شکرانه
شكرانه : (عربي ـ فارسي) 1- سخني كه به عنوان سپاسگزاري گفته ميشود، يا عملي كه براي سپاس انجام ميشود، يا آنچه به عنوان هديه براي قدرداني داده ميشود؛ 2- (در قديم) (در حالت قيدي) به عنوان سپاسگزاري براي ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
اسم دختر بر اساس الفبا,اسم دخترانه با ش,اسم دختر با حرف ش,نام های دخترونه با ش,اسم دختر شروع با حرف ش,اسامی دخترانه ای که با حرف ش شروع می شوند.
شكرانه : (عربي ـ فارسي) 1- سخني كه به عنوان سپاسگزاري گفته ميشود، يا عملي كه براي سپاس انجام ميشود، يا آنچه به عنوان هديه براي قدرداني داده ميشود؛ 2- (در قديم) (در حالت قيدي) به عنوان سپاسگزاري براي ...
ادامه مطلب ...شقايق : (عربي) 1- (در گياهي) گلي سرخ رنگ؛ 2- گياهي يك ساله و علفي يا كاشتني اين گل كه بيشتر در مزارع، دشت ها و دامنههاي كوهستان ميرويد؛ 3- كاسه بشكنك. اسم شقایق در لغت نامه دهخدا شقایق. [ ش ...
ادامه مطلب ...شفيعه : (عربي) (مؤنث شفيع)، شفیع. اسم شفیعه در لغت نامه دهخدا شفیع. [ ش َ ] (ع ص، اِ) خواهشگر که برای دیگری شفاعت خواهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). - شفیعالامم ؛ از القاب حضرت ...
ادامه مطلب ...شفق : (عربي) نوري سرخ كه تا مدتي پس از غروب خورشيد از آسمان به زمين ميتابد. اسم شفق در لغت نامه دهخدا شفق. [ش َ ف َ ] (ع اِ) سرخی شام و بامداد. (غیاث اللغات ). سرخی افق پس ...
ادامه مطلب ...شفا : (عربي) 1- بهبود، بهبود يافتن از بيماري؛ 2- (در اصطلاح عرفاني) از ميان رفتن بيماري دل به سبب تابش انوار ملكوتي است؛ 3- (اَعلام) دایرة المعارف عربی از ابن سینا، در زمینهي منطق، علوم طبیعی، ریاضیات و ...
ادامه مطلب ...شعله : (عربي) زبانهي آتش، بخش گرم و نوراني آتش. اسم شعله در لغت نامه دهخدا شعلة. [ ش ُ ل َ ] (ع اِ) شعله. سپیدی در دم اسب و پیشانی و پس سر آن. (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) ...
ادامه مطلب ...شريفه : (عربي) (مؤنث شريف)، ( شريف. اسم شریفه در لغت نامه دهخدا شریفة. [ ش َ ف َ ] (ع ص ) مؤنث شریف. (ناظم الاطباء). وجیهه. (یادداشت مؤلف ). مؤنث شریف. ج، شَرائف، شَریفات. (اقرب الموارد). رجوع به شریف ...
ادامه مطلب ...شريعه : (عربي) 1- شریعت، شریعت؛ 2- (در قديم) محل در آمدن به آب، محل برداشتن آب از رودخانه و مانند آن. اسم شریعه در لغت نامه دهخدا شریعت. [ ش َ ع َ ] (ع اِ) جای به آب درآمدن ...
ادامه مطلب ...شريعت : (عربي) 1- شرع؛ 2- (در قديم) طريقه، روش؛ 3- (در اصطلاح) اقوال واعمال و احكامي است كه حق تعالي به زبان پیامبر اسلام(ص) بر بندگان مقرر فرموده است و موجب انتظام امور معاش و معاد است. اسم شریعت ...
ادامه مطلب ...شَرمينه : (شرم + اينه (پسوند نسبت))، منسوب به شرمين، + شرمين. اسم شرمینه در لغت نامه دهخدا شرمین. [ ش َ ] (ص نسبی ) باشرم. باحیا. خجول. محجوب.(یادداشت مؤلف ). شرمه. شرمنده. شرمناک. شرمگن. (ازآنندراج ). شرمگین. (فرهنگ فارسی ...
ادامه مطلب ...شَرمين : (در قديم) شرمگين، با حُجب و حيا، خجالت زده. اسم شرمین در لغت نامه دهخدا شرمین. [ ش َ ] (ص نسبی ) باشرم. باحیا. خجول. محجوب.(یادداشت مؤلف ). شرمه. شرمنده. شرمناک. شرمگن. (ازآنندراج ). شرمگین. (فرهنگ فارسی معین ...
ادامه مطلب ...شَرفنسا : (عربي) موجب آبرو، حرمت و اعتبار زنان. اسم شرف نسا در لغت نامه دهخدا شرف. [ ش َ ] (اِ) آستانه ٔ در. (ناظم الاطباء). || تخته ای که در پیش در نصب سازند. (از برهان ) (آنندراج ) ...
ادامه مطلب ...شَرف : (عربي) 1- حرمت و اعتباري كه از رعايت كردن ارزشهاي اخلاقي بوجود ميآيد، بزرگواري، افتخاري كه از امري نصيب شخص ميشود؛ 2- برتري؛ 3- (در احكام نجوم) محل يك سياره در منطقهالبروج كه سياره در آن محل ...
ادامه مطلب ...شرافت : (عربي) 1- حالتي در شخص كه او را از ارتكاب رذايل باز ميدارد؛ 2- بزرگ منشي، بزرگواري. اسم شرافت در لغت نامه دهخدا شرافت. [ ش َ / ش ِ ف َ ] (ع اِمص ) شرف. بزرگی. بزرگواری. ...
ادامه مطلب ...شَراره : (عربي) 1- شرار، پارهاي از آتش كه به هواي پرد، جرقه، اخگر؛ 2- (به مجاز) درخشش، روشني. اسم شراره در لغت نامه دهخدا شرارت. [ ش َ رَ ] (ع اِمص ) بدی و بدخواهی. بدفطرتی. بدطینتی. فتنه انگیزی. ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است