معنی اسم ناصر

ناصر :    (عربي) ۱- (در قديم) نصرت دهنده، ياري كننده؛ ۲- (اَعلام) ۱) ناصرخسرو: [۳۹۴-۴۸۱ قمری] حکیم، شاعر و نویسنده‌ي ایرانی، متولد قباديان بلخ. پیشوای اسماعیلیان خراسان، مؤلف سفرنامه، که گزارش سفر هفت ساله‌ي او به سرزمینهای اسلامی است، جامعُ‌الحکمتین، خوانُ‌الاخوان، گشایش و رهایش، زادُالمسافرین، وجه دین. ۲) ناصر: لقب ابوالعباس احمد، خلیفه‌ي عباسی [۵۷۵-۶۲۲ قمری]، معاصر با محمّد خوارزمشاه و چنگیزخان مغول.

%d9%86%d8%a7%d8%b5%d8%b1

 

اسم ناصر در لغت نامه دهخدا

ناصر.
[ ص ِ ] (ع ص ، اِ) یاریگر.
رهاننده .
(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
یاری دهنده .
(السامی ) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ).
یاری کننده .
(فرهنگ نظام ).
نصرت کننده .
مددکار.
فریادرس .
معین .
فیروزی دهنده .
رفیق .
همراه .
(ناظم الاطباء).
یار.
یاور.
ج ، نصار.
نصر.
انصار : جاودان شاد باد و در همه وقت ناصرش ذوالجلال و الاکرام .
فرخی .
به طوع و طبع کند ناصر ترا یاری به جان و تن ندهد حاسد ترا زنهار.
مسعودسعد.
ناصر ملت طراز ، قاهر بدعت گداز شاه خلیفه پناه ، خسرو سلطان نشان .
خاقانی .
حافظ اعلام شرع ناصر دین رسول کز مدد علم اوست نصرت حزب خدا.
خاقانی .
چون به سخن راستی آری به جای ناصر گفتار تو باشد خدای .
نظامی .
نسل ایشان نیز هم بسیار شد نور احمد ناصر آمدیار شد.
مولوی .
اگر از چشم همه خلق بیفتم سهل است تو مپندار که مخذول ترا ناصر نیست .
سعدی .
قائم مقام ملک سلیمان و ناصر اهل ایمان .
(گلستان ).
|| آب که از دور آید و مدد کند سیل ها را.
(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ج ، نُصّار.
نَصر.
اَنصار.
|| راه گذر آب به سوی وادی .
(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مجرای آب به سوی وادی ها.
(از اقرب الموارد).
مجرای آب به وادی .
(فرهنگ نظام ).
مجری الماء الی الاودیة.
(المنجد) (معجم متن اللغة).
ج ، نواصر.
رجوع به نواصر شود.
|| پشته ٔ بزرگ به درازی یک کروه و مانند آن .
(منتهی الارب ) (آنندراج ).
پشته ٔ بزرگ به درازای یک میل و مانند آن .
(ناظم الاطباء).
اعظم من التلعة یکون میلا او نحوه .
(اقرب الموارد).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی .
(مهذب الاسماء).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (.
.
.
خان ) دومین از سلاطین خاندیش هند است و پس از ملک راجه به سال ۸۰۱ هَ .
ق .
به سلطنت رسید.
و تا سال ۸۴۱ حکومت کرد مؤلف طبقات سلاطین اسلام آرد: «ناصرخان نخستین فرمانروای مسلم خاندیش که خود را از زیربار اطاعت سلاطین دهلی بیرون آورد مدعی رساندن نسب خویش به خلیفه ثانی عمر بود.
این شخص از راه مواصلت با پادشاهان گجرات نسبت داشت و ممالک او که شامل دره ٔسفلای نهر تپتی نیز بود با خاک گجرات فقط به واسطه ٔ بیشه ای مجزا می شد و پایتخت او شهر برهان پور در نزدیکی قلعه ٔ اسیرگره بود.
(از طبقات سلاطین اسلام ص ۲۸۴).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) از پارسی گویان قرن اخیر است .
مؤلف صبح گلشن آرد: «مولوی محمد ناصر از مردم رامجرد افغانان بوده و مشق سخن از مولوی غلام جیلانی رفعت رامجوری نموده .
.
.
به سال ۱۲۵۹ هَ .
ق .
درگذشته است : بر گرد رخت که خط و خال آمده است خضریست که همره بلال آمده است نی نی غلطم که از پی غارت دل شهزاده ٔ زنگ مورچال آمده است .
* مثل تو به دهرشهسواری نبود چون من به زمانه خاکساری نبود پیوسته رکاب تو ببوسدخاکم بر خاطر تو اگر غباری نبود.
(صبح گلشن ص ۴۹۵).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (قاضی .
.
.
) مؤلف صبح گلشن این بیت را از او نقل کرده است : چه اعتماد کند کس به وعده ات ای گل که همچو غنچه زبان در ته ِ زبان داری .
و جای دیگر از وی نشانی دیده نشد.
ناصر.
[ ص ِ ](اِخ ) تخلص شعری ناصرالدین شاه قاجار است .
(از ریحانة الادب ج ۴ ص ۱۴۴).
رجوع به ناصرالدین شاه قاجار شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) ابن ابی نیهان ، از دانشمندان دیار عمان بود و به ساحری اشتهار داشت ، سلاطین و امرای دیارش از او بیمناک بودند ، به زنگباردرگذشت .
از روابط وی با سلطان سعیدبن سلطان بن الامام روایتها کرده اند ، گویا او را کتابی بوده است که در آن حوادث عمان را در زمان خویش ثبت کرده است وی به سال ۱۱۹۲ هَ .
ق .
متولد شد و به سال ۱۲۶۳ درگذشت .
رجوع به الاعلام زرکلی چ ۲ ج ۸ و تحفة الاعیان ج ۳ ص ۲۰۹ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ )ابن حسین ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به قوام الدین .
وی به سال ۵۱۸ هَ .
ق .
به وزارت محمودبن محمدبن ملکشاه رسید.
رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص ۴۱۵ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) [ الَ .
.
.
] ابن حسین بن محمد دیلمی مکنی به ابوالفتح ، دهمین از ائمه ٔ رسی یمن است .
وی به سال ۴۳۰ هَ .
ق .
به امارت سعدا در یمن رسید و به سال ۴۴۰ به دست ابوکامل علی الصلیحی کشته شد.
(از طبقات سلاطین اسلام ص ۹۳) (معجم الانساب ص ۱۸۸).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) ابن خسرو القبادیانی المروزی ، مکنی به ابومعین .
رجوع به ناصرخسرو شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) ابن رضابن محمدبن عبداﷲ علوی حسینی .
از فقیهان و محدثان معتبر شیعه و شاگرد شیخ ابوجعفر طوسی است .
او راست : کتابی در مناقب آل رسول و کتاب ادعیه ٔ زین العابدین علی بن حسین و نیزکتابی مشتمل بر مکاتبات و مطایباتی که میان او و یکی از فضلا رفته است .
رجوع به روضات الجنات ص ۷۵۷ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) ابن عبدالحفیظ المهلا الشرفی ، متوفای سال ۱۰۸۱ هَ .
ق .
از فقیهان بزرگ زمان خویش و وزیر امام المؤید باﷲ صاحب یمن بود و با او مباحث و مجالس داشت .
او راست : «المقرر و المحرر» در قراآت و «ارجوزة فی الفقه ».
(از الاعلام زرکلی ج ۳ ص ۱۰۹۲ از خلاصة الاثر ج ۴ ص ۴۴۴).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ الاعمشی الدرعی ، از امرای سودان است .
وی در دو نوبت [ به سال ۱۰۷۷ و ۱۱۱۸ ] به حکومت سودان رسید.
(از معجم الانساب ص ۱۳۳ و ۱۳۵).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) ابن علناس ، پنجمین از بنی حماد است .
وی پس از کشتن بلکین بن محمد به سال ۴۵۴ هَ .
ق .
به سلطنت رسید و تا سال ۴۸۱ که درگذشت پادشاهی کرد.
پس از وی پسرش منصور به سلطنت نشست .
رجوع به الکامل ابن اثیر ج ۱۰ ص ۶۸ و معجم الانساب ص ۱۱۰ و طبقات سلاطین اسلام ص ۳۴ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) ابن علی التلمسانی ، وی از سال ۱۰۷۸ تا ۱۰۸۱ هَ.
ق .
بر سودان حکومت کرد.
(از معجم الانساب ص ۱۳۳).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (.
.
.
شاه ) ابن غیاث بن محمود خلجی .
از ملوک مالوه ٔ هندوستان است .
وی از سال ۹۰۶ تا ۹۱۷ هَ .
ق .
حکمرانی کرد.
(از طبقات سلاطین اسلام ص ۲۸۰) (معجم الانساب ص ۴۳۲).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) ابن محمد ، بای تونس است .
وی از ربیعالاول سال ۱۳۲۴ تا سال ۱۳۴۱ هَ .
ق .
بر تونس سلطنت کرد.
(از معجم الانساب ص ۱۳۱).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) ابن مرشدبن سلطان بن مالک بن ابی یعرب ، ملقب به المؤید الیعربی .
از احفاد نصربن زهران یعربی و نخستین امرای یعاربه ٔ عمان است وی از سال ۱۰۳۴ تا ۹ هَ .
ق .
بر عمان حکومت کرد.
رجوع به معجم الانساب ص ۱۹۴ و الاعلام زرکلی ج ۳ ص ۱۹۰۲ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ )ابن مهدی بن حمزه ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نصیرالدین .
وزیر الناصرلدین اﷲ عباسی است .
در همدان متولدشد و در ری پرورش یافت وسرانجام در بغداد به سال ۵۹۲ هَ .
ق .
به وزارت رسیدو به روایت مؤلف تجارب السلف «ابن مهدی به سبب آنکه بر عنایت خلیفه اعتماد داشت غلامان بزرگ و مقربان خلیفه را اعتماد نمی کرد و در بعضی اوقات معاش ایشان رامنقطع می گردانید» ذهن خلیفه را بر وزیر بشورانیدند تا او را به سال ۶۰۴ از وزارت معزول ساخت و چون مأموران خلیفه به مصادره ٔ اموالش رفتند «درجی کاغذ برگرفت و هرچه در ملک او بود از دواب و قماش و غلام و کنیزک و نقد ملک و اسباب بر آنجا نوشت و سبدی جوهر نفیس که وقتی خلیفه به او بخشیده بود آن را هم بنوشت و در آخر ذکر کرد که بنده به خدمت اعلی ازین جمله که درتفصیل است هیچ نداشت این همه از فواضل صدقات امیرالمؤمنین حاصل کرده است و نظر بر آن بود که چون وزارت منصبی بزرگ است تجمل مناسب آن می باید و اکنون به آن جمله هیچ حاجت ندارد و اجازه می خواهد آن را تسلیم خزانه داران و معتمدان حضرت کند و زعم بنده آن است که از او گناهی که موجب تلف نفس باشد صادر نشده است » و ناصرالدین در جوابش امان نامه ای داد و ناصر پس از آن در سرائی به دارالخلافه مقام گزید و به ناز و نعمت تا آخر عمر در آنجا زیست و به سال ۶۱۷ درگذشت و در جوار مشهد امام موسی بن جعفر مدفون گشت .
(از تجارب السلف صص ۲۳۲ – ۲۳۶) (از الاعلام زرکلی ج ۳ ص ۱۰۹۲).
و نیز رجوع به حبیب السیر ج ۱ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) احمد ، هشتمین رسولیان یمن است .
وی از سال ۸۰۳ تا ۸۲۹هَ .
ق .
حکمرانی کرد.
(از طبقات سلاطین اسلام ص ۸۸).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) [ الَ .
.
.
] احمدبن ناصر الاطروش حسن بن علی .
از پادشاهان طبرستان است و بعد از برادرش محمد الهادی به سلطنت رسید و پس از وی الثائرلدین اﷲ جعفربن محمدبن حسن بن عمر الاشرف امارت یافت و با مرگ وی به سال ۳۴۵ هَ .
ق .
دولت ایشان پایان گرفت .
رجوع به تاریخ الخلفاء ص ۳۵۰ و نیز رجوع به ناصر الاطروش شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) [ الَ .
.
.
] احمدبن الملک الناصر ناصرالدین محمدبن قلاوون ، هیجدهمین ِ ممالیک بحریه ٔ مصرو شام است .
وی به سال هَ .
ق .
به جای برادرش ملک الاشرف علاءالدین بتخت نشست و پس از سه ماه سلطنت برادرش ملک (صالح ) وی را زندانی کرد و خود به پادشاهی رسید.
رجوع به قاموس الاعلام ج ۶ و معجم الانساب ص ۱۶۳ و طبقات سلاطین اسلام ص ۷۱ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) احمدبن یحیی ، چهارمین از ائمه ٔ بنی الرسی صعده و صنعاء یمن است .
به سال ۳۰۱ هَ .
ق .
به حکومت رسید و به سال ۳۲۵ درگذشت .
(از معجم الانساب ص ۱۸۷).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (الملک الَ .
.
.
) ایوب بن طغتکین از امرای ایوبی یمن است وی از سال ۵۹۸ تا ۶۱۱ بر یمن امارت داشت .
(از معجم الانساب ص ۱۵۲).
و نیز رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۶۹ و ۸۷ شود.
ناصر.
[ص ِ ] (اِخ ) بادیس بن حبوس ملقب به الناصر و المظفر سومین امرای بنی زیری غرناطه است وی از سال ۴۱۰ تا ۴۳۰هَ .
ق .
حکمرانی کرد.
(از طبقات سلاطین اسلام ص ۲۱).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) حسن بن علی الاطروش .
سومین علویان طبرستان است .
رجوع به ابومحمد اطروش و رجوع به حسن علوی بن علی بن حسن شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) [ الَ .
.
.
] حسن بن ناصرالدین محمد قلاوون ، ملقب به ناصرالدین .
نوزدهمین ممالیک بحریه ٔ مصر است وی در دو نوبت به سالهای ۷۴۵ و ۷۴۸ هَ .
ق .
به سلطنت رسید و تا ۷۶۲ پادشاهی کرد.
(از طبقات سلاطین اسلام ص ۷۲) (معجم الانساب ص ۱۶۳).
به دوران وی مرض طاعون یا مرگ سیاه از آسیا و مصر در اروپا شایع شد و هزاران تن را هلاک کرد.
(از اعلام المنجد).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) خوشقدم الناصری .
چهاردهمین حکمران از سلسله ٔ ممالیک بحریه مصر و شام است ، وی به سال ۸۶۸ هَ .
ق .
به جای ملک مؤید شهاب الدین اتابک نشست و به سال ۸۷۳ وفات نمود.
(از قاموس الاعلام ج ۶).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (الملک الَ .
.
.
) داودبن عیسی بن ملک سیف الدین ابی بکربن ایوب ، مکنی به ابوالمفاخر و ملقب به صلاح الدین از ملوک بنی ایوب است .
وی به سال ۶۰۳ هَ .
ق .
در دمشق متولد شد و در سال ۶۲۴ به امارت کرک رسید و به سال ۶۳۷ بیت المقدس را تصرف کرد و به سال ۶۵۶ درگذشت به گرد آوردن کتب علاقه ای داشت و دوستدار شعر و ادب بود و خود گاهی شعری می گفت او راست : لو عاینت عیناک حسن معذبی مالمتنی و لکنت اول من عذر عین الرشا قد القنا ردف النقا شعر الدجی شمس الضحی وجه القمر.
(از قاموس الاعلام ج ۶) (از معجم الانساب ص ۱۵۳).
و نیز رجوع به معجم الانساب ص ۱۵۱ و طبقات سلاطین اسلام ص ۶۸ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (امیر.
.
.
) شمس الملک .
ممدوح یوسف بن محمد دربندی و امیر حمیدالدین احمد کشائی است .
رجوع به لباب الالباب ج ۱ ص ۱۰۸ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) عبدالباقی افندی .
از شاعران و مشایخ مولویه ٔ عثمانی است .
دیوان اشعار دارد ، در فن موسیقی نیز او را مهارتی بود ، به سال ۱۲۴۶ هَ .
ق .
درگذشت .
او راست : کو کل باقوب لب جانانه مست اولوب قالمش مثال آئینه بی دست و پا اولوب قالمش .
(از قاموس الاعلام ج ۶).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (الخلیفة الَ .
.
.
) عبدالرحمن بن محمد.
هشتمین خلفای اموی اندلس است وی از ۳۰۰ تا ۳۵۰ هَ .
ق .
در قرطبه حکمرانی کرد.
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۱۶ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (الَ .
.
.
) عبداﷲ.
دویمین مدعیان رقیب رسولیان یمن است وی در سال ۸۴۶ هَ .
ق .
به امارت رسید.
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۸۹ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (.
.
.
سید) عطأاﷲ شاعر پارسی گوی و از شاگردان دهلیلی و میر ابوالفیض مغنی است .
این بیت او راست : از خود آن سرو سهی گلگون قباپوشم بَرَد مصرع موزون و رنگین از سر هوشم بَرَد.
(از قاموس الاعلام ج ۶).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (الَ .
.
.
) علی بن حمود علوی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به الناصریا المتوکل .
نخستین امرای بنی حمود است .
وی از ۴۰۷ هجری تا ۴۰۸ در مالقه حکومت کرد.
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۱۸ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (الملک الَ .
.
.
) فرج بن برقوق ، ملقب به زین الدین و مکنی به ابوالسعادات .
از ممالیک چراکسه ٔ برجیه است وی در سال ۸۰۱ هَ .
ق .
به سن ده سالگی به جای پدرش ملک ظاهر سیف الدین برقوق به تخت نشست و در سال ۸۰۸ چون نتوانست دربرابر لشکر تیمور که رو به دمشق و حلب آورده بود مقاومت کند ، به ترک سلطنت گفت و فراری شد و به جای او ملک منصور عبدالعزیز برادرش پادشاه گشت و سه ماه بعد ملک الناصر باز به سلطنت رسید و سرانجام به سال ۸۱۵ هَ .
ق .
در نزدیکی دمشق کشته شد.
رجوع به قاموس الاعلام ج ۶ ، معجم الانساب ص ۱۶۳ و طبقات سلاطین اسلام ص ۷۴ شود.
ناصر.
[ ص ِ ](اِخ ) (الملک الَ .
.
.
) قلج ارسلان ، ملقب به صلاح الدین .
از امرای ایوبی حمص است و از سال ۶۱۷ تا بر حمص حکومت کرد.
(از معجم الانساب ص ۱۵۳).
و نیز رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۶۹ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (الَ .
.
.
) محمد ، هشتمین ائمه ٔ صنعای یمن است .
وی از ۱۱۲۶ تا ۱۱۲۸ هَ .
ق .
حکومت کرد.
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۹۵ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (الَ .
.
.
) محمدبن قایتبای ، ملقب به ناصرالدین از ممالیک برجیه ٔ مصر است .
وی به سال ۹۰۱ هَ .
ق .
به جای پدرش ملک الاشرف قایتبای به تخت نشست و به سال ۹۰۴ درگذشت .
رجوع به معجم الانساب ص ۱۶۴ و طبقات سلاطین اسلام ص ۷۵ و قاموس الاعلام ج ۶ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (الَ .
.
.
) محمدبن عبداﷲ ، ملقب به عزالدین .
از ائمه بنوالرسی یمن است .
وی در محرم سال ۶۱۴ هَ .
ق .
به حکومت صعده و صنعا رسید و تا سال ۶۲۳ در مقام امارت صعده باقی ماند.
رجوع به معجم الانساب ص ۱۸۸ و طبقات سلاطین اسلام ص ۹۳ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (الملک الَ.
.
.
) محمدبن منصور قلاوون ، نهمین ممالیک بحریه مصر وشام است .
وی جمعاً ۴۳ سال در سه نوبت بر مصر فرمانروائی کرد.
نخستین بار در سال ۶۹۳ هَ .
ق .
پس از کشته شدن برادر مهترش ملک الاشرف خلیل بن ملک منصور قلاوون در حالی که ۹ساله بود با لقب ملک الناصر به سلطنت منصوب گشت و در محرم سال ۶۹۴ از سلطنت خلع گشت و به جایش کتبغا المنصوری ملقب به الملک العادل پادشاهی یافت اما چهارسال بعد وی با قیامی به منصب ازدست رفته رسید و تا سال ۷۰۸ پادشاه بود در این سال ملک مظفر رکن الدین مقام سلطنت را تصرف کرد و یازده ماه بعد برای سومین بار ملک الناصر بر اثر مرگ رکن الدین به سلطنت رسید و تا سال وفاتش ۷۴۱ همچنان حکمفرمای مصر بود.
وی پادشاهی مقتدر و دانشمند بود ، در فن اسب سواری و علم دام پزشکی تألیفی دارد که به سال ۱۸۵۳ م .
به فرانسه ترجمه و همراه متن عربی به چاپ رسیده است .
پس از وی ۹ تن از فرزندانش به سلطنت رسیدند و ازین جمع تنها دوران سلطنت ناصرالدین حسن به نسبت دیگران طولانی بود و ده سال مدت گرفت .
(از قاموس الاعلام ج ۶) (از تاریخ الخلفاء ص ۳۲۰) (از تاریخ مغول ص ۲۶۸) (از طبقات سلاطین اسلام ص ۷۱) (از معجم الانساب ص ۱۶۲ و ۱۶۳).
و نیز رجوع به تاریخ گزیده ص ۹۵۴ شود.
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) محمدناصرخان بن قاسم خان در بنگاله و فرح آباد سکونت داشت .
شاعر پارسی گو است و منظومه ٔ لیلی و مجنونی نیز سروده است .
این بیت او راست : هر سر که ز عشق باخبر نیست هان بر سر سنگ زن که سر نیست .
(از قاموس الاعلام ج ۶).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (.
.
.
خان ) محمود ثانی ، نهم از سلاطین گجرات هند است .
وی از سال ۹۳۲ تا ۹۴۳ حکمرانی کرد.
(از تاریخ طبقات سلاطین اسلام ص ۲۸۲).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (الملک الَ .
.
.
الثانی ) یوسف ، ملقب به صلاح الدین صاحب حلب از امرای ایوبی است .
وی به سال ۶۴۸ به حکومت دمشق رسید.
(از معجم الانساب ص ۱۵۱).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (الملک الَ .
.
.
) یوسف ، مکنی به ابوالمظفر و ملقب به صلاح الدین ، نخستین از ایوبیان مصر است .
وی در سال ۵۶۴هَ .
ق .
به سلطنت مصر رسید و به سال ۵۸۹ درگذشت .
(از طبقات سلاطین اسلام ص ۶۴ و ۶۷) (معجم الانساب ص ۱۵۰).
ناصر.
[ ص ِ ] (اِخ ) (الملک الَ .
.
.
) یوسف بن ایوب ، ملقب به صلاح الدین .
از امرای ایوبی است وی از سال ۵۸۱ تا ۵۹۱ بر میافارقین حکومت کرد.
(از معجم الانساب ص ۱۵۲).<

اسم ناصر در فرهنگ لغت معین

ناصر
(ص ) [ ع . ] (اِفا.) یاری گر ، یاری کننده . ج . نصار. انصار.

اسم ناصر در فرهنگ عمید

ناصر
یاری کننده؛ یارویاور.

اسم ناصر در فرهنگ فارسی

ناصر
لقب عبدالرحمن سوم از خلفای اموی اندلس که از ۳۰۰ تا ۳۵۰ ه.ق . سلطنت داشت .
یاری کننده , یارویاور , نصاروانصارجمع
( اسم ) ۱ – یاری کننده مددکاریاور جمع : انصارنصار. ۲ – نامی است ازنامهای خدای تعالی .
یوسف بن ایوب ملقب به صلاح الدین از امرای ایوبی است .
ناصر آباد
ده کوچکی است از دهستان جوشان بخش شهداد شهرستان کرمان .
ناصر آباد چاهکواری
دهیست از دهستان گنبلی بخش فهرج شهرستان بم .
ناصر اصفهانی
میرزا محمد مشهور به گل کار و ملقب به درویش ناصر علی وی از مریدان و مجذوبان نور علیشاه است .
ناصر الاسلام ندامانی
وی از مردم گیلان و از رجال قرن اخیر ایران است .
ناصر الاطراوش
حسن بن علی بن حسن بن علی بن عمر الاشرف ابن علی زینالعابدین ابن حسین بن علی بن ابیطالب .
ناصر الایوبی
لقب داود بن عیسی است .
ناصر الحق
ناصرللحق . لقب حسن بن علی بن حسن ابن علی بن عمر ابن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب ( ۲۳۰ یا ۲۲۵ ه.ق – ۳۰۴ ه.ق .) ملقب به ناصر کبیر والناصر ناصر للحق و ناصرالدین و ناصر کبیر و موصوف به اطروش و اصم . از امرای علوی طبرستان . بر حکام سامانی در ناحیه طبرستان و گیلان خروج کرد و محمد صعلوک حاکم سامانی را شکست داد و تا وقتی که درگذشت بر گیلان و طبرستان و قسمتی از گرگان حکومت داشت. ناصرالحق در عین حال از علمای تفسیر و کلام و فقه و حدیث و ادب و اخبار و لغت بود و آثار بسیار از او نام برده اند .
ناصر الحمودی
علی بن حمود .
ناصر الدوله
محمد بن ابراهیم بن سیمجور مکنی به ابو الحسن یا ابو الحسین امیر قهستان .
ناصر الدین
لقب همایون پادشاه هند است .
ناصر الدین بر کیارق
ابن عز الدین قلج ارسلان از سلاجقه روم است .
ناصر الدین بغراخان
محمود ابن غیاث الدین بلبان از امرای بنگاله هندوستان است وی در سال ۷۲۵ از طرف سلطان غیاث الدین تغلق بحکمرانی بنگاله ابقائ گردید و مستقلا آنجا را اداره کرد .
ناصر الدین جامی
عبد العزیز جامی از علمای ولایت جام است و بسال ۹۲۰ هجری قمری در گذشته .
ناصر الدین عسقلانی
شافع بن علی الکنانی از مشاهیر ادبای مصر است وی بسال ۶۴۹ هجری متولد شد ودر سال ۷۳۳ در گذشت مدتی در مصر شغل دبیری داشت شد و بسال ۶۸۰ در جنگی که بنزدیکی حمص رویداد تیر خورد و از دو چشم نابینا گردید و از آن پس عزلت گزید .
ناصر الدین عمر
یا ناصر الدین کلو عمر وی کلانتر محله موردستان و بزرگ کلانتران شیراز بود بعهد سلطنت شاه شیخ ابو اسحاق .
ناصر الدین قباجه
یکی از ممالیک اربعه معزالدین محمد بن سام غوری است .
ناصر الدین منشی
ناصر الدین عمده الملک منتجب الدین یزدی رئیس دیوان رسایل و انشائ صفوه الدین پادشاه خاتون بود .
ناصر الدین کلو عمر
کلو بمعنی کلانتر است .
ناصر العباسی
الناصر لدین اله .
ناصر العلوی
علی بن حمود .
ناصر الملک
ابو القاسم خان ابن احمد خان ابن محمود خان فرمانفرما متولد بسال ۱۲۸۲ هجری قمری .
ناصر ایوبی
الملک الناصر ایوب چهارمین امیر از امیران ایوبی یمن که از سنه ۵۹۸ تا ۶۱۱ ه.ق . حکومت کرد .
ناصر بالله
احمد بن مستضیی ملقب به ناصربالله یا الناصر لدین الله سی و چهارمین خلیفه عباسی ( ۶۲۲ – ۵۷۵ ه.ق .) .بعد از پدر در سال ۵۷۵ ه.ق . به خلافت نشست و ۴۶ سال خلافت کرد . به مذهب شیعه اظهار تمایل کرد و در زمان او بلاد اسلامی توسعه یافت و مساجد و مدارس و بنگاههای خیریه بسیار تاسیس گشت .
ناصر باله
لقب حسن بن علی حسن بن عمر است .
ناصر بجه ای
اصلش از قریه بجه مضاف به شیراز است .
ناصر بحرانی
ابن احمد بن عبداله بن سعید بن المتوج البحرانی ملقب به جمال الدین یا شهاب الدین .
ناصر بنارسی
محمد ناصر خان بن محمد سعید خان طباطبائی از شاعران پارسی گوی بنارس هندوستان است .
ناصر ترمذی
ناصر الدین بن خواجه قطب الدین سرخسی .
ناصر جرفادقانی
ابن خلیفه بن سعد مکنی به ابو الشرف از علمای قرن هفتم است .
ناصر جنگ
احمد بن نظام الملک آصف جاه ملقب به نظام الدوله از حکام حیدر آباد دکن است .
ناصر حسین
ابن حامد حسین موسوی ملقب به شمس العلما از علمای امامیه هندوستانست .
ناصر خان
ابن محراب خان از امرای بلوچستان است .
ناصر خسرو
حکیم ابومعین ناصر بن خسرو قبادیانی بلخی ( ۳۹۴ ه.ق .- ۴۸۱ ه. ق .) ملقب به [ حجت ] از حکما و متکلمین اسلام . در قبادیان از حوالی بلخ تولد یافت . از اوان جوانی به تحصیل علوم و فضائل و تحقیق ادیان و عقاید و مطالعه اشعار شعرای ایران و عرب پرداخت . در دوره جوانی به دربار محمود و مسعود غزنوی راه یافت . بعد از غلبه سلاجقه بر بلخ به مرو به دربار چغری بیگ رفت و تقرب یافت و به خدمت دیوانی گماشته شد. در سال ۴۳۷ ه. خوابی دید و بقول خود ناگهان از خواب گران چهل ساله بیدار شد کارهای دیوانی و اداری را رها کرده و بجهانگردی و سیر آفاق و انفس پرداخت و در سفر هفت ساله خود حجاز آسیای صغیر سوریه و مصر را دید. وی در ابتدا مذهب حنفی داشت در مصر با اسماعیلیان فاطمی روابطی پیدا کرد و پیرو مذهب آنان گردید و از دعاه سرسخت اسمعیلیه شد و [ حجت ] زمین خراسان گردید . ناصر خسرو در مراجعت از این سفر به بلخ رفت و آشکارا شروع به تبلیغ عقاید اسمعیلی کرد لیکن با مخالفت فقهای متعصب سنی مواجه گردید و امرای سلجوقی در صدد کشتن او بر آمدند . وی بالاخره به یمکان بدخشان گریخت و در آنجا عزلت جست و پس از عمری طولانی و آوارگی و آزار و رنجی که در آخر عمر از متعصبین و سایر مردم روزگار خود دید در یمکان وفات یافت . از آثار وی یکی [ سفرنامه ] اوست که بعد از مراجعت از سفر هفت ساله خود در ۴۴۴ ه.ق . تالیف کرد و دیگر زادالمسافرین که یادگار دوره آوارگی او بعد از مراجعت از سفر در خراسان و مازندران و طبرستان است . آثار مهم دیگر او عبارتند از [ وجه دین ] [ خوان اخوان ] [ دلیل المتحیرین ] [ روشنائی نامه ] [ دیوان اشعار ] . مقدار ابیات دیوان او را تا سی هزار بیت نوشته اند ولی آنچه اکنون در دست است حدود یازده هزار بیت است .
ناصر بن خسرو ابن حارث بلخی مروزی ملقب و متخلص به حجت و مکنی به ابو معین از شاعران قوی طبع و قصیده سرایان گرانقدر زبان فارسی است .
ناصر خوئی
احمد بن بکر مکنی به ابو القاسم قاضی ادیب و نحوی و شاعری آذربایجانیست .
ناصر درگزینی
ابن علی ملقب به قوام الدین و مکنی به ابو القاسم انس آبادی .
ناصر دهلوی
دهلوی از پارسی گویان هند است .
ناصر سرا
دهیست جزئ دهستان حومه بخش رود سر شهرستان لاهیجان واقع در جلگه در ۳ هزار گزی جنوب روسر .
ناصر شاه پوربی
از حکمداران بنگاله هندوستان است از ۸۳۱ تا ۸۶۳ هجحری قمری فرمانروائی کرد .
ناصر شیرازی
ملا ابراهیم شیرازی در مدح ائمه اطهار قصاید بسیاری سروده است .
ناصر طبیب
تیره ای از ایل طیبی از شعبه لیراوی از ایلات کوه کیلویه فارس .
ناصر علوی
ناصرللحق . لقب حسن بن علی بن حسن ابن علی بن عمر ابن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب ( ۲۳۰ یا ۲۲۵ ه.ق – ۳۰۴ ه.ق .) ملقب به ناصر کبیر والناصر ناصر للحق و ناصرالدین و ناصر کبیر و موصوف به اطروش و اصم . از امرای علوی طبرستان . بر حکام سامانی در ناحیه طبرستان و گیلان خروج کرد و محمد صعلوک حاکم سامانی را شکست داد و تا وقتی که درگذشت بر گیلان و طبرستان و قسمتی از گرگان حکومت داشت. ناصرالحق در عین حال از علمای تفسیر و کلام و فقه و حدیث و ادب و اخبار و لغت بود و آثار بسیار از او نام برده اند .
ناصر علی
ناصر علی سر هندی ابن رجب علی پنجابی متخلص به علی متوفی در ۱۱۰۸ هجری قمری از پارسی گویان هند است .
ناصر عینائی
ابن ابراهیم بویهی عاملی عینائی از فقیهان و شاعران قرن نهم است .
ناصر غزنوی
جمال الدین محمد بن ناصر حسینی غزنوی از مشاهیر شعرای دربار غزنویان در قرن ششم هجری و معاصر حکیم سنائی غزنوی بوده و بسال ۵۶۵ ه.ق . وفات یافته است.
ناصر لدین اله
لقب سلطان مسعود غزنوی است .
ناصر لغوی
از شاعران قرن چهارم است .
ناصر للحق
لقب دیگر امام الداعی الی اله حسن بن علی بن حسن بن زید بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب است .
ناصر محنه ای
خواجه ابو نصر متخلص به ناصر یا ناصری از شیخ زاده های خطه محنه است .
ناصر مطرزی
ناصر بن ابی المکارم عبدالسعید بن علی ملقب به مطرزی و مکنی به ابوالفتح خوارزمی حنفی معتزلی از علمای فقه و نحو و لغت است او را خلیفه زمخسری خوانند .
ابو ناصر
اوراست شرح حدیث الاربعین
قشلاق سید ناصر
دهی از دهستان چمچال بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان واقع در ۲۳ هزار گزی شمال شوسه کرمانشاه همدان – این ده در دامنه واقع شده و سردسیر و معتدل است .
قلعه ناصر
دهی از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول واقع در ۱۲ هزار گزی شمال خاوری شوش و ۶ هزار گزی خاوری راه آهن اهواز به تهران و ۸۰ هزار گزی خاوری شوسه اهواز به دزفول . موقع جغرافیایی آن دشت و خوای آن گرم سیری مالاریایی است .
نهر ناصر
دهی است از دهستان قصب. نصار بخش قصب. معمره شهرستان آبادان در ۱۱ هزارگزی شمال غربی نهر قصر و ۱۵ هزار گزی جنوب شرقی جاده خسرو آباد به آبادان در دشت گرمسیری واقع است ۰ آبش از اروند رود محصولش حنا و انگور و خرما شغل اهالی زراعت و ماهیگیری و گلاب گیری است ۰
کوت ناصر
دهی است از دهستان مینوحی بخش معمره شهرستان آبادان واقع در ۱۷ کیلومتری شمال خاور نهر قصر دشت و گرمسیر دارای ۱۲۰۰ تن سکنه محصول خرما و انگور .

اسم ناصر در اسامی پسرانه و دخترانه

ناصر
نوع: پسرانه
ریشه اسم: عربی
معنی: نصرت دهنده ، یاری کننده
ناصرالدین
نوع: پسرانه
ریشه اسم: عربی
معنی: یاری کننده دین ، نام پسر محمد شاه قاجار

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز