نامی
نامی : (منسوب به نام)، 1- (به مجاز) مشهور، معروف؛ 2- (در قديم) محبوب، گرامي؛ 3- (در عربي) (اسم فاعل از نموّ و نَماء) به معني نمو كننده، بالنده، روينده. اسم نامی در لغت نامه دهخدا نامی . (ع ص ) اسم ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
نامی : (منسوب به نام)، 1- (به مجاز) مشهور، معروف؛ 2- (در قديم) محبوب، گرامي؛ 3- (در عربي) (اسم فاعل از نموّ و نَماء) به معني نمو كننده، بالنده، روينده. اسم نامی در لغت نامه دهخدا نامی . (ع ص ) اسم ...
ادامه مطلب ...نامدار : 1- (به مجاز) داراي آوازه و شهرت بسيار، مشهور، معروف؛ 2- (در قديم) (به مجاز) بزرگ، بزرگوار، پهلوان؛ 3- (در قديم) (به مجاز) نفيس، قيمتي؛ 4- گزيده، گزين، بسيار خوب. اسم نامدار در لغت نامه دهخدا نامدار. (نف مرکب ) ...
ادامه مطلب ...نامجور : 1- (به مجاز) نامدار، مشهور؛ 2- (در قديم) جوياي آوازه و شهرت. اسم نامجور در لغت نامه دهخدا نامجو. (نف مرکب ) نامجوی . رجوع به نامجوی شود : به تفرش دهی هست با نام او نظامی از آنجا شده نامجو. نظامی ...
ادامه مطلب ...نافع : (عربي) 1- سود رساننده، سودمند، مفيد؛ 2- از صفات و نامهاي خداوند. اسم نافع در لغت نامه دهخدا نافع. [ ف ِ ] (ع ص ) اسم فاعل است از نفع به معنی آن که معاونت می کند کسی را ...
ادامه مطلب ...ناطق : (عربي) 1- سخنران؛ گوينده، سخنگو؛ داراي توانايي سخن گفتن، گويا؛ 2- (در قديم) آشكارا، واضح، بيّن؛ 3-(در قديم) آشكار كننده، بازگو كننده؛ 4- (در اديان) در نزد شيعهي اسماعيلي، پیامبر اسلام(ص). اسم ناطق در لغت نامه دهخدا ناطق . [ ...
ادامه مطلب ...ناصرالدين : (عربي) 1- ياري كننده دين؛ 2- (اَعلام) 1) ناصرالدین شاه: شاه ایران [1264-1313 قمری] از سلسلهي قاجار، که در 17 سالگی شاه شد. وزیرش امیرکبیر را پس از سه سال عزل کرد و کشت. استقلال افغانستان را به ...
ادامه مطلب ...ناصر : (عربي) 1- (در قديم) نصرت دهنده، ياري كننده؛ 2- (اَعلام) 1) ناصرخسرو: [394-481 قمری] حکیم، شاعر و نویسندهي ایرانی، متولد قباديان بلخ. پیشوای اسماعیلیان خراسان، مؤلف سفرنامه، که گزارش سفر هفت سالهي او به سرزمینهای اسلامی است، ...
ادامه مطلب ...ناصح : (عربي) 1- نصيحت كننده، پند دهنده؛ 2- (در قديم) دلسوز، خيرخواه. اسم ناصح در لغت نامه دهخدا ناصح . [ ص ِ ] (ع ص ) نصیحت کننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة)(آنندراج ). پنددهنده . (ناظم ...
ادامه مطلب ...نادر : (عربي) 1- آنچه به ندرت يافت شود، كمياب؛ آن كه در نوع خود بي نظير باشد، بيهمتا؛ عجيب، شگفتآور؛ 2-(در حالت قيدي) به ندرت؛ 3- (اَعلام) 1) نادر شاه افشار: شاه ايران [1148-1160 قمری]، بنیانگذار سلسلهي افشار، ...
ادامه مطلب ...ناجی : (عربي) 1- نجات دهنده، منجي؛ 2- (در قديم) نجات يابنده و 3- (به مجاز) رستگار. اسم ناجی در لغت نامه دهخدا ناجی . (ع ص ) رستگار از عقوبت . نجات یابنده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رهنده و خلاص ...
ادامه مطلب ...ماهِد : 1- گسترنده، گستراننده؛ 2- نامي از نامهاي باري تعالي. اسم ماهد در لغت نامه دهخدا ماهد. [ هَِ ] (ع ص ) گسترنده . (آنندراج ). گستراننده . (ناظم الاطباء) : والارض فرشناها فنعم الماهدون . (قرآن 48/51). ماهد. [ هَِ ] (اِخ ) نامی از ...
ادامه مطلب ...مانی : 1- ماني (در لغت) به معني «انديشمند» است؛ 2- (اَعلام) [215-276 میلادی] بنيانگذار آئين مانوي، وي پسر «فاتك» بود و در ايام جواني به آموختن علوم و حكمت و غور و مطالعه در اديان زرتشتي و عيسوي ...
ادامه مطلب ...مالِك : (عربي) 1- آن كه صاحب مِلك يا املاكي است؛ 2- آن كه دارنده و صاحب اختيار چيزي يا كسي باشد؛ 3- از نامها و صفات خداوند؛ 4- (در اديان) ملك الموت گيرندهي جان؛ 5- (اَعلام) 1) مالكِ اشتر: ...
ادامه مطلب ...ماکان : (عربي) 1- (در قديم) آنچه بوده است؛ 2- (اَعلام) نام پسر كاكي از سران ديالمه [قرن 3و 4 هجری] كه در آغاز نزد ابوالحسين ناصر در گرگان بسر ميبرد و از سران با نفوذ او بود و ...
ادامه مطلب ...ماشاءالله : (عربي) 1- (شبه جمله) آنچه خداوند بخواهد، (برگرفته از قرآن كريم) 2- (به مجاز) هنگام تعجب و تحسين براي دفع چشم بد گفته ميشود، چشمِ بد دور؛ 3- (اَعلام) ماشاءالله: [حدود 200 هجری] دانشمند یهودی ایرانی، مؤلف ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است