اسم های دخترونه پیشنهادی :

  • انارام
  • پاکفر
  • ماهدخت
  • فروهنده
  • سپيتا
  • نیک اختر
  • اسم های پسرونه پیشنهادی :

  • شاه برزین
  • شاهدیس
  • فرجود
  • کوش
  • سپهرم
  • فریدون
  • اسم دختر حرف ش

    شهناز

    شهناز :    1- (در موسيقي ايراني) گوشه‌اي در دستگاه شور؛ 2- (در قديم) (در موسيقي ايراني) از لحن‌هاي قديم ايراني؛ 3- شاهناز.     اسم شهناز در لغت نامه دهخدا شهناز. [ ش َ ] (اِ مرکب ) نام نوائی از موسیقی. (از ...

    ادامه مطلب ...

    شهگل

    شهگل :    بهترين گل، گلِ شاهانه.     اسم شهگل در لغت نامه دهخدا شت. [ ش َ ] (اِ) مخفف شتل است و آن زری باشد که در آخر قمار به حاضران دهند. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). مخفف شتل است ...

    ادامه مطلب ...

    شهزاد

    شهزاد :    1- شاهزاده، فرزند شاه يا از نسل شاه؛ 2- عنوان براي امامزاده‌ها.     اسم شهزاد در فرهنگ فارسی شهزاد شهرزاده اسم شهزاد در اسامی پسرانه و دخترانه شهزاد نوع: دخترانه ریشه اسم: فارسی معنی: (تلفظ: šah zād) شاهزاده، فرزند شاه یا از نسل شاه، عنوان برای ...

    ادامه مطلب ...

    شهرو

     شهرو :  حکومت کننده، سلطنت کننده؛ 2- (اعلام) 1) شهرو [اساطیر] از زمان ایران باستان است که نمایه  ای از زنِ دانا، اندیشمند و توانا را به تماشا می  گذارد. نویسنده  ی داستان حماسی برزونامه در چهره  ای که از ...

    ادامه مطلب ...

    شهرناز

    شهرناز :    (اعلام) (در شاهنامه) نام دختر جمشید که او را با خواهرش ارنواز به ایوان ضحاک بردند و ضحاک او را از جادویی بپرورد و کژی و بدخویی آموخت و چون فریدون به کاخ ضحاک درآمد فرمان داد ...

    ادامه مطلب ...

    شهرزاد

    شهرزاد :    1- (مخفف شهرزاده)، زاده‌ي شهر، شهري؛ 2- (اَعلام) شخصیت اصلی کتاب هزار و یک شب، که به همسری پادشاه در می‌آید و هر شب بخشی از داستانهای هزار و یک شب را برای او نقل می‌کند.     اسم شهرزاد ...

    ادامه مطلب ...

    شهربانو

    شهربانو :    1- (در قديم) همسر پادشاه، ملكه؛ 2- (اَعلام) دختر يزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی، که گفته می‌شود پس از اسیر شدن به دست مسلمانان، به عقد امام حسين(ع) در آمد و امام زین‌العابدين(ع) فرزند اوست. بقعه‌اي به ...

    ادامه مطلب ...

    شهدخت

    شهدخت :    (شه = شاه + دخت = دختر)، 1- دختر شاه؛ 2- (به مجاز) عالي قدر و ارزشمند.     اسم شهدخت در لغت نامه دهخدا شت. [ ش َ ] (اِ) مخفف شتل است و آن زری باشد که در آخر ...

    ادامه مطلب ...

    شهپر

    شهپر :    (= شاه پر)، هر يك از پرهاي اصلي پرندگان.     اسم شهپر در لغت نامه دهخدا شهپر. [ ش َ پ َ ] (اِ مرکب ) مخفف شاه پر. پر اولین بال جانوران پرنده را گویند. (برهان ) (از آنندراج ...

    ادامه مطلب ...

    شُمیلا

    شُميلا :    قلب شده‌ي [پديده آوايي در زبان مثل: ديوار و ديوال] شُميرا.    شُميرا و سميرا.     اسم شمیلا در لغت نامه دهخدا شمیل. [ ش َ ] (ع اِ) شمال. (ناظم الاطباء). لغتی است در شَمال (شِمال ) که بادی است. ...

    ادامه مطلب ...

    شمیسا

    شميسا :    (= شمسا)، ( شمسا.     اسم شمیسا در لغت نامه دهخدا شمیسا. [ ش َ ] (سریانی، اِ) نور. روشنایی. (ناظم الاطباء). بمعنی نور باشد که روشنایی معنوی است. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). اسم شمیسا در اسامی پسرانه و ...

    ادامه مطلب ...

    شمشاد

    شمشاد :    1- (در گياهي) درختچه‌اي هميشه سبز با انواع مختلف كه در حاشيه‌ي باغچه‌ها كاشته مي‌شود؛ 2- (در قديم) مرزنگوش؛ 3- (در قديم) (به مجاز) شخص خوش قد و قامت؛ 4- (در قديم) (به مجاز) زلف و معشوق.     اسم ...

    ادامه مطلب ...

    شَلیر

    شَلير :    (= شَليل)،1- ميوه‌ي خوشبو و گوارا و آبدار شبيه شفتالو و هلو؛ 2- درخت اين ميوه.     اسم شلیر در لغت نامه دهخدا شلیر. [ ش َ ] (اِ) شلیل و نوعی از شفتالو. (ناظم الاطباء). بمعنی شلیل است. (فرهنگ ...

    ادامه مطلب ...

    شکیبا

    شكيبا :    صبور، برد بار، باشكيبايي.     اسم شکیبا در لغت نامه دهخدا شکیبا. [ ش ِ / ش َ ] (نف ) صبور. تحمل کننده. آرام گیرنده. متحمل. بردبار. صابر. (برهان ) (ناظم الاطباء). صبور. آرمیده. (فرهنگ اوبهی )(لغت فرس اسدی ...

    ادامه مطلب ...

    شکوه

    شكوه :    حالتي در كسي كه به بزرگي جلوه كند و احترام برانگيزد يا چشم‌ها را خيره كند، بزرگي، حشمت و جلال.     اسم شکوه در لغت نامه دهخدا شکوة. [ ش َ وَ ] (ع اِ)خیکی که از پوست بره ٔ ...

    ادامه مطلب ...

    اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

    اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

    کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است

    طراح: پاناب / پشتیبانی و سئو gateweb.ir