معنی اسم کامران

کامران :    ۱- (در قديم) (به مجاز) آن كه در هر كاري موفق است، موفق؛ ۲- خجسته، مبارك؛ ۳- مسلط، چيره؛ ۴- (در حالت قيدي) با كامروايي و موفقيت.

 

%da%a9%d8%a7%d9%85%d8%b1%d8%a7%d9%86

 

اسم کامران در لغت نامه دهخدا

کامران .
(نف مرکب ) کسی که هرچه بخواهد برایش مهیا شود و کسی که در عشرت است .
(فرهنگ نظام ).
بهره مند و کامیاب در هر عزم و آرزویی .
(ناظم الاطباء).
سعادتمند پیروز و موفق .
(ولف ) : که من بودم اندر جهان کامران مرا بود شمشیر و گرز گران .
فردوسی .
بجان تو ای خسرو کامران کجا بردم این خود بدل در گمان .
فردوسی .
ای بر همه هوای دل خویش کامکار ای بر همه مراد دل خویش کامران .
فرخی .
شاد بادی بر هواها کامران و کامکار شاه باشی بر زمانه کامجوی و کامران .
فرخی .
بر همه شادی تو بادی شادخوار و شادمان بر همه کامی تو بادی کامران وکامکار.
فرخی .
گفتم ملک محمد محمود کامکار گفتا ملک محمد محمود کامران .
فرخی .
پیداست به عقل و ز حس پنهان گرچه نه خداوند کامران است .
ناصرخسرو.
هر عقده که روزگاربندد دست شه کامران گشاید.
خاقانی .
شاه مغرب کامران ملک باد آفتاب خاندان ملک باد.
خاقانی .
یاروانهای فریبرز و منوچهر از بهشت نور و فر بر فرق شاه کامران افشانده اند.
خاقانی .
خاقانی خاک جرعه چین است جام زر شاه کامران را.
خاقانی .
سخت بر زرهای انجم در ترازوی فلک نقش نام اخستان کامران انگیخته .
خاقانی .
توانگرا چو دل و دست کامرانت هست بخور ببخش که دنیا و آخرت بردی .
سعدی .
اگر کشورخدای کامران است و گر درویش حاجتمند نان است .
سعدی (گلستان ).
و گر کامرانی درآید ز پای غنیمت شمارند فضل خدای .
سعدی .
یکی امروز کامران بینی دیگری را دل از مجاهده ریش .
سعدی .
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود از گدایان عار داشت .
حافظ.
برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت .
حافظ.
خدیو زمین پادشاه زمان مه برج دولت شه کامران .
حافظ.
|| خجسته .
(ناظم الاطباء).
پیروز.
مسعود : ترا اندر جهان رستنی خواند از ارکان کردگار کامرانت .
ناصرخسرو.
جام گیر و جای دار و نام جوی و کام ران بت فریب و کین گدازو دین پژوه و ره نمای .
منوچهری .
کاندر سنه ثون اختر سعد در طالع کامران ببینم .
خاقانی .
نایب سلطان هدی ، احمشاد کوست در اقلیم کرم کامران .
خاقانی .
حکم شان باطل تر است از علمشان کاختران را کامران دانسته اند.
خاقانی .
هر پنج نماز چون کنی روی سوی در کامران کعبه .
خاقانی .
شیر سیاه معرکه خاقان کامران باز سفید مملکه بانوی کامکار.
خاقانی .
بس طربناکم ندانند این طربناکی ز چیست کز سعود چرخ بخت کامران آورده ام .
خاقانی .
مهتر بسی بود نه همه چون تو کامران گلها بسی بود نه همه همچو کامکار.
سوزنی .
|| بااقبال و نیکبخت و سعادتمند.
(ناظم الاطباء).
خوشبخت .
خوش اقبال .
خوش زندگانی : جمشید ملک نظیر بلقیس جز بانوی کامران ندیده ست .
خاقانی .
|| عیاش .
با هوی وهوس .
(ناظم الاطباء).
کامران .
(اِخ ) افغان دهمین از خاندان درانی افغانستان در هرات .
(یادداشت مؤلف ).
(از ۱۲۳۵ تا ۱۲۵۵ هَ .
ق .
).
(معجم الانساب ).
و رجوع به طبقات سلاطین اسلام شود.
کامران .
(اِخ ) .
.
.
بن بابر.
رجوع به کامران میرزا شود.
کامران .
(اِخ ) دهی است از دهستان میشه پاوه بخش کلیبر شهرستان اهر.
واقع در پانزده هزارگزی باختر کلیبر و ۱۵۵۰۰۰ گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر.
ناحیه ای است کوهستانی معتدل دارای ۳۲ تن سکنه میباشد.
ترکی زبانند.
از دو رشته چشمه مشروب میشود محصولاتش غلات و میوه جنگل .
اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند از صنایع دستی آن فرش و گلیم بافی است ، راه مالرو دارد.
(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
کامران .
(اِخ ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد واقع در ۲۲هزارگزی شمال گهواره کنار راه فرعی تفنگچی به سنجابی ناحیه ای است کوهستانی سردسیر دارای ۷۰۰ تن سکنه میباشد کردی و فارسی زبانند.
از چشمه مشروب میشود محصولاتش غلات ، حبوبات ، صیفی ، لبنیات ، جزئی توتون و میوجات .
اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند از تیره ٔ تفنگچی هستند.
در چهار محل نزدیک بهم واقع بنام کامران عزیز کیانی ، کامران عزیز کاکاخان ، کامران بیک رضا ، کامران رحمان مشهورند.
زمستان عده ٔ قلیلی از گله داران گرمسیر جگیران و دهاب میروند.
(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).<

اسم کامران در فرهنگ لغت معین

کامران
(ص فا.) خوشگذران ، عیاش .

اسم کامران در فرهنگ عمید

کامران
۱. عیاش؛ خوش گذران. ۲. خوشبخت؛ کامکار.

اسم کامران در فرهنگ فارسی

کامران
دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد واقع در ۲۲ کیلومتری شمال گهواره . کوهستانی و سردسیر ۷۰۰ تن سکنه شغل کشاورزی گله داری .
( صفت ) ۱ – آنکه امیال و آرزو های خود را تحقق بخشد بهره مند کامیاب : [ خدیو زمین پادشاه زمان مه برج دولت شه کامران ] . ( حافظ ) ۲ – نیکبخت سعادتمند خوشبخت . ۳ – عیاش عشرت کننده خوشگذران .
دهی از بخش گوران شهرستان شاه آباد
کامران آباد
دهی از دهستان قهاب رستاق بخش صید آباد
کامران بودن
کامروا و موفق بودن
کامران میرزا
فرزند بابرشاه و برادر همایون شاه هندی ( ف. ۹۵۶ ه ق . ) وی از طرف همایون شاه در سال ۹۳۷ ه ق . والی کابل و قندهار و غزنین شد و در سال ۹۵۶ ه ق . هنگامی که قصد حجاز کرده بود در راه درگذشت .

اسم کامران در اسامی پسرانه و دخترانه

کامران
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: آن که در هر کاری موفق است ، چیره ، مسلط

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • Afarin,barikala mani name man kolan mishe khoshbakhti

  • احساس میکنم کامران واقعا اسم قشنگیه من دیدم که ممعمولا هر کسی اسمش کامرانه پسر بسیار با شخصیت و با اقتداریه و میشه گفت از بهترین اسم ها برای پسر میتونه باشه

  • جوووووونم كامرانه خودممممممممممم
    كامران هومنم

  • واقعا لذت بردم خیلی خیلی سایت کامل و مرجع دارید نمیشه تعریف و تمجید دو تو چند خط توضیح بدم ،موفقیت شما آرزوی قلبی منه،?