پَرنیا
پَرنيا : (= پرنيان)، ( پرنيان. اسم پرنیا در لغت نامه دهخدا پرنیان. [ پ َ ] (اِ) حریر. (مهذب الاسماء) (دهار) (حبیش تفلیسی ). حریر چینی که نقشها و چرخها (؟) دارد. (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). پرنیان حریر ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
پَرنيا : (= پرنيان)، ( پرنيان. اسم پرنیا در لغت نامه دهخدا پرنیان. [ پ َ ] (اِ) حریر. (مهذب الاسماء) (دهار) (حبیش تفلیسی ). حریر چینی که نقشها و چرخها (؟) دارد. (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). پرنیان حریر ...
ادامه مطلب ...پُرنوش : (در قديم) (به مجاز) 1- شيرين؛ 2- زيبا؛ 3- دوست داشتني. اسم پرنوش در لغت نامه دهخدا پرنو. [ پ َ ] (اِ) دیبای منقش نازک و لطیف. (شرفنامه ) (برهان ). پرنون. پرنیان. اسم پرنوش در فرهنگ فارسی پرنو دیبای منقش ...
ادامه مطلب ...پَرَنسا : (پَرَن = پروین (ستاره)، دیبای منقش و لطیف، پرنیان، پارچه ابریشمی + سا (پسوند شباهت))، 1- شبيه ستاره پروین؛ 2- همانند ابریشم و دیبا؛ 3- (به مجاز) زيبا و لطیف. اسم پرنسا در لغت نامه دهخدا پرنس. [ پْرَ ...
ادامه مطلب ...پَرَنديس : (پَرَن + ديس (پسوند شباهت))، 1- شبيه به پَرَن ش پَرَن؛ 2- (به مجاز) زيبارو. اسم پرندیس در اسامی پسرانه و دخترانه پرندیس نوع: دخترانه ریشه اسم: فارسی معنی: (تلفظ: paran dis) (پَرَن + دیس (پسوند شباهت) )، شبیه به پَرَن پَرَن، ...
ادامه مطلب ...تُرنج : 1- (در گياهي) بالنگ؛ 2- طرحي (در قديم) مركّب از طرحهاي اسليمي و گل و بوتهاي كه معمولاً در وسط نقش قالي، تذهيب، و مانند آنها به كار ميرود؛ 3- گُويي از مواد معطر. اسم ترنج در لغت ...
ادامه مطلب ...جهانتاب : آنچه به جهان نور و روشنايي ميدهد، عالمتاب، نور دهندهي جهان. اسم جهان تاب در لغت نامه دهخدا جهان. [ ج َ ] (اِ) عالم از زمین و کرات آسمانی. دنیا. گیتی. گیهان. عالم ظاهر. (برهان ) : بت پرستی ...
ادامه مطلب ...خورشيد : 1- (در نجوم) كُرهي سوزان، جرم مرکزی منظومهي شمسی به نام کرهي خورشید که قطر آن 1.392.000 کیلومتر بوده و گرمای میانگین سطح آن حدود 5700 درجه سانتیگراد و گرمای درونی آن به مراتب بیشتر از این ...
ادامه مطلب ...دِنا : (اَعلام) 1) قسمتي از كوهستان شمال غربي فارس كه قلهاي معروف به همين نام دارد؛ 2) نام شهرستانی در شرق استان کهگیلویه و بویراحمد. اسم دنا در لغت نامه دهخدا دنا. [دَ ] (ع مص ) دناً. دنایة. ناکس ...
ادامه مطلب ...دلنواز : 1- (به مجاز) مايهي آرامش دل، آرامش بخش؛ 2- (در قديم) نوازشگر، مهربان و دلسوز، محبوب و معشوق. اسم دلنواز در لغت نامه دهخدا دلنواز. [ دِ ن َ ] (نف مرکب ) دل نوازنده. نوازنده ٔ دل. خاطرنواز. ...
ادامه مطلب ...دلناز : (دل + ناز = نوازش)، نوازشِ دل، دلنواز. اسم دلناز در لغت نامه دهخدا دل. [ دَل ل ] (ع مص ) ناز نمودن زن بر شوهر خود. (از منتهی الارب ). ناز کردن. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). ...
ادامه مطلب ...دلشاد : خوشحال و شادمان، در حال شادماني. اسم دلشاد در لغت نامه دهخدا دلشاد. [ دِ ] (ص مرکب ) شاددل. خوشحال. شادمان. بانشاط. مسرور. خرم. شاد. با انبساط خاطر. گشاده خاطر : مراگفت بگیر این و بزی خرم و دلشاد اگر ...
ادامه مطلب ...دلبند : 1- (به مجاز) عزيز و دوست داشتني؛ 2- (در قديم) معشوق، اسير كنندهي دل، جذاب و گيرا. اسم دلبند در لغت نامه دهخدا دلبند. [ دِ ب َ ] (نف مرکب ) که دل را ببندد. دربندکننده ٔ ...
ادامه مطلب ...دلدار : (به مجاز) 1- معشوق و محبوب؛ 2- (در قديم) مهربان، با محبت؛ 3- (در تصوف) حق، خداوند. اسم دلدار در لغت نامه دهخدا دلدار. [ دِ ] (نف مرکب ) دل دارنده. دارنده ٔ دل. از اسماء معشوق. (از ...
ادامه مطلب ...دلبر : (به مجاز) داراي زيبايي، جذابيت و توانايي جلب عشق و علاقهي ديگران؛ معشوق. اسم دلبر در لغت نامه دهخدا دلبر. [ دِ ب َ ] (نف مرکب ) دل بَر. دل برنده. || برنده ٔ دل. دلربا. آنکه دلهای ...
ادامه مطلب ...دلافروز : (به مجاز) مايهي شادي و خوشي دل، محبوب و خوشايند؛ (در قديم) شاد و خرم، معشوق؛ (اَعلام) (در شاهنامه) دل افروز فرخ پي نامِ زني رومي و ايراني نژاد كه شاپور ذوالاكتاف از اسارت روميان رهانيد و ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است