معنی اسم ناصرالدین

ناصرالدين :    (عربي) ۱- ياري كننده‌ دين؛ ۲- (اَعلام) ۱) ناصرالدین شاه: شاه ایران [۱۲۶۴-۱۳۱۳ قمری] از سلسله‌ي قاجار، که در ۱۷ سالگی شاه شد. وزیرش امیرکبیر را پس از سه سال عزل کرد و کشت. استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت. سه بار به اروپا سفر کرد. به دست میرزا رضا کرمانی کشته شد. در زمان او نخستین مؤسسه‌هاي آموزش عالی جدید تأسیس شد، تلگراف، تلفن و برق به ایران راه یافت. چاپ و نشر روزنامه و کتاب رواج یافت؛  ۲) ناصرالدین لقب محمودابن ملکشاه سلجوقی: [۴۸۵-۴۸۷ قمری]، ن محمود ۳- ، ۵) ؛  ۳) ناصرالدین ابوالمعالی محمّد مشهور به ملک کامل: شاه ایوبی مصر [۶۱۵-۶۳۵ قمری] که حمله‌ي صلیبیان را دفع کرد.

%d9%86%d8%a7%d8%b5%d8%b1%d8%a7%d9%84%d8%af%db%8c%d9%86

اسم ناصرالدین در لغت نامه دهخدا

ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) (ملک .
.
.
) محمودبن شمس الدین التتمش .
وی به سال ۶۴۴ بجای سلطان علأالدین مسعود به تخت نشست و ۲۱ سال در دهلی حکومت کرد و در سال ۶۶۵ زندانی شد و درگذشت و غیاث الدین بلبان جانشین او شد.
(از قاموس الاعلام ج ۶).
و نیز رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۲۶۸ و تاریخ جهانگشا ج ۲ ص ۶۱ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمودبن قطب الدین مبارزبن مظفرالدین ، از ملوک شبانکاره است .
وی پس از ملک بهاءالدین پادشاه شبانکاره که به حکم ارغون خان معزول و اسیر گشت به حکمرانی شبانکاره رسید و به روایت معین الدین نطنزی «او ملکی عادل با رای و تدبیر بود و شبانکاره را معمور گردانید و دست متمردان بربست » بیش از سه سال سلطنتش دوام نکرد ، چه در شعبان سنه ٔ ۶۹۲ مردم شبانکاره بر او شوریدند و او را کشتند و غیاث الدین محمدبن جلال الدین طیب شاه را به جای او نشاندند.
رجوع به منتخب التواریخ معینی ص ۸ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) مسعود غزنوی .
لقب سلطان مسعودبن سلطان محمود غزنوی است .
رجوع به مسعود غزنوی در این لغت نامه و نیز رجوع به تاریخ بیهقی شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) (.
.
.
اتابک ) مکرم بن علا.
وی مدتی وزارت توران شاه بن قراارسلان بک پادشاه کرمان را داشته است .
ابوحامد کرمانی آرد: «و وزیر ملک توران شاه صاحب ناصرالدین اتابک مکرم بن علا بوده است معاصر نظام الملک و اخبار صاحب مکرم در صدور کتب که بر نام او ساخته اند مثبت است و دواوین شعراء مفلق چون عباسی و غزی و برهانی و معزی به حسن آثار و کمال بزرگواری او شاهد عدل ».
(بدایع الازمان ص ۱۸).
و نیز رجوع به غزالی نامه ص ۲۷۵ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) منکورس بن خمارتکین نخستین امرای بنی خمار تکین است .
وی از سال ۶۰۰ تا ۶۲۴ حکومت کرد.
(از معجم الانساب ص ۱۶۰).
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) نصرت شاه بن حسین شاه بن سید اشرف ، از سلاطین بنگاله ٔ هندوستان است .
وی از سال ۹۲۵ تا سال ۹۳۶ هَ .
ق .
فرمانروائی کرد.
(از طبقات سلاطین اسلام ص ۲۷۷) (معجم الانساب ص ۴۲۸).
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) از دهات دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد است در ۳هزارگزی شمال شرقی دورود و یک هزار گزی شمال شرقی دورود و یک هزارگزی شمال راه آهن در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و ۲۴۳ تن سکنه دارد.
آبش از رودخانه و قنات ، محصولش غلات و پنبه و چغندر ، شغل مردمش زراعت و گله داری است .
راه مالرو دارد.
(از فرهنگ جغرافیای ایران ج ۶ ص ۳۵۲).
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) سومین از امرای سلسله ٔ صغریه ٔ ذوالقدر است که در کرماخ به نزدیکی ارزنجان ساکن بودند.
ادوارد براون بنقل از احسن التواریخ آرد: «سلاطین این خانواده [ ذوالقدر ] چهار نفر بودند: ملک اصلان ، سلیمان ، ناصرالدین و علاءالدوله ، این شخص اخیر باچهار پسر و سی نفر اتباعش به دست سربازان سلطان سلیم [ پادشاه عثمانی ، هنگام جنگ وی با شاه اسماعیل صفوی ] سر بریده شدند».
(تاریخ ادبیات ایران ج ۴ ص ۶۲).
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) لقب ملکشاه بن تکش خوارزمشاه است .
رجوع به ملکشاه بن تکش در این لغت نامه و نیز رجوع به حبیب السیر ج ۱ ص ۴۲۳ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ )لقب همایون پادشاه هند است .
رجوع به همایون در این لغت نامه و نیز رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۲۹۷ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم از حکام بنی بلبان در بنگاله و لکنهو (از۷۲۳ تا ۷۲۶ هَ .
ق .
) است .
(از معجم الانساب ص ۴۲۷).
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم بن شیر کوه ، ملقب به الملک المنصور ، از ایوبیان حمص است .
به سال ۶۳۷ هَ .
ق .
به امارت رسید و به سال ۶۴۴ درگذشت .
(از معجم الانساب ص ۱۵۳).
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) ابن ابراهیم ، معروف به سقمان ثانی ، چهارمین ملوک ارمنیه است .
وی از سال ۵۲۲ تا ۵۷۹ هَ .
ق .
بر ارمنستان حکومت کرد.
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۱۵۲ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْدی ] (اِخ ) (امیر.
.
.
) یحیی بن جلال الدین تونی .
از امیران درگاه سلطان محمد خدابنده بود و به سال ۷۱۰ هَ .
ق .
به جرم توطئه ای که با خواجه رشیدالدین وزیر و چند تن دیگر به زیان سلطان چیده بودند به فرمان سلطان در محول بغداد کشته شد.
رجوع به تاریخ گزیده ص ۵۹۷ و نیز تاریخ غازان خان ص ۱۳۰ و حبیب السیر ج ۲ ص ۶۶ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) ابن خدایار ، نوزدهمین و آخرین از خانان خوقند است و به سال ۱۲۹۲ هَ .
ق .
به امارات رسید.
(از معجم الانساب ص ۴۱۱).
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ](اِخ ) (سید.
.
.
) ابن یوسف سمرقندی حنفی مدنی حسینی ، مکنی به ابوالقاسم .
رجوع به ابوالقاسم بن یوسف شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) ابوسعید بیضاوی .
رجوع به ناصرالدین عبداﷲ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن محمدبن منصور ، مکنی به ابن منیر.
رجوع به احمدبن محمدبن منصور در این لغت نامه و نیز رجوع به ریحانة الادب ج ۱ و تاریخ الخلفاء ص ۳۲۱ و غزالی نامه ص ۳۶۸ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) برکه خان سعید ، از ممالیک بحری مصر است .
وی از ۶۷۶ تا ۶۷۸ هَ .
ق .
سلطنت کرد.
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۷۱ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) بغراخان ، از بنی بلبان است .
وی از سال ۶۸۱ تا ۶۹۱ از طرف سلطان دهلی والی بنگاله بود.
(از طبقات سلاطین اسلام ص ۲۷۵) (معجم الانساب ص ۴۲۶).
و نیز رجوع به قاموس الاعلام ج ۶ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) تکسین بیگ ، مکنی به ابوبکر.
از ممدوحان شمس الدین محمدبن عبدالکریم معروف به شمس طبسی شاعر است .
رجوع به تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا ج ۲ ص ۸۳۷ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) حسن بن شاور نفیسی مشهور به ابن النقیب .
رجوع به ابن النقیب ناصرالدین و رجوع به حسن نفیسی شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) حسن بن محمد قلاوون ، مشهور به الناصر.
رجوع به ناصر ، حسن بن ناصرالدین محمد شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) حسین برادر ملک علاءالدین پادشاه غور است .
وی پس از آنکه برادرش به دست سلطان سنجر سلجوقی اسیر گشت خود را پادشاه غور خواند و چون علاءالدین به غور بازآمد وی از شاهی خلع شد.
رجوع به تاریخ دیالمه و غزنویان صص ۴۲۳ – ۴۲۵ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) خسرو اصفهانی .
حاجی خلیفه نام او را ناصرخسروالاصبهانی ثبت کرده است و «سعادت نامه ٔ» منظوم را از آثار او دانسته و تاریخ وفاتش را سال ۴۳۱ هَ .
ق .
نوشته است و مرحوم بهار تخلص او را شریف دانسته و سال وفاتش را ۷۳۵ نوشته است .
کتاب سعادت نامه را بعض تذکره نویسان به ناصرخسرو قبادیانی نسبت داده اند.
رجوع به ناصرخسرو در این لغت نامه شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) خسروشاه ، آخرین و ششمین سلاطین خلجی هند است وی به سال ۷۲۰ به سلطنت رسید.
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۲۶۸ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) سبکتکین .
لقبی است که ملک نوح پس از شکستن ابوعلی سیمجور به سبکتکین داد.
رجوع به سبکتکین ناصرالدین شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) سعیدبن مبارک بن علی بغدادی نحوی مکنی به ابومحمد.
رجوع به ابن دهان ناصرالدین در این لغت نامه شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) شعبان ثانی معروف به اشرف بیست وششمین ممالیک بحری مصر است وی به سال ۷۶۴هَ .
ق .
به سلطنت رسید و تا سال ۷۷۸ حکم راند.
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۷۲ و معجم الانساب ص ۱۶۳ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) طاهربن فخرالملک بن خواجه نظام الملک ، مکنی به ابوالفتح .
وی پس از ابوالقاسم درگزینی به سال ۵۲۸ به وزارت سلطان سنجر سلجوقی رسید وتا سال وفاتش [ ۵۴۸ ] در این مقام باقی بود.
رجوع به طاهربن فخرالملک در این لغت نامه و نیز رجوع به غزالی نامه ص ۳۰۹ و تجارب السلف ص ۲۸۲ و دستورالوزراء ص ۲۰۶ و تاریخ ادبیات ایران تألیف دکتر صفا ج ۲ ص ۶۳ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِرُدْ دی ] (اِخ ) (امیر.
.
.
) عبدالخالق بن امیر نظام الدین احمدبن امیر فیروزشاه از سرداران سلطان حسین میرزا بایغراست .
رجوع به حبیب السیر ج ۴ ص ۱۳۹ ببعد شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) عبدالرحیم بن ابی منصور.
وی در عهد هلاکو حاکم قهستان بود.
مرحوم اقبال در تاریخ مغول نویسد: محتشمی قهستان را در این تاریخ [ ۶۵۳ هَ .
ق .
] ناصرالدین عبدالرحمن بن ابی منصور داشت و او مردی کریم وفضل دوست و فلسفی مشرب و طالب ترجمه ٔ کتب حکمتی از عربی به فارسی بوده و فضلا را به دربار خود جلب می کرد.
.
.
در رسیدن به طوس ، هولاکو ملک شمس الدین کرت را به رسم رسالت پیش ناصرالدین محتشم قهستان فرستاد و او رابه قبول فرمان خود خواند ، ناصرالدین که در این تاریخ پیرمردی ضعیف بود به همراهی ملک شمس الدین به حضور هولاکو رفت و تسلیم گردید ، هولاکو نیز او را محترم داشت و به حکومت شهرتون فرستاد ، خواجه نصیرالدین طوسی کتاب معروف اخلاق ناصری را به نام او تألیف کرده است .
(از تاریخ مغول ص ۱۷۴ و ۱۷۵).
و نیز رجوع به مقدمه ٔ جلال الدین همائی بر منتخب اخلاق ناصری صص ح – خ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) عبدالرحیم بن طاهر ، مکنی به ابواسحاق از دانشمندان قرن هشتم شیرازست .
مؤلف شدّالازار که خود مجلس درس او را درک کرده و مصاحب و جلیس وی بوده است او را دانشمند و فیلسوف عالی مقامی معرفی می کندکه به مال و جاه دنیا التفاتی نداشت و افاضل و فحول دانشمندان در مجلس تدریس وی که سحرگاهان شروع می شد شرکت می کردند.
و هم او آرد: «وی دوست مساکین و متجنب از سلاطین و کثیرالذکر و دائم الفکر و راضی به قضای خدا بود و از تنگدستی و تغیر احوال پروائی نمی کرد».
او راست : کتاب المنظومة فی المنطق و غیره .
وی روز عیدفطر سنه ٔ ۷۵۶ هَ .
ق .
درگذشت و در جوار مرقد پدرش در درب فسای شیراز به خاک سپرده شد.
از اشعار اوست : اذاکنت من شیراز فی رأس فرسخ شممت نسیم الجود من باب دارهم فواها لمن اضحی جوار حریمهم و طوبی لمن امسی قریب جدارهم .
و نیز رجوع به شدالازار ص ۱۸۷ و دانشمندان و سخن سرایان فارس شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) عبداﷲبن امام الدین عمربن فخرالدین محمدبن صدرالدین علی ، الشافعی البیضاوی ، مکنی به ابوسعید.
از عالمان قرن هفتم و معاصر با اباقاخان و ارغون خانست .
رجوع به بیضاوی در این لغت نامه و نیز رجوع به نزهةالقلوب ص ۱۲۳ و مقالات الشعراء حاشیه ص ۲۴۵ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) عبداﷲبن محمود شاشی ، ملقب به خواجه احرار.
به سال ۸۰۶ هَ .
ق .
در شاش متولد شد و در سنه ۸۹۵ در سمرقند وفات یافت .
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) عبیداﷲ.
از اشراف سمرقند است .
وی در قرن نهم میزیست و به روایت خواندمیر به سال ۸۶۷ قمری چون سلطان ابوسعید گورکان از سمرقند به ظاهر حصار شهر خیه لشکر کشید وی به شفاعت محصوران نزد ابوسعید رفت و مسؤولش مقبول افتاد.
رجوع به حبیب السیر ج ۴ ص ۸۲ و ۷۸ و ۹۷ و .
.
.
شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) عثمان (امیر.
.
.
)بن تاج الدین حرب سگزی ، پادشاه سیستان است .
عوفی آرد: آثار او بسیار است یکی از آن جمله فتح ترشیز است که به یک نهضت صدهزار ملحد جاحد را به دوزخ فرستاد و چون به دارالملک سیستان آمد هرکس بر تهنیت این فتح اشعار گفتند و در آن وقت که مؤلف این ترتیب [ محمد عوفی مؤلف لباب الالباب ] به سیستان بود امیر ناصرالدین به رحمت ایزدی پیوسته و ولی عهد او ملک عین الدین بهرام شاه بوده که این ساعت ممالک سیستان در ضبط اوست .
(لباب الالباب ج ۱ ص ۴۹ و ۵۰).
امیر ناصرالدین شعر هم می سروده است و عوفی این رباعی او را که بر بدیهه در مجلس طرب خطاب به مطربه ای زاهده نام سروده است نقل کرده : چشم و رخ تو به دلبری استادند انگشتانت در طرب بگشادند ای زاهده زاهدان ز چنگ خوش تو چون نرگس تو مست و خراب افتادند.
رجوع به لباب الالباب ج ۱ ص ۵۰ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) عمربن بدرالدین مسعود ، پادشاه لرستان است .
حمداﷲمستوفی آرد: «بعد از او [ بدرالدین مسعود ] در ملکی پسرانش جلال الدین بدر و ناصرالدین عمر با تاج الدین شاه پسر حسام الدین خلیل تنازع کردند و به اردوی ابقاخان رفتند به حکم یرلیغ پسران او به یاسا رسانیدند ملکی بر تاج الدین شاه قرار گرفت ».
(تاریخ گزیده ص ۵۵۴).
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) عمربن محمدبن احمد الکبروی .
از مشایخ دانشمندان و عرفای قرن هشتم هجری و از مریدان شیخ نجم الدین کبری است وی در سفری که به کرمان کرد از دست شیخ برهان الدین باخرزی خرقه ٔ فقر پوشید.
وی را شیخ برهان الدین صاغرجی چون از شیراز قصد سفر کرد ، اجازه ٔ وعظ و تذکیر و ارشاد داد.
رجوع به حواشی مرحوم علامه قزوینی بر شدالازار ص ۴۹۹ و دانشمندان و سخن سرایان فارس ج ۴ ص ۶۱۶ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) (امیر.
.
.
) عمربیک ترکمان ، ملقب به امیر.
ناصرالدین از سرداران سلطان حسین میرزا بایقرا است .
رجوع به عمربیک و نیز رجوع به تاریخ حبیب السیر ج ۴ ص ۲۹۹ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) فرج ناصر.
رجوع به فرج بن برقوق شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه .
.
.
) لطف اﷲ.
از عالمان قرن نهم هرات است رجوع به حبیب السیر ج ۴ ص ۶ و ۷ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) لکنوتی .
از حکام بنگاله ٔ هند (۷۲۳-۷۲۶ هَ .
ق .
) است .
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۲۷۶ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمد ، نوزدهمین پادشاهان مغول هند است .
وی از ۱۱۳۱ تا ۱۱۶۱ در هندوستان سلطنت کرد.
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۲۹۷ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمد ، مشهور به صالح .
نهمین ممالیک برجی مصر (۸۲۴-۸۲۵هَ .
ق .
) است .
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۷۴ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمد ، ملقب به الملک الکامل و مکنی به ابوالمعالی ، از ایوبیان مصر است .
وی به سال ۶۱۵ به سلطنت رسید وبه سال ۶۳۵ درگذشت .
(از معجم الانساب ص ۱۵۰ و ۱۵۱).
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمد ، ملقب به الملک المنصور ، از ایوبیان مصر است .
وی به سال ۵۹۵ به سلطنت مصر رسید.
(از معجم الانساب ص ۱۵۰).
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) (ملک .
.
.
) محمدبن برهان غوری .
بعد از برافتادن قراختائیان ، سلطان اولجایتو حکومت کرمان را به وی داد.
رجوع به تاریخ مغول ص ۴۱۶ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِرُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن شیرکوه ، ملقب به الملک القاهر ، از ایوبیان حمص است .
وی به سال ۵۷۴ به امارت حمص رسید و به سال ۵۸۱ درگذشت .
(از معجم الانساب ص ۱۵۳).
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن صالح ، ملقب به نظام الملک .
وزیر محمد خوارزمشاه و مادرش ترکان خاتون است .
رجوع به تاریخ جهانگشا ج ۲ ص ۱۹۹ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن ططر ، ملقب به الملک الصالح ، از ممالیک برجیه است .
وی از سال ۸۲۴ تا ۸۲۵ هَ .
ق .
سلطنت کرد.
(از معجم الانساب ص ۱۶۳).
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن عبدالدائم ، معروف به ابن الملیق .
رجوع به محمدبن عبدالدائم شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن قرقاس .
رجوع به محمدبن عبداﷲبن قرقاس شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن علم بن رضوان کاتب .
رجوع به محمدبن علم شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ )محمدبن قایتبای .
رجوع به ناصر ، محمد قایتبای شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن یوسف حسینی سمرقندی .
رجوع به محمدبن یوسف شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمود ، از حکام بنگاله ٔ هندوستان .
وی از سال ۹۲۴ تا ۹۲۷حکمرانی کرد.
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۲۷۵ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمود ، پنجمین از حکام بنگاله است .
وی از سال ۶۲۴ تا۶۲۷ از طرف سلطان دهلی والی بنگاله بود.
(از معجم الانساب ص ۴۲۶).
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمود ، هفتمین امرای ارتقیه ٔ کیفاست .
وی به سال ۵۹۷ هَ .
ق .
به سلطنت رسید و تا سال ۶۱۹حکمرانی کرد.
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۱۵۰ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمود ، نهمین اتابکان زنگی موصل است .
وی از سال ۶۱۶ تا ۶۳۱ هَ .
ق .
حکومت کرد.
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۱۴۵ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمود ، چهارمین سلاجقه ٔ بزرگ است .
وی پس از جلال الدین ملکشاه سلجوقی به سال ۴۸۵ به سلطنت رسید و تا سال ۴۸۷پادشاهی کرد.
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص ۱۳۵ شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمودشاه اول ، ششمین از خاندان الیاس و سی وهشتمین از سلاطین بنگاله ٔ هندوستان است .
وی از ۸۴۶ تا۸۶۴ سلطنت کرد.
(طبقات سلاطین اسلام ص ۲۷۷).
و نیز رجوع به معجم الانساب شود.
ناصرالدین .
[ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) محمودشاه (ثانی ) ابن فتح شاه ، از خاندان الیاس و از سلاطین بنی حبشی و چهل وپنجمین از حکام بنگاله (۸۹۵-۸۹۶ هَ .
ق .
) است .
(از طبقات سلاطین اسلام ص ۲۷۷) (معجم الانساب ص ۴۲۸).<

اسم ناصرالدین در فرهنگ فارسی

ناصرالدین
لقب خواجه عمید الله بن محمود بن شهاب الدین چاچی ( ف. ۸۹۶ ه.ق .) معروف به خواجه احرار از مشایخ سلسله نقشبندیه. از شیخ یعقوب چرخی و نظام الدین خاموشی ارشاد یافت و به زودی خود به مقام شیخی و ارشاد رسید . سلاطین ترکستان و خراسان خاصه سلطان ابوسعید او را بزرگ می داشتند . در سمرقند در ۸۹۶ ه.ق . در گذشت .
یحیی بن جلال الدین تونی .
ناصرالدین افزون
وی بسال ۵۶۹ هجری قمری بعد از عزل ناصح الدین بوالبرکات بوزارت کرمان رسید .
ناصرالدین شاه قاجار
پسر محمد شاه قاجار و چهارمین پادشاه از سلسله قاجاریه . در شب ششم صفر سال ۱۲۴۷ تولد یافت و در سال ۱۲۶۴ بعد از وفات محمد شاه در تبریز بجای پدر نشست. حدود پنجاه سال سلطنت کرد و در ۶۶ سالگی در روز جمعه ۱۷ ذی القعده سال ۱۳۱۳ ه. ق . در حضرت عبدالعظیم بدست میرزا رضا کرمانی بضرب طپانچه مقتول گردید و در همانجا بخاک سپرده شد . در ابتدای سلطنت به یاری میرزا محمد تقی خان امیر کبیر دست به یک سلسله اصلاحات اساسی زد . چند سفر به ممالک غربی رفت . بابیها را قتل عام کرد .
ناصرالدین محمد اول
الملک المنصور ناصرالدین محمد عثمان ( ۵۹۶ – ۵۹۵ ) از کردان ایوبی که از سال ۵۶۷ تا ۶۴۸ بر شامات فلسطین و ناحیه کوهستانی مابین حوضه های علیای دجله و فرات ( جزیره ) حکومت داشتند.
ناصرالدین محمد ثانی
الملک الکامل ناصرالدین محمد ثانی پسر ابوبکر ( ۶۳۵ – ۶۱۵ ه.ق .) از امرای بزرگ ایوبی . در زمان او سیاست سلحشورانه صلاح الدین ایوبی جای خود را به سیاستی توام با مدارا داد . اوج این سیاست جدید وقتی بود که الملک الکامل بیت المقدس را به امپراطور فردریک دوم بازگردانید. نتیجه این سیاست رونق اقتصاد و تجارت مصر و شام بود .
ناصرالدین محمود
از اتابکان موصل که از ۶۱۶ تا ۶۱۹ ه.ق . حکومت کرد و پس از آن سلطنت بدست بدرالدین لولو وزیر افتاد .
آل ناصرالدین
سلسله غزنویان را به مناسبت انتساب بناصر الدین سبکتکین بدین نام خوانده اند
یا آل سبکتکین یا غزنویان
خسروشاه ناصرالدین
نام ششمین و آخرین سلاطین خلجی هند است .
سادات ناصرالدین
یکی از طوایف کرد ساکن پشتکوه ایران است

اسم ناصرالدین در اسامی پسرانه و دخترانه

ناصرالدین
نوع: پسرانه
ریشه اسم: عربی
معنی: یاری کننده دین ، نام پسر محمد شاه قاجار

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز