وسام
وسام : (عربي) مدال، نشان افتخار، نشان شايستگي. اسم وسام در لغت نامه دهخدا وسام. [ وَ ] (ع مص ) زیبا و خوب روی گردیدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکوروی شدن. (تاج المصادر بیهقی ). وسام. [ وِ ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
وسام : (عربي) مدال، نشان افتخار، نشان شايستگي. اسم وسام در لغت نامه دهخدا وسام. [ وَ ] (ع مص ) زیبا و خوب روی گردیدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکوروی شدن. (تاج المصادر بیهقی ). وسام. [ وِ ...
ادامه مطلب ...مارتیا : (پهلوي) 1- آدمي، انسان؛ 2- (اَعلام) نام پیشوای شورش عیلام در کتیبهي بیستون، منسوب به داریوش اوّل.
ادامه مطلب ...گشواد : 1- دارندهي اسب آماده؛ 2- (اَعلام) نام پسر لهراسب پادشاه كيان كه خواهان پادشاهي از پدر بود، و نام پدر داريوش بزرگ پادشاه هخامنشي. اسم گشواد در لغت نامه دهخدا گشواد. [ گ َ ] (اِخ ) نام پهلوان ایرانی ...
ادامه مطلب ...کامروز : 1- ویژگی آن که روزگار به میل و اراده اوست؛ 2- (به مجاز) خوشبخت. اسم کامروز در لغت نامه دهخدا کامرو. [ ] (اِخ ) نام ولایتی است به اقصای بنگاله که ملک مشرقی هندوستان است . (غیاث ). یا کامروپ . آسام ...
ادامه مطلب ...کامبیز : صورت ديگري از كمبوجيه كه در زبان فرانسه كامبيز شده و مجدداً وارد فارسي شده است. ص كمبوجيه. اسم کامبیز در لغت نامه دهخدا کامبیز. (اِخ ) تصحیفی است از کمبوجیه و دیودور کمبوجیه را کامبیز نوشته است . (ایران باستان ...
ادامه مطلب ...فالِح : (عربي) 1- نيكوكار؛ 2- (اَعلام) نام فقيه حَنبلي مذهب از دواسِر نَجد. اسم فالح در لغت نامه دهخدا فالح . [ ل ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز که در 60 هزارگزی شمال خاوری ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است