معنی اسم هدایت

هدایت :    (عربی) ۱- راهنمایی کردن به مسیر درست، ارشاد؛ ۲- (در تصوف) راهنمایی از سوی خداوند که باعث رسیدن انسان به کمال می‌شود، آنچه خداوند به دل سالک می‌افکند تا به سبب آن به کمال رسد؛ ۳- (اَعلام) ۱) تخلص رضاقلی‌ خان للـه باشی، ادیب و مورخ ایرانی، پدر مخبرالدوله. مؤلف انجمن آرای ناصری (فرهنگ فارسی)، ریاض العارفین، ذیل روضةالصفا و مجمع الفصحا، همه به فارسی؛ ۲) هدایت (= صادق هدایت): [۱۲۸۱-۱۳۳۰ شمسی] نویسنده‌ي ایرانی، از پیشگامان ادبیات داستانی به سبک غرب و با محتوای کاملاً ایرانی. از جمله: زنده بگور، سه قطره خون، سایه روشن، علویه خانم، حاجی آقا. از نخستین گردآورندگان ایرانی فرهنگ مردم. شامل نیرنگستان و اوسانه. مترجم متنهای پهلوی به فارسی از جمله: زند و هومن یسن، شهرستانهای ایران، کارنامه‌ي اردشیر بابکان، گزارش گمان شکن. آثارش به بسیاری از زبانهای ترجمه شده است؛ ۳) هدایت (= مهدی قلی هدایت): [۱۲۴۰-۱۳۳۴ شمسی] دولتمرد و ادیب ایرانی، ملقب به مخبرالسلطنه و فرزند مخبرالدوله. نخست وزیر ایران [۱۳۰۶-۱۳۱۲ شمسی]، که قبلاً ۱۳ بار وزیر و چهار بار استاندار شده بود. از نوشته‌هاي اوست: خاطرات و خطرات، سفرنامه‌ي مکه و کار بیکاری.

%d9%87%d8%af%d8%a7%db%8c%d8%aa

اسم هدایت در لغت نامه دهخدا

هدایت. [ هَِ ی َ ](ع اِمص ) هدایة. رهبری. راهنمایی. ارشاد. رهنمونی. (یادداشت به خط مؤلف ). نمایش راه راست و راهنمایی ودلالت و نجات از گمراهی. (ناظم الاطباء) :
بنده آنچه داند از هدایت و معونت به کار دارد تا کار بر نظام رود. (تاریخ بیهقی ).
قومی که بر هدایت ایشان خرد مشیر
قومی که بر سخاوت ایشان جهان عیال.
ناصرخسرو.
انصار حق را سعادت هدایت راه راست نمود. (کلیله و دمنه ). برای ارشاد و هدایت ایشان رسولان فرستاد. (کلیله و دمنه ). دیگری به نور هدایت عقل بر سریر قناعت نشسته. (کلیله و دمنه ).
زهی دولت که امکان هدایت یافت خاقانی
کنون صد فلسفی فلسی نیرزد پیش امکانش.
خاقانی.
ائمه ٔ معرفت و هدایت در انجمن وی ناظر و واقف. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
تابه من امید هدایت کراست
تا به خدا چشم عنایت کراست.
نظامی.
ز حرص من چه گشاید تو ره بخویشتنم ده
که چشم سعی ضعیف است بی چراغ هدایت.
سعدی.
– هدایت کردن ؛ دلالت کردن. راهنمائی کردن. (یادداشت به خط مؤلف ).
– هدایت کننده ؛ آن که دیگری را راه نمایی کند.
– هدایت یابنده ؛ آن که هدایت و راهنمایی پذیرد: برانگیخت او را در حالتی بود چراغ نوردهنده ، و بشارت دهنده و ترساننده و هدایت کننده و هدایت یابنده. (تاریخ بیهقی ). رجوع به هدایة شود.
هدایت. [ هَِ ی َ] (اِخ ) رضاقلی خان طبرستانی ملقب به لله باشی در تهران متولد شد و در شیراز به تحصیل دانش پرداخت. در موقع سفر فتحعلیشاه به اصفهان مورد توجه شاه قرار گرفت و به لقب امیرالشعرائی مفتخر گردید. چون فتحعلیشاه درگذشت به دربار محمدشاه و سپس به دربار ناصرالدین شاه راه یافت و از طرف ناصرالدین شاه به ریاست مدرسه ٔ دارالفنون رسید. (از کتاب سال کیهان ۱۳۴۲ ص ۳۹۹).
رضا قلی خان ، فرزند محمد هادی ولادتش در شب پانزدهم محرم الحرام در سنه ٔ ۱۲۱۵ هَ. ق. در تهران واقع گردید. والدش از اعیان قریه ٔ چارده مضافات دامغان بوده و از اوان شباب ملازمت پیشه نموده و در حضرت قهرمان ایران محمدشاه قاجار (آقامحمدخان ) خزانه دار بوده و در دوران فتحعلیشاه نیز این شغل را ادامه داده است. رضاقلی خان بنا به اظهار خود از دوران صغر طبعش به معلومات و منظومات راغب بوده و در دبستان به سخن منظوم زبان گشوده است. آثار و تألیفات او که خود در سن ۴۵ سالگی آنها را در خاتمه ٔ ریاض العارفین نام برده است عبارتنداز: ۱- مثنوی هدایت نامه در بحر رمل. ۲- مثنوی گلستان ارم. ۳- مثنوی دیگر موسوم به انیس العاشقین. ۴- مثنوی موسوم به بحرالحقایق. ۵- کتاب مظاهرالانوار. ۶- مثنوی انوارالولایه. ۷- مثنوی خرم بهشت. ۸- فهرست التواریخ. ۹- منهج الهدایه. ۱۰- مفتاح الکنوز. ۱۱- تذکره ٔ ریاض العارفین. ۱۲- مدارج البلاغه. ۱۳- مجمعالفصحا در تذکره ٔ شعرا شامل دو مجلد بزرگ. ۱۴- لطایف المعارف. ۱۵- رساله ٔ جامع الاسرار. ۱۶ تا ۱۸- سه جلد در تکمیل تاریخ روضةالصفای میرخواند. ۱۹- دیوان غزلیات شامل بیش از۸ هزار بیت. ۲۰- دیوان قصاید شامل بیش از ۱۰ هزار بیت. (از خاتمه ٔ ریاض العارفین چ سنگی ص ۳۵۲ ببعد). آنچه رضاقلی خان هدایت به روضةالصفا افزوده شامل تاریخ دوره ٔ صفویه ، افشاریه ، زندیه و قاجاریه است. (از سبک شناسی بهار ج ۳ ص ۲۰۶). از تألیفات دیگر او فرهنگ معروف انجمن آرای ناصری و کتابی به نام نژادنامه است و فرهنگ مزبور آخرین اثر اوست. رضاقلی خان علاوه بر تحقیقات و تألیفات متعدد خدمت دیگری به فرهنگ ایران کرده و آن تأسیس یک چاپخانه است که بسیاری از کتب ادبی در عصر قاجاریه در آن چاپخانه طبع شده است. (از سبک شناسی بهار ج ۳ ص ۳۷۰ و ۳۷۱).
هدایت. [ هَِ ی َ ] (اِخ ) صادق. رجوع به صادق هدایت شود.
هدایت. [ هَِ ی َ ](اِخ ) طبرستانی. رجوع به هدایت (رضا قلیخان ) شود.
هدایت. [ هَِ ی َ ](اِخ ) مخبرالسلطنه. رجوع به هدایت (مهدیقلی ) شود.
هدایت. [ هَِ ی َ ] (اِخ ) مهدیقلی… از خاندان معروف هدایت و از بستگان رضا قلیخان است. وی از مطلعان تاریخ و فرهنگ ایران بود و در سیاست بمناصب عالی رسید آثار بسیاری از خود بجا گذاشته و آنچه بطبع رسیده عبارت است از:
۱- فوائدالترجمان در تعلیم زبان فرانسه در ۲ جلد. ۲- تحفةالاَّفاق در تاریخ ، جغرافیا ، سیاست و افتصاد اروپا. ۳- گزارش ایران باستان با تحقیقی در سلسله ٔ کیان. ۴- مجمعالادوار در علم موسیقی. ۵- افکار امم در تحقیق مذاهب و تطبیق با حکمت. ۶- سفرنامه ٔ گرد کره از طریق چین و ژاپن به عزم زیارت بیت اﷲ. ۷- خاطرات و خطرات. ۸- تعلیم الاطفال در تدریس الفبا و الفبای مخصوص.
وی تا آخرین سالهای عمر خود و بنا بنوشته ٔ خودش تا سال ۱۳۲۶ هَ.ش. که خاطرات و خطرات را مینوشته همواره در کار تصنیف و تألیف بوده و آثار دیگری نیز بوجود آورده که عمرش برای طبع آنها وفا نکرده است. (از کتاب خاطرات و خطرات ).
حاج مخبرالسلطنه هدایت در سال ۱۳۰۵ هَ.ش. وزیر فوائد عامه گردید. در اردیبهشت ۱۳۰۶ به ریاست دیوان عالی تمیز منصوب شد و سپس در خرداد ماه ۱۳۰۶ هَ.ش. برای اولین بار به نخست وزیری رسید. مخبرالسلطنه در دیماه ۱۳۰۹ مجدداً نخست وزیر شد و کابینه ٔ دوم خود را تشکیل داد. در فروردین ۱۳۱۲ پس از تشکیل دوره ٔ نهم مجلس شورای ملی از نخست وزیری مستعفی و برای بار سوم مأمور تشکیل کابینه گردید. وی در روز چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۳۴ هَ.ش. درگذشت. (از فرهنگ فارسی معین ).
هدایت. [ هَِ ی َ ] (اِخ ) (میرزا…) خلف میرزا شاه تقی نصرآبادی نویسد: جوان قابل بآرامی است در اوانی که به اصفهان بود به نوعی سلوک میکرد که دشمن و دوست زبان تحسین می گشودند و او را بیکدیگر مینمودند. در وقتی که والد او شیخ الاسلام مشهد مقدس بود وی نیز قاضی آن شهر بود و الحال شیخ الاسلام مشهد است. او راست :
به ما بیگانگیها چیست گاهی ؟
تبسم گر نمیخواهی ، نگاهی
به جانان تحفه ٔ ما تنگدستان
گل داغی است یاریحان آهی.
(از تذکره ٔ نصرآبادی صص ۱۷۷ – ۱۷۸). میرزاهدایت از شعرای قرن یازدهم هجری بوده است.
هدایة. [ هَِ ی َ ] (ع مص ) راه راست نمودن کسی را. (از منتهی الارب ). ارشاد. ضد ضلال. در حجاز گویند: هداه الطریق و در غیر آن گویند: هداه الی الطریق و یا للطریق ؛ یعنی راه راست را بر او آشکار کرد و شناسانید. (اقرب الموارد). || یافتن راه را. (منتهی الارب ). || پیدا و آشکار کردن. || آگاهانیدن. || راه نمودن. (منتهی الارب ) (ترجمان جرجانی ، ترتیب عادل ). || (اصطلاح صوفیه ) دلالت کردن بر چیزی که آدمی را به مطلوب رساند و گویند آن پیمودن راهی است که به مطلوب انجامد. (تعریفات ). || (اصطلاح فلسفی ) ملاصدرا در معنی هدایت گوید: «فالخلق هو اعطاء الکمال الاول و الهدایة هی افادة کمال الثانی » که ابتدا بندگان را آفرید و بعد آنها را به راه راست و طریق سعادت هدایت نمود و فرمود: «ربنا الذی أعطی کل شی ٔ خلقه ثم هدی » (قرآن ۵۰/۲۰)و بالجمله هدایت عبارت است از سوق دادن اشیاء به طرف کمال دوم آنها. و کمال دوم کمالی است که موجودات در اصل وجود نیازی بدان ندارند و در بقاء هم احتیاج بدان ندارند. (از فرهنگ مصطلحات فلسفی تألیف جعفر سجادی از ج ۲ اسفار ملاصدرا ص ۸۲). رجوع به هدایت شود.

 

اسم هدایت در فرهنگ لغت معین

هدایت
(هِ یَ) [ ع . هدایة ] (اِمص .) راهنمایی ، راه راست نمودن .

اسم هدایت در فرهنگ عمید

هدایت
راهنمایی کردن؛ راه راست نمودن.

اسم هدایت در فرهنگ فارسی

هدایت
صادق فرزند اعتضاد الملک ( و. طهران ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ – ف. پاریس ۱۳۳۰ ) در تهران متولد شد و برای تحصیل به فرانسه رفت . ابتدا در پاریس اقامت نمود و سپس به بزانسون رفت . داستانهای معروف : زنده بگور سه قطره خون نمایشنامه پروین افسانه آفرینش فوائد گیاه خواری را در پاریس نوشت . سپس بایران بازگشت و در ۱۳۱۵ به بمبئی رفت و زبان پهلوی را آنجا فرا گرفت و سفرهای چندی به تاشکند و سایر شهرهای ازبکستان کرد و بالاخره در سال ۱۳۲۹ به پاریس رفت و پس از چهار ماه توقف در آن شهر خودکشی کرد .صادق به زبانهای انگلیسی و فرانسه آشنائی داشت . گذشته از مقالات و داستانها و سفرنامه ها چند کتاب را از متون پهلوی به فارسی برگردانده است مانند : گجسته ابالش . کارنامه اردشیر بابکان . یادگار جاماسب. شهرستانهای ایران و داستان هایی نیز از فرانسه به فارسی ترجمه کرده است چون دیوار مسخ و غیره . هدایت از نویسندگان بنامی است که در ادبیات فارسی عصر حاضر اثری عمیق گذاشته است. و کتابهای او بارها بچاپ رسیده و بعضی بزبانهای بیگانه ترجمه شده است .
راهنمایی کردن , راه راست نمودن
۱- (مصدر) راهنمایی کردن راهراست نمودن
هدایت مخبر السلطنه
مخبر السلطنه ( حاج مخبر السلطنه ) مهد قلی میرزا . از خاندان معروف هدایت و از بستگان رضا قلی خان هدایت است . وی از مطلعان تاریخ و فرهنگ ایران بود و در سیاست بمناصب عالی رسید. آثاربسیاری از خود بجا گذاشت که عبارتند از : ۱ – فوائد الترجمان در تعلیم زبان فرانسه در دو جلد .۲ – تحفه الافاق در تاریخ و جغرافیا. ۳ – گزارش ایران باستان یا تحقیقی در سلسله کیان ۴ -. مجمع الادوار در علم موسیقی ۵ -. افکار امم در تحقیق مذاهب و تطبیق آن با حکمت . ۶ – سفرنامه گرد کره از طریق چین و ژاپن بعزم زیارت بیت الله. ۷ – خاطرات و خطرات . وی تا آخر عمرش که ۱۳۳۴ شمسی میباشد مشغول تالیف و تصنیف بوده است . حاج مخبر السلطنه در سال ۱۳۰۵ شمسی وزیر فوائد عامه گردید . در اردیبهشت ۱۳۰۶ بریاست عالی دیوان تمیز منصوب شد و در خرداد ۱۳۰۶ برای اولین بار به نخست وزیری برگزیده شد و در دیماه ۱۳۰۹ مجددا نخست وزیر گردید . وی در چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۳۴ شمسی در گذشت.
چراغ هدایت
کنایه از حضرت رسول اکرم ( ص ) . یا قر آن مجید .
مهدیقلی هدایت
حاج مخبرالسلطنه از رجال ادب و سیاست بود .

اسم هدایت در اسامی پسرانه و دخترانه

هدایت
نوع: پسرانه
ریشه اسم: عربی
معنی: راهنمایی کردن به مسیر درست ، ارشاد ، نویسنده نامدار قرن چهاردهم ، صادق هدایت
هدایت الله
نوع: پسرانه
ریشه اسم: عربی
معنی: هدایت شده توسط خداوند

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز