اسم پسر فارسی

خرزاد : خورزاد، نام یکی از پسران خسروپرویز پادشاه ساسانی  

داریاو : نام یکی از شهریاران پارس در زمان سلوکیها  

هیراب : نام فرشته باد  

خرشاد : خورشید،آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران ‏خسروپرویز پادشاه ساسانی  

دارانا : نام روستایی در نزدیکی اهر  

آوید : مشتاق و خواهان  

آباگران‎ : ‎‏ نام سردار شاپور دوم پادشاه ساسانی‏‎  

دادآفرین : آفریننده داد ، خداوند  

داریو : نام پادشاهی پیش از ساسانیان  

بينش : (اسم مصدر از ديدن) 1- (به مجاز) قدرت ادراك و شناخت معمولاً وسيع و ژرف، بصيرت؛ 2- (به مجاز) نگرش؛ 3- (در قديم) توانايي رؤيت، ديدن؛ 4- (در قديم) چشم؛ 5- (اَعلام) سيد تقی بينش نويسنده و محقق ...

پيشرو : 1- آن که پیشرفت کرده، پیشتاز، پیشگام؛ 2- (به مجاز) رهبر، پیشوا، مقتدا، 3- آن که جلوتر از دیگران یا پیشاپیش آنان حرکت میکند، طلایه دار؛ 4- پیش رونده.

فيروز : (معرب ـ فارسي) 1- پيروز؛ 2- (اَعلام) [قرن اول هجری] از ايرانيان یمن، والی صنعا در زمان معاویه، که نوشته‌اند در زمان پیامبر اسلام(ص) به مدینه رفت و مسلمان شد، پس از آن به یمن بازگشت و در ...

قهرمان : (معرب پهلوان)، 1- آن كه در كار دشوار و مهمي مثل ورزش يا جنگ تلاش زيادي كرده و به شهرت رسيده است؛ 2- پهلوان؛ 3- دلاور؛ 4- (در قديم) نگهبان و محافظ.

مِهربُد : (مهر = مهرباني و محبت + بُد /-bod/ (پسوند محافظ يا مسئول))، 1- محافظ يا نگهبان مهرباني و محبت؛ 2-(به مجاز) شخصِ مهربان.

مِهداد : (مِه = مِهتر، بزرگتر + داد = داده) (به مجاز) بزرگ‌زاده.