معنی اسم شایگان

شایگان :    ارزشمند، ممتاز، عالي، شايسته.

شایگان

 

اسم شایگان در لغت نامه دهخدا

شایگان .
(ص مرکب ) مرکب از: شای (= شاه ) به اضافه ٔ گان پسوند نسبت و لیاقت .
سزاوار و لایق و درخور.
(برهان قاطع).
شایسته و شایان .
فرد ممتاز.
فرد اعلی در میان افراد و نوع آن : بنگاه تو سپاه زمستان بغارتید هم گنج شایگانت و هم در شاهوار.
منوچهری .
جهاندیده یوسف هم اندر زمان سماطی بفرمود بس شایگان .
شمسی (یوسف و زلیخا).
که آن نعمتی بود بس شایگان که شان داده بد یوسف کامران .
(یوسف وزلیخا).
– کرامات شایگان ؛ بزرگواریهای شاهانه : زین کرامات شایگان که سپرد بتو اقبال مقتدای جهان .
ابوالفرج رونی .
– گلشن شایگان ؛ گلشن شاه وار و شاهانه : بگفت این و از پیش آزادگان بیامد سوی گلشن شایگان .
فردوسی .
|| مال گرانمایه و پرقیمت که لایق پادشاهان باشد.
در اصل شاهگان بوده .
(فرهنگ رشیدی ).
هر چیز خوب که لایق پادشاهان باشد.
چه در اصل شاهگان بوده یعنی شاه لایق «ها» را بهمزه بدل کرده بصورت «یا» نوشتند.
(برهان قاطع) (آنندراج ).
|| هر گنج بزرگ و لایق پادشاه .
(از برهان قاطع).
یعنی گنج که شاهان نهاده باشند یا گنجی که لایق شاهان تواند بود.
(حاشیه ٔ برهان چ معین ) (آنندراج ).
– گنج شایگان ؛ گنج بسیار.
(فرهنگ رشیدی ).
گنج ممتاز در نوع خود در بسیاری و پرقیمتی : ناگاه بر ذخایرنفیس و گنجهای شایگانی مظفر شوند.
(کلیله و دمنه ).
– || نام یکی از گنجهای خسروپرویز که از بس بزرگ و بسیار بود شایگان خواندند.
(برهان قاطع) (آنندراج ) (از صحاح الفرس ) : گنج سخن گشاده و هر نکته ای از آن افزون ز ارج و قیمت صد گنج شایگان .
؟ هر بخششی که او بدهد چون نگه کنی گنجی بود بزرگتر از گنج شایگان .
فرخی .
ز بس توده ٔ زر که در کاخ او بهر کنج گنجی بود شایگان .
فرخی .
نخواست ماندن اگر گنج شایگان بودی بماند این سخن جانفزای تا محشر.
مسعودسعد.
بر خاک درت زکات دربان گنج زر شایگان ببینم .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص ۲۷۱).
خاکبیزی کن که منهم خاکبیزی کرده ام تا ز خاک این مایه گنج شایگان آورده ام .
خاقانی .
خیز خاقانی ز کنج فقر خلوتخانه ساز کز چنین گنجی توان اندوخت گنج شایگان .
خاقانی .
بگنج شایگان افتاده بودم ندانستم که در گنجند ماران .
سعدی .
کی تواند شد کفیل بخشش یکروزه ات صد هزاران گنج بادآورد و گنج شایگان .
؟ (شرفنامه ٔ منیری ).
|| ذخیره و مال و اسباب بسیار و بی نهایت .
(برهان قاطع).
مال کثیر و ذخیره کرده .
(شرفنامه ٔ منیری ).
مال بسیار را گویند.
(لغت فرس اسدی ).
بسیار و بی نهایت .
(فرهنگ رشیدی ).
|| (اِ مرکب ) بیگاریعنی کار بی مزد فرمودن .
(برهان قاطع).
در اصل شاه وگان بوده است یعنی کاری که بحکم پادشاه کنند بی مزد و منت .
(المعجم ص ۱۷۶) (از آنندراج ).
بیگار و سخره .
(لغت فرس اسدی ).
کاری باشد که بی مزد فرمایند.
(صحاح الفرس ).
کار بی مزد.
(فرهنگ رشیدی ) : اگر بگروی تو بروز حساب مفرمای درویش را شایگان .
شهید بلخی (از لغت فرس اسدی ).
|| (ص مرکب )فراخ و گشاد.
(برهان قاطع).
جهانگیری گوید که در کتاب زند بمعنی وسعت و فراخی آمده است .
(از آنندراج ) : کجا رامین چو بر تو مهربان گشت بچشمت خاک راه شایگان گشت .
(ویس و رامین ).
|| شاد و خرم : و نشست خویش را شهر بلخ اختیار کرد مر بلخ را بلخ الحسنا نام کرد چنانک تا امروز از آن عهد باز بلخ شایگان می خوانند یعنی شاد و خرم .
(تاریخ طبری ترجمه ٔ بلعمی ).
|| (اِ مرکب ) قافیه ٔ شعری را که با آن تحکمی هست شایگان گویند چه تحکم مناسب پادشاهان است .
(برهان قاطع).
|| یکی از معایب اشعار که در قافیه ٔ مفرد آرند چون در قافیه ٔ فلان و بهمان کهان و مهان که جمع که و مه است آرند.
(شرفنامه ٔ منیری ).
قوافی باشد و آن چنان بود که قوافی شعر مفرد آورند و ناگاه بجای مفرد جمع آورند.
(صحاح الفرس ) : نثرش بری ز لغو و خطش از خطا وسهو نظمش ز حشو و سهو و ز ایطاء و شایگان .
فرخی .
در شعر من نیابی مسروق و منتحل در نظم من نبینی از ایطا و شایگان .
رشید وطواط (از المعجم ص ۲۱۶).
اشعار پر بدایع دوشیزه ٔ من است با شایگان ولیکن چون گنج شایگان .
رشید وطواط (المعجم ص ۲۱۶).
بیت فرومایه ٔ این منزحف قافیه ٔ هرزه ٔ آن شایگان .
خاقانی .
– شایگان جلی (ایطأجلی ) ؛ الف و نونی باشد که در آخر اسمها بجهت افاده ٔ معنی جمع آورند چون : یاران و دوستان و این کلمات را با مفرد مثل : فلان و بهمان قافیه نتوان کرد و این قوافی را در غزل بلکه در قصیده زیاده بر یک محل جایز نداشته اند.
(برهان قاطع) (از آنندراج ).
آنکه مفرد را با جمع قافیه کنند چون دلبران و مردمان با جان و زمان و این را شایگان جمع گویند.
(فرهنگ رشیدی ).
مؤلف المعجم نویسد: ایطا.
باز گردانیدن قافیتی است دوبار و آن دو نوع است جلی و خفی .
ایطاء جلی چنانکه بوسلیک گفته : در این زمانه بتی نیست از تو نیکوتر نه بر تو برشمنی از رهیت مشفق تر.
و ایطاء جلی از عیوب فاحش است در شعر الا [ که ] قصیده دراز باشد چنانکه از بیست بیت و سی بیت ، که در اشعار فارسی حد قصیده است به قول بعضی ، [ درگذرد ] یا قصیده را دو مطلع باشد [ پس ] شاید که یک دو قافیت در مطلع دوم بازگرداند و تکرار قافیه ٔ عروض را از [ مطالع ] ایطاء نشمارند.
– شایگان خفی (ایطاء خفی ) ؛ الف و نونی بود که در آخر کلمات آید بمعنی فاعل چون گریان و خندان و این کلمات را با رمان و کمان قافیه نتوان کرد و همچنین کلمه ای که یا و نون نسبت داشته باشد مانند آتشین وسیمین با زمین و کمین قافیه نمیتوان کرد.
(برهان قاطع).
آنکه اسم فاعل را و آنچه در حکم اسم فاعل باشد با مفرد قافیه کنند چون آهنین و سیمین که با زمین و چنین و این را شایگان خفی گویند و شعرا در قصیده یا غزل بیش از یک دو جا نمی آورند مگر گاهی که ناچار شوند و عذر آن خواهند.
(فرهنگ رشیدی ).
ایطاء خفی آن است که بعضی از حروف زواید که در فصل روی بر شمرده آمده است در قصیده ای مکرر گرداند.
چنانکه آب و گلاب و سازگار و کامگار و شاخسار و کوهسار و آبدار و پایدار و از [ آن ] خفی تر چنانکه رنجور و مزدور و دانا و گویاو مرزبان و پاسبان ، و بیشتر شعراء در ایطاآت خفی مسامحت کرده اند.
چون در قطعه ای دو یا سه آرند و بر سبیل ندرت افتد.
(المعجم فی معاییر اشعار العجم ) : گرچه بعضی شایگان است از قوافی باش گو عفو کن وقت ادا دانی ندانم بس ادات .
انوری (از آنندراج ).
طبع عبید را که چو گنجی است شایگان معذور دار قافیه گر شایگان کند.
عبید زاکانی (از آنندراج ).
شایگان .
(اِخ ) دهی از دهستان بارمعدن بخش سرولایت شهرستان نیشابور.
دارای ۶۴ تن سکنه .
آب آن از قنات .
محصول آن غلات است .
(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).<

اسم شایگان در فرهنگ لغت معین

شایگان
[ په . ] (ص مر.) ۱ – سزاوار. ۲ – درخور شاه . ۳ – هر چیز خوب و گران بها. ۴ – فراخ . ۵ – خزانه . ۶ – گنج شاهانه . ۷ – از عیوب قافیه است و آن تکرار علامت جمع باشد در قافیه . شایورد (یْ وَ) (اِمر.) ۱ – هاله ، خرمن ماه . ۲ – پرده ای است از موسیقی .
گنج شایگان
( ~ِ یْ) (اِمر.) ۱ – گنج بادآورد. ۲ – گنج بسیار.

اسم شایگان در فرهنگ عمید

شایگان
۱. شایسته و سزاوار؛ لایق؛ درخور. ۲. ویژگی هرچیز خوب و پسندیده و گران مایه. ۳. [قدیمی] درخور پادشاه. ۴. (اسم) [قدیمی] کار بی مزد و رایگان: اگر بگروی تو به روز حساب / مفرمای درویش را شایگان (شهیدبلخی: شاعران بی دیوان: ۳۴). ۵. (اسم) (ادبی) در قافیه ، قافیۀ شعر که در آن تحکمی باشد: گرچه بعضی شایگان است از قوافی باش گو / عفو کن وقت ادا دانی ندارم بس ادات (انوری: ۳۷). * شایگان خفی: (ادبی) در قافیه ، آن است که هرگاه الف و نون که دلالت بر فاعل می کند مانند گریان و خندان با الف و نون اصلی کلمه مانند زمان و مکان قافیه بشود یا آنکه یا و نون نسبت را مانند سیمین و آتشین با یا و نون اصلی مانند زمین و کمین قافیه کنند. * شایگان جلی: (ادبی) در قافیه ، آن است هرگاه الف و نون جمع مانند یاران و دوستان با الف و نون اصلی مانند جان و دهان قافیه بشود ، قدما این نوع قافیه را در غزل و قصیده بیش از یک بار نمی آوردند و هر گاه شاعری قافیۀ شایگان می آورد به آن اشاره می کرد و عذر می خواست:

اسم شایگان درفرهنگ فارسی

شایگان
یا گنج شایگان.یکی از گنجهای خسرو پرویز است .
شایسته , لایق , سزاوار , گرانمایه , پسندیده , بی مزد
۱ – ( صفت ) سزاوار شاه لایق شاه شاهوار . ۲ – سزاوار شایسته درخور . ۳ – هر چیز خوب و نیکو . ۴ – فراخ گشاد عریض وسیع . ۵ – ذخیره و مال و اسباب بسیار خزانه . ۶ – گنج شاهانه . ۷ – قافیه شعر که در آن تحکمی باشد و آن بر دو قسم است : شایگان خفی ( ایطائ خفی ) آن است که حروف اصلی را با حروف زاید قافیه کنند چنان که بتر و تاریکتر را با تر ( مرطوب ) قافیه کنند یا یا و نون نسبت مانند سیمین و آتشین را با یا و نون اصلی مثل زمین و کمین قافیه آورند . در قدیم استعمال این نوع بیش از یک دو بار جایز نبود . شایگان جلی ( ایطائ جلی ) الف – بعضی حروف زاید را که میان آن ها عاده نتوان فرق کرد مکرر گرداندن مانند آب و گلاب و سازگار و کامگار . ب – قافیه آوردن الف و نون مانند نیکان و دوستان را با الف و نون اصلی مانند دامان و انسان . ۸ – کار بیمزد و رایگان هر کار تحکمی و جبری بیگار .
مرکب از شای باضافه گان پسوند نسبت و لیاقت سزاوار و لایق و در خور .
قافیه شایگان
قافیه ای که مشتمل باشد بر ایطای جلی که حرف زائد را با اصلی قافیه گردانند .
گز شایگان
گزی باشد بمقدار یک ارش و نیم آدمی
گنج شایگان
کتابی است بفارسی تالیف میرزا طاهر دیباجه نگار منشی میرزا آقاخان صدراعظم و آن شامل ترجمه احوال شعرایی است که صدر اعظم مذکور را مدح گفته اند با بخشی از اشعار آنان .
رساله ایست که به زبان پهلوی باقی مانده است .

اسم شایگان در اسامی پسرانه و دخترانه

شایگان
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: مرد بزرگ – شایسته و شایان

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز