الف

ارشامه : آرشامه  

ارشا : از نام های ایران باستان  

ارسان : نام همسر نرسی پادشاه ساسانی  

ارسا : ارس  

ارزینه : ارزنده، گرانبها  

ارزنده : محترم، دارای احترام  

آهید : در گویش فارس آهوی صحرایی  

آهو : جانور معروف که نام دیگر آن غزال است، آهو به زیبایی چشم و خرامش در رفتار شهرت دارد  

آهار : گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید، قرمز، نارنجی، صورتی، یا دو رنگ که انواع گوناگون کم پر  

آویده : مشتاق، خواهان  

آونگ : نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته  

آون : آونگ، نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته  

آوشن : آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی  

آوانوش : شنونده آوا  

آوادخت : مرکب از آوا ( آواز) + دخت ( دختر)،دختر آوازه خوان ، بانوی خوش صدا