معنی اسم قباد

قباد :    ۱- محبوب، شاه محبوب، سرور گرامي؛ ۲- (اَعلام) ۱) (در شاهنامه) پهلوان ایرانی، پسر کاوه و برادر قارِن، که به دست پهلوانی تورانی کشته شد؛ ۲) (در شاهنامه) (= كيقباد) شاه داستانی ایران، نخستین شاه از سلسله‌ي کیانیان و از تبار فریدون، که در البرزکوه به سر می‌برد. زال پس از مرگ گرشاسپ، رستم را به جستجوی او فرستاد و او را به پادشاهی خواند. او صد سال پادشاهی کرد و پایتختش شهر استخر بود؛ ۳) نام دو تن از شاهان ساسانی ایران. قباد اول: شاه [۴۸۸-۴۹۴؛ ۴۹۸-۵۳۱ میلادی]، که پس از خلع بلاش از سوی بزرگان ایران به شاهی برداشته شد. در زمان او مزدک ظهور کرد و قباد آیین او را پذیرفت. در نتیجه بزرگان او را خلع و زندانی کردند [۵۹۴ میلادی]. او پس از مدتی از زندان گریخت و با کمک هپتالیان به سلطنت بازگشت [۵۹۸ میلادی] و این بار به تدریج از مزدکیان دور شد و سرانجام به یاری پسرش انوشیروان به قتل عام مزدکیان پرداخت. [۵۲۹ میلادی]. قباد دوم، معروف به شیرویه: شاه [۶۲۸ میلادی]، که پدرش خسرو پرویز را همراه با ۱۷ تن از برادران خودش کشت و پس از ۶ ماه سلطنت بر اثر مسمومیت کشته شد.

%d9%82%d8%a8%d8%a7%d8%af

اسم قباد در لغت نامه دهخدا

قباد.
[ ق ُ ] (اِ) نام بوته ای باشد خاردار که شتر آن را برغبت خورد و ازآن صمغی سفید حاصل میشود.
(برهان ) (ناظم الاطباء).
قباد.
[ ق ُ ] (اِ) غُباد.
یک قسم ماهی خوراکی است که در خلیج فارس صید میشود.
قباد.
[ ق ُ ] (پسوند) در آخر اسماء مرکبه ٔ امکنه آید: ابزقباد.
خسروسادقباد.
فیروزقباد.
شادقباد.
بزقباد.
بهقباد.
شهرقباد.
رستقباد.
استان لبهقباد.
روستقباد.
قباد.
[ ق ُ ] (اِخ ) نام معزالدین پادشاه دهلی است .
(غیاث اللغات ).
قباد.
[ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان شیان بخش مرکزی شهرستان شاه آباد.
در ۱۹۰۰۰گزی خاور شاه آباد و ۳۰۰۰ گزی شیان و ۱۵۰۰گزی جنوب راه فرعی هرسم واقع و موقع جغرافیائی آن دشت و سردسیر است .
سکنه ۳۷۰ تن ، آب از زه آب رودخانه ٔ شیان .
محصول آنجا غلات ، حبوبات ، چغندرقند ، لبنیات .
شغل اهالی زراعت و گله داری .
زمستان گله داران به گرمسیر گیلان میروند.
(فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
قباد.
[ ق ُ ] (اِخ ) پسر اسکندربن قرایوسف .
قباد با محبوب ترین کنیزکان پدر که خان سلطان نام و لیلی لقب داشت عشق میورزید و از این رو در آن اوان (۸۴۰ هَ .
ق .
) که بایسنقر از آذربایجان بسوی خراسان مراجعت میکرد اسکندر به قلعه ٔ النجق رفت و نسبت به آن دو بدرفتاری و تندی آغازید و ایشان را به قتل تهدید نمود.
قباد و لیلی به آهنگ جان وی کمر بستند و در یکی از شبها که اسکندر شراب بسیار خورده و بر بام قلعه ٔ النجق خفته بود لیلی بخلاف معهود نردبان را بالا نکشید قباد به بام بالا رفت و با خنجری پدررا از پای درآورد.
(حبیب السیر چ خیام ج ۳ ص ۶۲۷).
قباد.
[ ق ُ ] (اِخ ) پسر انوشیروان ملقب به شیرویه بود.
شیرویه چون به تخت نشست تاج بر سر نهاد و در راه عدل و رعیت پروری گام نهاد ولی ازنابخردی به روایت اقل ، پانزده برادر خود را به قتل رسانید و به وصلت با شیرین طمع داشت و در این باره بسیار اصرار ورزید.
شیرین او را به وصال خود امیدوار ساخته به بهانه ای به دخمه ٔ خسرو رفت و زهری کشنده خورده فی الحال درگذشت .
گویند چون شیرویه دست به کشتن برادران خود آلود خواهرانش پوراندخت و آذرمیدخت او رادیدار نموده و زبان بسرزنش او گشوده و گفتند که حرص حکومت ترا به کشتن پدر و پانزده برادر وادار ساخت وبی گمان تو به کیفر گناهان خود خواهی رسید.
شیرویه از این سخنان بسیار گریست و افسر از سر برگرفت و از فرط ناراحتی به مرض طاعون یا بیماری دیگری دچار گشت ووفات یافت .
مدت عمرش ۲۲ سال و مدت سلطنت وی به روایت جمهور مورخان هشت ماه بود.
(حبیب السیر چ خیام ج ۲ ص ۲۵۱ و ۲۵۲).
وی در مدائن مدفون است .
(مجمل التواریخ والقصص چ تهران ۱۳۱۸ ص ۴۶۴).
در کامل ابن اثیر آمده است : قباد پسر پرویز پسر هرمز پسر انوشیروان پدر خود را به اشاره ٔ اعیان مملکت و هفده برادر خود را بامشورت وزیر خود فیروز به قتل رسانید.
(کامل ابن اثیرچ یکم جزء یکم ص ۲۲۳ و ۲۲۴).
رجوع به شیرویه شود.
قباد.
[ ق ُ ] (اِخ ) پسر فیروز نام پدر انوشیروان است .
حلوان و کازرون رااو بنا کرد.
(برهان ).
قباد پسر فیروزبن یزدگرد و پدر انوشیروان نوزدهمین از پادشاهان سلسله ٔ ساسانی است (۴۸۸ – ۵۳۱ م .
).
هنگامی که بلاش گرانمایه برادر وی به تخت سلطنت نشست قباد که نیکرای لقب داشت برخلاف او سلوک نمود و پنهان بسوی ترکستان رهسپار گشت و در نیشابور به خانه ٔ دهقانی فرود آمد و دختر او را به زنی بگرفت و او را باردار ساخت .
و سپس خود را به ترکستان رسانید و مدتی نزد خاقان ماند و سرانجام پادشاه ترکستان سپاهی گران ملازم او گردانید تا به ایران مراجعت نموده و سلطنت را از تصرف برادر بیرون آورد.
قباد با آن لشکر بسرعت حرکت کرد و چون به نیشابور رسید و دانست که در آن شهر دارای فرزندی شده است بسیار خوشحال شد و نام او را انوشیروان گذاشت .
همان روز پیکی ازمدائن خبر مرگ بلاش و اتفاق بزرگان و سرکردگان ایران را بر سلطنت قباد به عرض رسانید.
قباد بر اورنگ شاهی تکیه کرد و زمام امور کشور را به دست سوخرا نهاد.
ولی سرانجام از قدرت او اندیشناک گردید و شاپور را مأمور دفع وی گردانید.
سوخرا را به زندان افکندند و چیزی نگذشت که او را کشتند.
مدت سلطنت قباد چهل و سه سال بود.
مزدک در دوران سلطنت وی دعوی نبوت آغازید و مذهب اباحت و اشتراک در میان آورد و در زیر آتشکده ای سردابه ای ترتیب داد و سوراخی متصل به آتش گذاشت وکسی را در آنجا پنهان ساخت .
آنگاه قباد را به کیش خویش دعوت کرد و گفت معجزه ٔ من آن است که آتش به من سخن میگوید.
پادشاه به آتشکده رفت و مزدک در حضور پادشاه هرچه خواست به آتش گفت و جواب شنید.
قباد به وی گروید و کار مزدک بالا گرفت .
بزرگان فراهم آمدند و قباد را از سلطنت برکنار کرده و به زندان انداختند و برادرش جاماسب را به جای او نشاندند که آتش فتنه ٔ مزدک را فرونشاند.
قباد به تدبیر خواهر خود از زندان گریخت و به شهرهای هیاطله رفت و از شاه آن سامان کمک خواست .
پس از چندی سی هزار تن از آن مردم کمر مدد و یاری او بر میان بستند و قباد با آن سپاه به مدائن روی آورد و چون به مقصد نزدیک شد شورشی بزرگ در کشور پدید آمد و سرداران ایرانی و جاماسب به لشکرگاه قباد برای عذرخواهی شتافتند.
قباد از گناه همه درگذشت و برای بار دوم بتخت سلطنت نشست و زمام کارهای مملکت را بدست زرمهر پسر سوخرا سپرد و دیگر به حال مزدک و پیروانش نپرداخت .
(کامل ابن اثیر چ یکم جزء یکم ص ۱۸۲ و۱۸۳ و تاریخ حبیب السیر چ خیام ج ۱ ص ۲۳۸ ، ۲۴۱ ، ۲۶۰ و تاریخ گزیده چ لندن ج ۱ ص ۱۱۴ ، ۱۱۵ ، ۷۵۲).
ابن بلخی آرد: قباد پسر هرمزبن کسری انوشیروان است .
وی به ترکستان پرورش یافت .
او را به اتفاق بنشاندند ولی بیش از سه ماه پادشاهی نکرد.
(فارسنامه ٔ ابن البلخی ص ۸۹).
برای تفصیل بیشتر رجوع به غباد شود : آن خواهد دیدن از شه شرق کزپور قباد دید نعمان .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص ۳۴۸).
قباد.
[ ق ُ ] (اِخ ) پسر کاوه و برادر قارن .
یکی از سرداران لشکر ایران در زمان سلطنت نوذر فرزند منوچهر است که در جنگ با افراسیاب به زخم تیغ بارمان نام یکی از پهلوانان توران کشته شد.
(از حبیب السیر چ خیام ج ۱ ص ۱۸۸) : قباد و چو کشواد زرین کلاه بسی نامداران گیتی پناه .
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۱ ص ۹۶).

اسم قباد در فرهنگ عمید

قباد
نوعی ماهی بی فلس که در خلیج فارس پیدا می شود.

اسم قباد در فرهنگ فارسی

قباد
( اسم ) گونه ای ماهی که در خلیج فارس فراوانست .
پسر کاوه و برادر قارن یکی از سرداران لشکر ایران در زمان سلطنت نوذر فرزند منوچهر است که در جنگ با افراسیاب بزخم تیغ بارمان نام یکی از پهلوانان توران کشته شد .
قباد خان ازبک
تیره از ایل نفر
قباد خانلو
تیره ایست از ایل [ نفر] از ایلهای خمسه فارس .
قباد خره
ناحیه ای در فارس قدیم از آثار قباد ( غباد ) بن فیروز ساسانی . مرکز آن ارجان بود .
قباد خوره
از توابع فارس است و از آثار قباد پسر فیروز می باشد .
اولاد قباد
دهی از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد .
پور قباد
مراد انوشیروان شاهنشاه ساسانی است
خسرو شاذ قباد
نام کورتی است بسواد عراق بجانب شرقی و آن شش طسوج است .
خوره قباد
نام یکی از بخشهای فارس قدیم
شاد قباد
خره ای در قدیم واقع در مشرق بغداد شامل ۸ طسوج : رستقباذ مهروذ سلسل جلولائ بندنیجین براز الروز دسکره و بعضی گفته اند که شاد قباد همانست که مشهور به استان عالی است و بروایت فیروز شاپور دارای ۴ طسوج است : انبار و هیت طسوج عانات طسوج قطربل طسوج مسکن ( معجم البلدان ) .
شاذ قباد
خره ای در قدیم واقع در مشرق بغداد شامل ۸ طسوج : رستقباذ مهروذ سلسل جلولائ بندنیجین براز الروز دسکره و بعضی گفته اند که شاد قباد همانست که مشهور به استان عالی است و بروایت فیروز شاپور دارای ۴ طسوج است : انبار و هیت طسوج عانات طسوج قطربل طسوج مسکن ( معجم البلدان ) .
قره قباد
دهی جزئ دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین واقع در ۱۷ هزار گزی باختر آبیک و ۹ هزار گزی راه عمومی و موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است .
قشلاق قباد
دهی از دهستان ترک شهرستان ملایر واقع در ۳۹ هزار گزی شمال خاوری شهر ملایر و ۱۷ هزار گزی خاور شوسه ملایر به تهران . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل مالاریایی است .
قلعه قباد
دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در ۲۱ هزار گزی خاور کرمانشاه و ۳ هزار گزی باختر چال قنبر . موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و هوای آن سردسیری است .
گنج قباد
دهی است از دهستان سمیرم بالا بخش حومه شهرستان شهرضا

اسم قباد در اسامی پسرانه و دخترانه

قباد
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: از شخصیتهای شاهنامه ، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام پسر کاوه آهنگر

دانلود

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز