اسم های دخترونه پیشنهادی :

  • فریمانه
  • تذرو
  • فرازنده
  • نیک مهر
  • کیناز
  • ماه پیکر
  • اسم های پسرونه پیشنهادی :

  • دَستان
  • منوشچهر
  • گرزن
  • جهانشاد
  • مهرنیا
  • گل بالا
  • اسم دخترانه محبوب فارسی

    رَخشان

    رَخشان :    (= درخشان)، ( درخشان.     اسم رخشان در لغت نامه دهخدا رخشان. [ رُ ] (نف ) رَخْشان. رخشا. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (از برهان ). صفت فاعلی است از رخشیدن با معنی مبالغه ...

    ادامه مطلب ...

    رخسانه

    رخسانه :    [رخ + سان (پسوند شباهت) + ه (پسوند نسبت)]، (= رخسانا)، ، رخسانا.   اسم رخسانه در لغت نامه دهخدا رخسار. [ رُ ] (اِ مرکب ) گونه که به عربی خَدّ گویند ولی از کثرت استعمال به معنی روی ...

    ادامه مطلب ...

    رخسانا

    رخسانا :    [(رخ + سان (پسوند شباهت) + ا (پسوند نسبت)] 1-  به معني مانند رخ، مانند رو؛ 2- (به مجاز) زيبارو.     اسم رخسانا در لغت نامه دهخدا رخسار. [ رُ ] (اِ مرکب ) گونه که به عربی خَدّ گویند ...

    ادامه مطلب ...

    رخساره

    رخساره :    رخسار، رخ، چهره، صورت.     اسم رخساره در لغت نامه دهخدا رخساره. [ رُ رَ /رِ ] (اِ مرکب ) رخسار. روی و صورت و چهره و سیما. (ناظم الاطباء). دیباچه. (منتهی الارب ). وجنة. (دهار). رخسار. صفح وجه. عذار. ...

    ادامه مطلب ...

    رایا

    رايا :    (راي = فكر، انديشه، تأمل + الف (اسم ساز))؛ (به مجاز) فكر و انديشه.     اسم رایا در لغت نامه دهخدا رایا. (اِ) کسی که خداوند به او متوجه است. (قاموس کتاب مقدس ). رایا. (اِخ ) مردی از سبط راوبین ...

    ادامه مطلب ...

    رامینه

    رامينه :    رام، رامين، طربناك.     اسم رامینه در لغت نامه دهخدا رامینه. [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) رام. رامین. نام رامین است عاشق ویس. (از برهان ). همان رام عاشق ویس و واضع چنگ است. (از فرهنگ ...

    ادامه مطلب ...

    رامینا

    رامينا :    (رامين + الف (نسبت)) 1- منسوب به رامين؛ 2- دخترِ طربناک.   اسم رامینا در لغت نامه دهخدا رامین. (اِخ ) نام دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان، واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری زنجان، کنار راه ...

    ادامه مطلب ...

    رامش

    رامش :    (در قديم) 1- شادي و طرب؛ 2- عيش و خوشي؛ 3- سرود، نغمه؛ 4- امن، آسودگي.     اسم رامش در لغت نامه دهخدا رامش. [ م ِ ] (اِمص ،اِ) شادی و طرب. (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) (شرفنامه ٔ ...

    ادامه مطلب ...

    راما

    راما :    (سنسكريت) 1- (اَعلام) (در اسطوره‌های هندی) ششمین مظهر «ویشنو» /vichnou/ ، شاهزاده‌ي آیوردهیا در هند شمالی، که سرگذشت او در حماسه‌ي رامایانا بیان شده است؛ 2- (در فارسي) (رام + ا (پسوند نسبت))، منسوب به رام. د ...

    ادامه مطلب ...

    زیور

    زيور :    (سغدي) آنچه با آن چيزي يا كسي را آرايش كنند، پيرايه.     اسم زیور در لغت نامه دهخدا زیور. [ زی وَ ] (اِ) بمعنی زینت و آرایش باشد و آنچه بدان زینت و آرایش کنند. (برهان ) (ناظم الاطباء). ...

    ادامه مطلب ...

    زیلان

    زيلان :    (= اَرجي، دِسيس) نام گياهي است يكساله و معطر و داراي كركهاي غده‌دار و چسبناك از تيره‌ي اسفناج.     اسم زیلان در لغت نامه دهخدا زیل. [ زَ ] (ع مص ) دورکردن از جای. || پاره پاره کردن. || ...

    ادامه مطلب ...

    زیبنده

    زيبنده :    1- در خور، سزاوار، شايسته؛ 2- آراسته، زيبا.     اسم زیبنده در لغت نامه دهخدا زیبنده. [ ب َ دَ / دِ ] (نف ) سزاوار. شایسته. (فرهنگ فارسی معین ). لایق و سزاوار. (ناظم الاطباء). برازنده. برازا. سزاوار. درخور. ...

    ادامه مطلب ...

    زیبا

    زيبا :    1- ويژگي آن‌كه ديدنش لذت بخش و چشم‌ نواز است، جميل؛ 2- دلنشين، مطبوع، خوشايند؛ 3- (در قديم) زيبنده، شايسته، لايق، در خور.     اسم زیبا در لغت نامه دهخدا زیبا. (نف ) از: «زیب » + «ا» (فاعلی و ...

    ادامه مطلب ...

    زمانه

    زمانه:    1- روزگار، دوره، دور، عهد؛ 2- (در قديم) مدت زندگي، عمر.     اسم زمانه در لغت نامه دهخدا زمانت. [ زَ ن َ ] (ع اِمص ) زمانة. رجوع به زمانة شود. زمانة. [ زَ ن َ ] (ع مص ) بر ...

    ادامه مطلب ...

    سیمینه

    سيمينه :    (در قديم) (= سيمين)، ( سيمين.     اسم سیمینه در لغت نامه دهخدا سیمینه. [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی، اِ مرکب ) منسوب به سیم. سیمین. ساخته از سیم : ایدون گویند که چون قتیبه بیکند ...

    ادامه مطلب ...

    اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

    اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

    کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است

    طراح: پاناب / پشتیبانی و سئو gateweb.ir