اسم های دخترونه پیشنهادی :

  • تابناك
  • تیهو
  • اسپنوی
  • نازبانو
  • شادي افزا
  • آریندخت
  • اسم های پسرونه پیشنهادی :

  • ظفرداد
  • فَرجاد
  • طهماسپ
  • ماراسپند
  • گراهون
  • کارنگ
  • نام پسرانه

    هابیل

    هابیل :    (عبري) 1- به معني «نفس يا بخار»؛ 2- (اَعلام) (در تورات) دومين پسر حضرت آدم كه داستان وي و برادرش (قابيل) نیز در قرآن سوره‌ي مائده، آيه 30 آمده است. او به دست برادرش (قابیل) کشته شد. اسم ...

    ادامه مطلب ...

    وصال

    وصال :    (عربي) 1- رسيدن به فرد مطلوب و هم آغوش شدن با او؛ 2- رسيدن به چيزي و به دست آوردن آن؛ 3- (در تصوف) پيوند با خداوند و رسيدن به مرتبه‌ي فناء في الله. 4- (اَعلام) وصال ...

    ادامه مطلب ...

    وَسیم

    وَسیم :    (عربی) (در قدیم) دارای نشان (زیبایی)، زیبا. اسم وسیم در لغت نامه دهخدا وسیم. [ وَ ](ع ص ) وجه وسیم ؛ روی نیکو. (مهذب الاسماء). || خوب روی. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).جمیل. خوب صورت. (غیاث اللغات ...

    ادامه مطلب ...

    وسام

    وسام :    (عربي) مدال، نشان افتخار، نشان شايستگي. اسم وسام در لغت نامه دهخدا وسام. [ وَ ] (ع مص ) زیبا و خوب روی گردیدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکوروی شدن. (تاج المصادر بیهقی ). وسام. [ وِ ...

    ادامه مطلب ...

    وَدود

    وَدود :    1- از نام‌ها و صفات خداوند؛ 2- (در قديم) بسيار مهربان.   اسم ودود در لغت نامه دهخدا ودود. [ وَ ] (ع ص ) دوست. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محب یا محبوب. (اقرب الموارد). دوستدار مطیعان. ...

    ادامه مطلب ...

    وحیدرضا

    وحیدرضا :    (عربي) از نام‌هاي مركب، ( وحيد و رضا.   اسم وحیدرضا در لغت نامه دهخدا وحید. [ وَ ] (ع ص ) تک. (یادداشت مرحوم دهخدا). فرد و منفرد. (ناظم الاطباء). تنها و یگانه. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). یگانه. (ناظم ...

    ادامه مطلب ...

    وحید

    وحید :    (عربي) 1- يگانه، يكتا، بي‌نظير؛ 2- (در حالت قيدي) (در قديم) جدا از ديگران، تنها؛ 3- (اَعلام) 1) وحید تبریزی: [قرن 10 هجری] ادیب ایرانی، مؤلف مفتاح البدایع، در علم بدیع و رساله جمع مختصر؛ 2) وحید ...

    ادامه مطلب ...

    وَجیه‌الله

    وَجيه‌الله :    (عربي) ويژگي آن‌كه در نزد خداوند داراي قدر و منزلت و محبوبيت است.   اسم وَجیه‌الله در لغت نامه دهخدا وجیه. [ وَ ] (ع ص ، اِ) مهتر قوم. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سید قوم. (اقرب الموارد). شریف قوم. ...

    ادامه مطلب ...

    والا

    والا :    (= بالا) 1- دارنده‌ي مقام و مرتبه‌ي مهم، به ويژه مقام و مرتبه‌ي دنيايي به صورت عنوان براي اشخاص؛ 2- عزيز، گرامي، محترم؛ 3- اصيل، نژاده؛ 4- هر يك از افراد طبقه مرفه از اعيان و اشراف؛ ...

    ادامه مطلب ...

    واقف

    واقف :    (عربي) 1- آگاه، با خبر، مطلع؛ 2- (در فقه، در حقوق) آن كه مالش را براي استفاده در راه هدف عام المنفعه به موجب عقد خاصي اختصاص دهد؛ 3- (در قديم) مراقب، مواظب. اسم واقف در لغت نامه ...

    ادامه مطلب ...

    وارث

    وارث :    1- (در فقه و حقوق) آن که مال، مِلک یا مقامی را از کسی به ارث می بَرَد؛ 2- از نام‌ها و صفات خداوند، بدین معنی که پس از فنای خلایق او زنده می‌ماند و هر آن ...

    ادامه مطلب ...

    وادی

    وادی :    (عربي) 1- (به مجاز) سرزمین؛ 2- فضای ذهنی ای که برای چیزی تصور می شود؛ 3- بیابان؛ 4- فضا، مکان، جایگاه؛ 5- (در قدیم) زمین میان دو کوه؛ دره؛ 6- آب جاری فراوان، رود.   اسم وادی در لغت ...

    ادامه مطلب ...

    واحد

    واحد :    (عربي) 1- آن‌كه در نوع خود بي‌نظير و منحصر به فرد است، يگانه، بي‌مثل، يكتا؛ 2- از نامهای خداوند؛ 3- (اعلام) 1) واحد تبریزی، مولانا رجبعلی [1008 میلادی] از شعرا و عرفای عصر شاه عباس بزرگ صفوی ...

    ادامه مطلب ...

    نایف

    نایف :    (عربي) 1- مرتفع؛ 2- (اَعلام) نام يكي از دليران مردم نجد از بزرگان و رؤساي باديه نشين.   اسم نایف در لغت نامه دهخدا نایب . [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) نائب . آنکه بر جای کسی ایستد. وکیل . جانشین ...

    ادامه مطلب ...

    نایب

    نایب :    (عربي) 1- آن كه در غياب كسي عهده‌دار مقام و مسئوليت اوست، جانشين، نماينده؛ 2- (در اديان) در شيعه‌ي دوازده امامي هر يك از علماي ديني كه در زمان غيبت حضرت مهدي(ع) ولايت امور مسلمين بر عهده‌ي ...

    ادامه مطلب ...

    اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

    اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

    کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است

    طراح: پاناب / پشتیبانی و سئو gateweb.ir