فریین
  • غباد
  • مهراب
  • اسم دختر ص

    اسم دختر بر اساس الفبا,اسم دخترانه با ص,اسم دختر با حرف ص,نام های دخترونه با ص,اسم دختر شروع با حرف ص,اسامی دخترانه ای که با حرف ص شروع می شوند.

    صدر

    صدر :    (عربی) 1- جايي در مجلس كه مخصوص نشستن بزرگان است و معمولاً روبروي درِ ورودي قرار دارد، طرف بالاي مجلس؛ 2- (به مجاز) اشخاص برتر و داراي مقام بالاتر؛ 3- (احترام آميز) (به مجاز) مهتر و رئيس؛ ...

    ادامه مطلب ...

    صداقت

    صداقت :    (عربي) 1- راستي و درستي؛ 2- (در عرفان) نزد اهل سلوك پايداري دل در وفا و جفا و منع و عطا است.     اسم صداقت در لغت نامه دهخدا صداقت. [ ص َ / ص ِ ق َ ] (ع ...

    ادامه مطلب ...

    صحرا

    صحرا :    (عربی، صحراء) 1- (در جغرافیا) بیابان؛ 2- محلی خارج از منطقه  ی مسکونی، که دارای پوشش گیاهی است؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) میدان جنگ؛ 4- (اَعلام) (= صحرای آفریقا) وسیعترین بیابان دنیا در شمال آفریقا، که ...

    ادامه مطلب ...

    صَبیه

    صَبيه :    (عربي) به گونه‌ احترام آميز به معني دختر (فرزند).     اسم صبیه در لغت نامه دهخدا صبیة. [ ص َب ْ /ص ِب ْ ی َ ] (ع اِ) ج ِ صَبی. کودکان. (منتهی الارب ). صبیة. [ ص َ بی ...

    ادامه مطلب ...

    صَبیحه

    صَبيحه :    (عربي) (مؤنث صَبيح)، ( صَبيح.     اسم صبیحه در لغت نامه دهخدا صبیح. [ ص َ ] (ع ص ) خوبرو و سفیدرنگ. ضد ملیح که سبزه رنگ و نمکین باشد. (غیاث اللغات ). خوبرو. (دهار). صاحب جمال. (منتهی الارب ...

    ادامه مطلب ...

    صبوره

    صبوره :    (عربي ـ فارسي) (صبور + ه (نسبت))، 1- منسوب به صبور؛ 2- (به مجاز) صبور و شكيبا.     اسم صبوره در لغت نامه دهخدا صبور. [ ص َ ] (ع ص ) صابر و شکیبا و کسی که جلدی نکند ...

    ادامه مطلب ...

    صبورا

    صبورا :    (عربي ـ فارسي) (صبور + ا (الف نسبت يا تعظيم))، به معني بردبار، صبور.     اسم صبورا در لغت نامه دهخدا صبور. [ ص َ ] (ع ص ) صابر و شکیبا و کسی که جلدی نکند درانتقام. (غیاث اللغات ...

    ادامه مطلب ...

    صبور

    صبور :    (عربي) 1- آن‌كه در برابر سختي‌ها و رنج‌ها بردبار است، صبر كننده، شكيبا؛ 2- از نام‌هاي خداوند. اسم صبور در لغت نامه دهخدا صبور. [ ص َ ] (ع ص ) صابر و شکیبا و کسی که جلدی نکند ...

    ادامه مطلب ...

    صبریه

    صبریه :    (عربي) (صبر + ايه (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صبر؛ 2- (به مجاز) صبور و شكيبا. اسم صبریه در لغت نامه دهخدا صبری. [ ص َ ] (اِخ ) دهی از دهستان همائی بخش ششتمد شهرستان سبزوار 70000گزی جنوب ...

    ادامه مطلب ...

    صبری

    صبری :    (عربي ـ فارسي) (صبر + ي (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صبر؛ 2- (به مجاز) صبور و شكيبا. اسم صبری در لغت نامه دهخدا صبری. [ ص َ ] (اِخ ) دهی از دهستان همائی بخش ششتمد شهرستان سبزوار ...

    ادامه مطلب ...

    صبرا

    صبرا :    (عربي ـ فارسی) [صبر = بردباری کردن در برابر سختی‌ها و ناملایمت‌ها، شکیبایی؛ (در تصوف) شکیباییِ سالک در مقابل سختی‌ها و انتظار فرج از جانب خداوند +ا (پسوند نسبت)] 1- منسوب به صبر؛ 2- (به مجاز) صبور ...

    ادامه مطلب ...

    صَبا

    صَبا :    (عربي) 1- نسيم ملايم و خنكي كه در برخي نواحي از طرف شمال شرق مي‌وزد در مقابلِ دَبور؛ 2- (شاعرانه) (به مجاز) پيام رسان ميان عاشق و معشوق؛ 3- (در قديم) (در موسيقي ايراني) يكي از شعب بيست ...

    ادامه مطلب ...

    صائمه

    صائمه :    (عربي) (مؤنث صائم) (در قديم) آن‌كه روزه مي‌گيرد، روزه‌گير، روزه‌دار. اسم صائمه در لغت نامه دهخدا صائم. [ ءِ ] (ع ص، اِ) نعت فاعلی از صوم. روزه دار. || هر بازدارنده ای خود را از طعام و کلام و ...

    ادامه مطلب ...

    صائبه

    صائبه :    (عربی، صائبَة) (مؤنث صائب) ) صائب 1- .   اسم صائبه در لغت نامه دهخدا صائب. [ ءِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صواب. رسا. رساننده. (غیاث اللغات ). || باران ریزان. || نقیض خاطی. و منه المثل : ...

    ادامه مطلب ...

    صاحبه

    صاحبه :    (عربي) (مؤنث صاحب)، ( صاحب 1- ، 3- ، 4- و 5- اسم صاحبه در لغت نامه دهخدا صاحب. [ ح ِ ] (ع ص، اِ) نعت فاعلی مذکر از صُحْبة و صحابة. یار. ج، صَحْب، صُحبة، صُحْبان، صِحاب، ...

    ادامه مطلب ...

    اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

    اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

    کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است

    طراح: پاناب / پشتیبانی و سئو gateweb.ir