حماسه
حماسه : (عربي) 1- كاري افتخار آفرين؛ 2- نوعي شعر؛ 3- دليري، شجاعت، بيباكي. اسم حماسه در لغت نامه دهخدا حماسة. [ ح َ س َ ] (ع اِمص ) دلاوری و دلیری. (ناظم الاطباء). دلاوری. (منتهی الارب ). شجاعت. (اقرب ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
اسم دختر بر اساس الفبا,اسم دخترانه با ح,اسم دختر با حرف ح,نام های دخترونه با ح,اسم دختر شروع با حرف ح,اسامی دخترانه ای که با حرف ح شروع می شوند.
حماسه : (عربي) 1- كاري افتخار آفرين؛ 2- نوعي شعر؛ 3- دليري، شجاعت، بيباكي. اسم حماسه در لغت نامه دهخدا حماسة. [ ح َ س َ ] (ع اِمص ) دلاوری و دلیری. (ناظم الاطباء). دلاوری. (منتهی الارب ). شجاعت. (اقرب ...
ادامه مطلب ...حِليه : (عربي) 1- (در قديم) زينت، پيرايه، زيور؛ 2- (به مجاز) مشخصات صورت و اندام. اسم حلیه در لغت نامه دهخدا حلیت. [ ح ِل ْ لی ی َ ] (ع مص جعلی، اِمص ) در تداول، حلالی. روایی. مقابل ...
ادامه مطلب ...حليمه : (عربي) (مؤنث حليم) زن خويشتن دار، صبور و با تحمل، دختر بردبار. اسم حلیمه در لغت نامه دهخدا حلیمة. [ ح َ م َ ] (اِخ ) (یوم...) روزی است تاریخی از روزهای مشهور عرب بین ملک شام و ...
ادامه مطلب ...حَليا : (عربي) زيور و آرايش. اسم حلیا در لغت نامه دهخدا حلی. [ ح َل ْی ْ ] (ع اِ) پیرایه. (از ترجمان عادل ). زیور. (نصاب ). پیرایه و زیور از معدنیات باشد یا از سنگ. (منتهی الارب ) ...
ادامه مطلب ...حُلما : (عربي) (جمع حَليم) بردباران، صبوران. اسم حلما در لغت نامه دهخدا حلم. [ ح ِ ] (ع اِمص ) آهستگی. || بردباری. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : حلم شتر چنانکه معلوم است اگر طفلی مهارش بگیرد ...
ادامه مطلب ...حكيمه : (عربي) (مؤنث حكيم)، زن حكيم و دانشمند. اسم حکیمه در لغت نامه دهخدا حکیمة. [ ح َ م َ ] (ع ص ) تأنیث حکیم. زنی حکیم. ج ،حکیمات. و در عرب چهار تن این عنوان و لقب دارند ...
ادامه مطلب ...حفيظه : (عربي) 1- موکّل به چیزی؛ 2- حافظ و محفوظ. اسم حفیظه در لغت نامه دهخدا حفیظ. [ ح َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حفظ. حافظ. (اقرب الموارد). نگاهبان. (مهذب الاسماء) (صراح ). نگهبان. نگهدار. (مهذب الاسماء). ...
ادامه مطلب ...حَفصه : (عربي) 1- اسد، شير؛ 2- (اَعلام) دختر عمر بن خطاب و همسر پيامبر اسلام(ص). اسم حفصه در لغت نامه دهخدا حفصة. [ ح َ ص َ ] (ع اِ) کفتار. ضبع. (اقرب الموارد). || اسد. شیر. (مهذب الاسماء). حفصة. [ ...
ادامه مطلب ...حشمت : (عربي) 1- بزرگي و احترام ناشي از داشتن قدرت و ثروت بسيار؛ 2- (در قديم) شرم، حيا، پروا. اسم حشمت در لغت نامه دهخدا حشمت. [ ح َ ش َ م َ ] (ع اِ) حَشَمَة. حشم. حشمه ٔ ...
ادامه مطلب ...حَسيبه : (عربي) دارندهي نام و شرف و بزرگي، زنِ شريف در اصل و نسب. اسم حسیبه در لغت نامه دهخدا حسیب. [ ح َ ] (ع ص، اِ) شمارکننده. (مهذب الاسماء) (ترجمان عادل ) (منتهی الارب ). شمارگر. حساب کننده. ...
ادامه مطلب ...حَسِیبا : (عربی ـ فارسی) (حَسِیب = پاک نژاد، پاکزاد، اصیل + ا (پسوند نسبت))، دارای اصل و نسب، پاک نژاد، پاکزاد و اصیل. اسم حسیبا در لغت نامه دهخدا حسیب. [ ح َ ] (ع ص، اِ) شمارکننده. (مهذب الاسماء) ...
ادامه مطلب ...حُسنيه : (عربي) نيكوتر، كار نيك، عاقبت نيكو. اسم حسنیه در لغت نامه دهخدا حسنیة. [ح َ س َ نی ی َ ] (ع ص ) مؤنث حَسَنی. منسوب به حسن. حسنیة. [ ح ُ نی ی َ ] (ع ص ) ...
ادامه مطلب ...حَسنه : (عربي) خوب، نيك، پسنديده، عمل نيك و پسنديده؛ عمل پسنديده به ويژه عمل مطابق با شرع، كار نيك. اسم حسنه در لغت نامه دهخدا حسنة. [ ح َ س َ ن َ ] (ع ص ) مؤنث حسن. نعت ...
ادامه مطلب ...حُسنا(حُسنی) : (عربي) (در قديم) نيك، پسنديده. اسم حسنا در لغت نامه دهخدا حسنی. [ ح ُ نا ] (ع ص ) تأنیث احسن. (غیاث ). زن نیکو. زن نیک تر. مقابل سَوئی ̍. فرق میان آن با حسن و حسنة ...
ادامه مطلب ...حَسْنا : (عربي) 1- (= حَسناء)، زيبا، زن زيبا؛ 2- (در اعلام) نام شاعره برمكي. اسم حسنا در لغت نامه دهخدا حسنا. [ ح ُ ] (ع ص ) مؤنث حسن. حسنی : بحق اسماء حسنا و علامتهای بزرگ او.... بیعت فرمانبریست. ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است