معنی اسم مالِک

مالِك :    (عربي) ۱- آن كه صاحب مِلك يا املاكي است؛ ۲- آن كه دارنده و صاحب اختيار چيزي يا كسي باشد؛ ۳- از نام‌ها و صفات خداوند؛ ۴- (در اديان) ملك الموت گيرنده‌ي جان؛ ۵- (اَعلام) ۱) مالكِ اشتر: [قرن اول هجری] صحابی پیامبر اسلام(ص) و سردار حضرت علي(ع) در جنگهای جمل و صفین. در هنگام عزیمت به مصر به عنوان والی آن سرزمین، به دست مخالفان مسموم شد؛ ۲) مالک ابن انس: [۹۳-۱۷۹ قمری] فقیه مسلمان از مردم مدینه، بنیانگذار مذهب مالکی، مذهب‌های اهل سنت، مؤلف کتاب اَلمُوَطا، که اساس مذهب مالکی است. ۳) مالک ابن عوف: [قرن اول هجری] از صحابه‌ي پیامبر اسلام (ص)، که در جنگ‌هاي شام کشته شد؛ ۴) مالک دینار: (= مالک ابن دینار) [قرن ۲ هجری] از زاهدان معروف مسلمان در بصره که در پارسایی ضرب المثل شده است.

%d9%85%d8%a7%d9%84%d9%90%da%a9

اسم مالک در لغت نامه دهخدا

مالک .
[ ل ِ ] (ع ص ) خداوند.
(ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
کسی که دارای چیزی باشد و بتواند در آن تصرف کند.
خداوند و صاحب و متصرف و دارنده .
(ناظم الاطباء).
خداوند.
رب .
دارا.
دارنده .
ج ، مالکین .
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ج ، مُلاّک ، مُلَّک .
(منتهی الارب ) (آنندراج ) : هربنده ای از بندگان که در بندگی من است .
.
.
در وقت گویایی من به این قسم یا مالک آن خواهم شد بعد از این همه آزادند در راه خدا.
(تاریخ بیهقی چ فیاض ص ۳۱۵).
تویی مملوک و هم مالک تویی مفضول و هم فاضل تویی معمول و هم عادل تویی بهرام و هم کیوان .
ناصرخسرو (دیوان ص ۳۶۲).
با بخیلی مجوی ره که نبود هیچ دین دار مالک دینار.
سنائی .
مالک دین نشد کسی که نشد از سر جود مالک دینار.
سنائی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
چگونه بسلامت تواندبود کسی که مالک نفس خود نتواند بود.
(کلیله و دمنه ).
در جهان مالک جهان سخن مادح حضرت مبارک تست .
خاقانی .
مالک ملک جلال الدین کاندر تیغش آتش و آب به هم بی ضرر آمیخته اند.
خاقانی .
و او را.
.
.
مالک مرکبات سفلی کرد.
(سندبادنامه ص ۲).
ازبهر خدا که مالکان جور چندین نکنندبر ممالیک .
سعدی .
چه کند مالک مختار که فرمان ندهد چه کند بنده که سر بر خط فرمان ننهد.
سعدی .
خدای تعالی مرامالک این مملکت گردانیده .
(گلستان ).
بس مالکان باغ که دوران روزگار کرده ست خاکشان گل دیوارهای باغ .
سعدی .
مالکترین کسی بر علم عمل کننده ٔ علم است .
(منسوب به هوشنگ ، از تاریخ گزیده ).
– مالک تحریر ؛ کسی که مالک و متصرف بنده است و حق آزاد کردن او را دارد : رسم است که مالکان تحریر آزاد کنند بنده ٔ پیر.
(گلستان ).
– مالک رقبه ؛ (اصطلاح فقهی ) کسی که مالک عین غیر منقولی است .
در فقه وغیر آن گاهی این اصطلاح در مقابل کسی بکار می رود که حق انتفاع در آن دارد و یا حق دیگری در آن دارا باشدمانند حق وثیقه در رهن و بیع شرط.
(ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).
|| صاحب ده و قریه و زمین زراعتی .
بندار.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| پادشاه .
(مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
حاکم و پادشاه .
(ناظم الاطباء).
– مالک الملک ؛ پادشاه پادشاهان .
(مهذب الاسماء) : بوالمظفر ظل حق چون آفتاب مالک الملک جهان در شرق و غرب .
خاقانی .
مالک الملک سخن خاقانیم کز گنج نطق دخل صد خاقان بود یک نکته ٔ غرای من .
خاقانی .
منم در سخن مالک الملک معنی ملک سر این نکته نیکو شناسد.
خاقانی .
از چنین عالمی تو بیخبری مالک الملک عالم دگری .
نظامی .
– مالک یوم الدین ؛ (قرآن ۴/۱) پادشاه روز جزا.
(ناظم الاطباء).
صاحب روز جزا.
خدای تعالی .
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی .
نامی از صفات الهی .
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
نام خدای تعالی .
(آنندراج ).
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) نام فرشته ای که موکل دوزخ است و بعضی گویند که دربان دوزخ است .
(غیاث ).
خازن دوزخ .
(آنندراج ).
نام فرشته ای که دوزخ در حکم اوست .
نام فرشته ای که دوزخ بانی کند.
نام ملکی کاردار دوزخ .
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : با حسابم خوش ، ار فذلکم اوست من غلام سقر چو مالکم اوست .
سنائی (یادداشت ایضاً).
وزانکه گفتم کوه خُشَک مرا ملک است به خشک چوبی ، مالک کشیده بردارم .
سوزنی (یادداشت ایضاً).
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) نام سوداگری که یوسف علیه السلام را از اخوان او خریده بود.
(غیاث ) (آنندراج ).
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی کرب بن تبعالاقرن از ملوک بنی حمیر است و ۳۵ سال در یمن سلطنت کرد.
(از حبیب السیر چ خیام ج ۱ ص ۲۶۴).
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل نهدی کوفی .
رجوع به ابوغسان مالک .
.
.
شود.
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) ابن انس بن مالک الاصبحی الحمیری مکنی به ابی عبداﷲ (۹۳-۱۷۹هَ .
ق .
) امام مدینه و پیشوای مذهب مالکی یکی از چهار مذهب اهل سنت و جماعت است .
مردی متدین بود و از امرا و سلاطین دوری می جست .
وی به درخواست منصور عباسی کتاب «الموطاء» را تألیف کرد.
تألیفات دیگر او عبارت است از رساله ٔ «الوعظ» کتاب «المسائل » کتاب «النجوم » و «تفسیر غریب القرآن ».
و نیز او را رساله ای است به رشید که ابوبکربن عبدالعزیز از اخلاف عمربن الخطاب خلیفه از او روایت کرده است .
وی بعکس ابوحنیفه به احادیث و سنن رسول و صحابه و استناد بدانها رغبت وافر داشت .
ولادت و وفات وی در مدینه اتفاق افتاد.
(از اعلام زرکلی و تاریخ گزیده و منابع دیگر) : شافعی بینم و در دست هر انگشتی از او مالک و احمد و نعمان به خراسان یابم .
خاقانی .
و رجوع به وفیات الاعیان به اهتمام محمد محیی الدین عبدالحمید چ مصر ص ۲۸۴ و تاریخ گزیده ص ۳۰۲ و ۷۵۶ و معجم المطبوعات ج ۲ ص ۱۶۰۹ و کشف الظنون ج ۲ ص ۱۹۰۷ و ۱۹۰۸ و اعلام زرکلی شود.
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) ابن تیهان الانصاری .
رجوع به ابوالهیثم مالک .
.
.
شود.
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) ابن ذی حمامةتابعی است .
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
و رجوع به ابوشرحبیل مالک .
.
.
و رجوع به الاصابه ج ۳ ص ۳۴۴ شود.
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ )ابن ربیعة السلولی .
رجوع به ابومریم مالک .
.
.
شود.
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن البدن بن عامر الخزرجی الساعدی مکنی به ابواسید (متوفی به سال ۶۰ هَ .
ق .
) صحابی است .
از وی در صحیحین ۲۸ حدیث نقل شده است .
در تاریخ وفات او اختلاف کرده اند و گویند از همه ٔ کسانی که در غزوه ٔ بدر شرکت داشتند دیرتر وفات یافته است .
(از اعلام زرکلی ج ۳ ص ۸۲۶).
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) ابن سعیر.
رجوع به ابومحمد مالک .
.
.
شود.
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ )ابن سلیمان النهشلی .
رجوع به ابوغسان مالک .
.
.
شود.
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) ابن طوق بن عتاب تغلبی (متوفی به سال ۲۵۹ هَ .
ق .
) از امرا و اشراف و بخشندگان بود.
به امر متوکل به حکومت دمشق منصوب شد و به مساعدت رشید شهر «رحبة» را در کنار فرات بنا کرد که به رحبه ٔ مالک معروف است .
وی از فصحا بود و اشعاری نیز دارد.
(از اعلام زرکلی ج ۳ ص ۸۲۸).
صاحب رحبه ٔ فرات است و به روزگار هارون الرشید می زیست .
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : تاج را طوقدار و مملوکند مالک طوق و مالک دینار.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص ۲۰۴).
و رجوع به معجم البلدان ذیل رحبة مالک و فوات الوفیات ج ۲ ص ۱۴۲ شود.
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) ابن عامر.
رجوع به ابوعطیه ٔ وادعی شود.
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) ابن عباده .
رجوع به ابوموسی غافقی شود.
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبدالواحد المسعمی .
و رجوع به ابوغسان مالک .
.
.
شود.
مالک .
[ ل ِ] (اِخ ) ابن عمیره .
رجوع به ابوصفوان مالک .
.
.
شود.
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) ابن عوف بن سعدبن یربوع النصری از هوازن ، صحابی و از مردم طائف است .
در غزوه ٔ حنین رئیس مشرکان بود و سپس اسلام آورد.
در جنگ قادسیه شرکت داشت و دمشق را فتح کرد.
در میان قوم خود شاعری بلند پایه بود.
در حدود سال ۲۰ هَ .
ق .
درگذشت .
(از اعلام زرکلی ج ۳ ص ۸۲۹).
و رجوع به اعلام زرکلی و الاصابة ج ۳ ص ۳۵۲ شود.
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) ابن قیس .
رجوع به ابوصرمه شود.
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) ابن نضربن کنانه از مضر و جد جاهلی است .
وی جد دهم حضرت رسول (ص ) است .
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
و رجوع به تاریخ گزیده ص ۱۰۷ و ۱۰۸ و انساب سمعانی ص ۶ شود.
مالک .
[ ل ِ ] (اِخ ) ابن نویرةبن حمزةبن شداد.
.
.
تمیمی یربوعی مکنی به ابی حنظله و ملقب به الجفول صحابی است .
در عهد جاهلیت از اشراف و شاعران و از بزرگان قوم خود بود سپس اسلام آورد و حضرت رسول وی را به سرپرستی صدقات قوم خود تعیین کرد و چون خبر رحلت پیغمبر را دریافت ، صدقات را در اختیار گرفت و میان قوم خویش قسمت کرد و چون سجاح ادعای نبوت کرد به وی پیوست و مرتد شد.
خالدبن ولید او را در بطاح دستگیر کرد و به امر وی کشته شد.
و رجوع به الاصابه طبع کلکته ج ۶ ص ۳۶ و فوات الوفیات ج ۲ ص ۱۴۳ و اعلام زرکلی ج ۳ ص ۸۳۰ شود.
مألک .
[ م َءْ ل ُ ] (ع اِ) (از «ال ک ») پیغام .
مَألُکَه .
(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
و رجوع به ماده ٔ بعد شود.<

اسم مالک در فرهنگ لغت معین

مالک
(لِ) [ ع . ] (ص .) ۱ – صاحب ، دارنده . ۲ – حاکم ، پادشاه . ۳ – نگهبان دوزخ .
مالک الحزین
(لِ کُ لْ حَ) [ ع . ] (اِ.) بوتیمار.
مالک الرقاب
( ~. رِ) [ ع . مالک الرقاب ] (ص مر.) مهتر ، سرور.

اسم مالک در فرهنگ عمید

مالک
۱. کسی که صاحب چیزی باشد و می تواند در آن تصرف کند. ۲. کسی که دارای زمین کشاورزی ، کارگر و رعیت بسیار است؛ ارباب. ۳. از نام های خداوند. ۴. [قدیمی] نگهبان جهنم؛ مالک دوزخ. ۵. [قدیمی] عزرائیل؛ ملک الموت.
مالک الحزین
بوتیمار؛ غم خورک.
مالک الرقاب
۱. مالک رقاب؛ صاحب و مالک گردن ها. ۲. [مجاز] بزرگ و صاحب اختیار مردم.
مالک القلوب
مالک قلوب؛ خداوند دل ها.
خرده مالک
کسی که دارای آب و زمین مختصری است و خود در آن کشت وکار می کند.

اسم مالک در فرهنگ فارسی

مالک
فرشته موکل بر دوزخ و دربان جهنم .
صاحب , خداوند , کسی که صاحب چیزی باشدوبتوانددر آن تصرف کند , ملاک جمع
( صفت ) کسی که چیزی را دارا باشد و تواند در آن تصرف کند خداوند دارا صاحب جمع : مالکین : خطی طلب که توی مالک ممالک قرب کجا بری دم مردن قبال. املاک ? ( وحشی . چا . امیر کبیر.۲۲۶ )
پیغام
مالک آباد
دهی از دهستان دو آب شهرستان شهرکرد
مالک اشتر
از اصحاب خاص امیر المومنین علی علیه السلام ( مقت. ۳۷ ه. ) فرزند حارث بن عبد یغوث . در جنگ یرموک شرکت کرد . و چشم او از دست رفت . در جنگ جمل و صفین با علی علیه السلام بود و شجاعتها نشان داد . علی ( ع ) او را بحکومت مصر گماشت در راه رفتن مصر به توطئه معاویه بن ابی سفیان مسموم شد .
مالک الحزین
( اسم ) بوتیمار غمخورک .
مرغی از مرغابی آبی
مالک الرقاب
مالک رقاب : از راه بر ولطف تویی مالک القلوب وز روی امر و نهی تویی مالک الرقاب . ( رشید وطواط )
مالک رقاب
مالک الرقاب الامم
خداوند امتها صاحب اختیار امتان : خداوند عالم سلطان عادل اعظم ….. ولی النعم مالک رقاب الامم .
مالک السرایا
ابن عبدالله بن سنان بن سرح الخثعمی
مالک القلوب
خداوند دلها
خداوند دلها
مالک الملک
نامی از نامهای خدا
مالک دوزخ
نام فرشته موکل دوزخ
مالک دینار
موالی بنی سامه بن لوی القرشی از مشاهیر بصره
مالک رقاب
مالک رقبه ها خداوند گردنان مهتر افراد : جمله بدین داروی بر در عنقاشدند کوست خلیف. طیور داور مالک رقاب . ( خاقانی . سج. ۴۳ )
مالک رقابی
حالت و صفت مالک رقاب
مالک سعیر
مالک دوزخ
مالک شدن
دارا شدن و به تصرف در آوردن و ضبط کردن
مالک یوم الدین
خداوند روز جزا خدای تعالی توضیح ( ماحوذ از آیه ۳ سوره ۱ فاتحه الکتاب ) و آن در رکعات اول و دوم نمازجزو سوره فاتحه خوانده شود .
ابن مالک
در جیحان متولد و در دمشق درگذشت او از نحویین معروف عرب است
ابو مالک
سلطان یمن از بنی حمیر
اصحاب مالک
گروهی بودند که در فقه و طریقه فقهی از امام مالک پیروی میکردند و شاگردان وی در مصر و عراق پراکنده شده بودند چنانکه در عراق از ایشان قاضی اسماعیل و طبقه او مانند ابن خوارمنداد و ابن منتاب و قاضی ابوبکر ابهری و قاضی ابو حسین بن قصار و قاضی عبدالوهاب و آنانکه پس از ایشان ظهور کرده بودند و ابن القاسم و اشهب و ابن عبد الحکم و حارث بن مسکین و طبقه ایشان در مصر بسر میبردند و از اندلس عبد الملک بن حبیب بمصر کوچ کرد و از ابن القاسم و طبقه او حدیث فرا گرفت و مذهب مالک را در اندلس انتشار داد و درباره آن کتاب الواضحه را تدوین کرد آنگاه عتبی که از شاگردان وی بود کتاب العتیبه را تالیف نمود .
ام مالک
نام چند تن از زنان صحابی بوده
امام مالک
مالک بن انس بن مالک اصبحی مکنی به ابو عبدالله یکی از ائمه چهار گانه اهل سنت و جماعت بود .
بلا مالک
بدون صاحب بی خداوند .
بدون صاحب . بی خداوند . بلا صاحب . بی صاحب .
بی مالک
بی صاحب . بی خداوند .
جرعائ مالک
حفصی گوید : موضعی است به دهنائ نزدیک حزوی . و ابو زیاد گوید : نام ریگ زاری است .
حراش مالک
معاصر شعبه ابن حجاج عتکی بوده است
خرده مالک
(اسم) ۱ – کسی که شریک مالک مشاع است . ۲ – مالک خرده پا مقابل عمده مالک . ۳ – ملک مشاعی که دارای صاحبان متعددست و سهم یا سهام هر یک مفروز و یا غیر مفروز است . ۴ – ملک متعلق بیک تن خرده مالک .
ربیع بن مالک
ربیع بن ربیعه بن عوف بن قنان بن انف الناقه تمیمی .
ربیعه بن مالک
ربیعه بن مالک بن ربیعه بن عوف سعدی مکنی به ابو یزید و معروف به مخبل سعدی از طایفه انف الناقه از قبیله تمیم و از گویندگان نامی مخضرمان بود مخبل به بصره مسافرت کرد و عمر درازی یافت و در دوران خلافت عمر یا عثمان در گذشت .
عمده مالک
( صفت ) مالکی که دارای املاک بزرگ است مقابل خرده مالک جمع : عمده مالکان عمده مالکین .
گوشه محمد مالک
دهی است جزئ دهستان رستاق بخش خمین واقع در ۸ هزار گزی باختر خمین .

اسم مالک در اسامی پسرانه و دخترانه

مالک
نوع: پسرانه
ریشه اسم: عربی
معنی: ارباب ، آن که دارنده و صاحب اختیار چیزی یا کسی باشد ، نام فرشته ای که نگهبان دوزخ است ، از نامهای خداوند
مالکه
نوع: دخترانه
ریشه اسم: عربی
معنی: مؤنث مالک ، آن که دارنده و صاحب اختیار چیزی یا کسی باشد ، از شخصیتهای شاهنامه ، نام دختر طایر غسانی

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز