معنی اسم شاهین

شاهین :    ۱- نوعي پرنده‌ي شكاري از خانواده‌ي باز؛ ۲- (در قديم) (درگاه شماري) برج ميزان؛ ۳- (در قديم) (در نجوم) سه ستاره در امتداد خط مستقيم در صورت فلكيِ نسر طاير؛ ۴- (در قديم) (در موسيقي) از آلات باديِ موسيقي كه در اوايل عهد اسلامي رايج بوده است.

شاهین

اسم شاهین در لغت نامه دهخدا

شاهین .
(اِ) پرنده ای باشد شکاری و زننده از جنس سیاه چشم .
(برهان قاطع).
پرنده ای است که بدان شکار کنند.
(شرفنامه ٔ منیری ).
یکی از مرغان شکاری بسیار جسور و باشهامت است و با وجود آنکه از قوش کوچکتر است بعلت جسارتی که دارد گاهی بعقاب و قوش حمله میکند.
این پرنده ٔ هوشیار و چالاک در همه جا دیده میشود ، بویژه در سرزمینهای بیشه زار و کوهستانی ناگزیر ایران هم نشیمنگاه این مرغ بوده و هست و دیرگاهی است توجه ایرانیان به این هوانورد گستاخ کشیده شده است و پرش آن را بفال نیک میگرفتند.
این مرغ دوبار بنام «سئن » در اوستا یاد گردیده است و اوستاشناسان اروپایی آن را بمعنی عقاب برگردانده اند از اینکه سئن همان شاهین (عقاب ) است مورد شک نیست .
و صفت شاهین از واژه ٔ شاه درآمده و این پرنده بمناسبت شکوه و توانایی و تقدس خود شاه مرغان خوانده شده است .
(فرهنگ ایران باستان ص ۳۹۶ ببعد).
در کلیه ٔ فرهنگها عقاب در فارسی «آله » نامیده میشود و در بسیاری از لهجه های کنونی ایران نیز چنین آمده است و در لهجه ای بهیأت شائین بجای مانده .
(حاشیه ٔ برهان چ معین ).
در وجه تسمیه ٔ این پرنده بشاهین گویند چون در سیری و گرسنگی نهایت اعتدال را نگاه دارد بشاهین ترازو در اعتدال تشبیه شده است .
درباره ٔ بهترین نوع این پرنده گفته اند که : باید سرخ رنگ ، عظیم الجثه ، با چشمهای درشت و تیزبین ، گردن بلند ، موی بر روی پیشانی افشانده و درشت منقار و سینه فراخ با رانهای فربه و گوش و پاهای کوتاه و پنجه ٔ باز با بالهای بلند و دم کوتاه پرپشت باشد و بعضی گویند که رنگ اصلی این پرنده سیاه بوده است لذا سیاهرنگ آن بهتر باشد.
گویند اول کسی که این پرنده را بدست آورد قسطنطین قیصر رم بود چون سرعت و بلندپروازی و شکار پرنده را بدید او راخوش آمد و دستور داد او را شکار کنند و در شکارها شاهین را بر روی دست خود نگاه میداشت .
مؤلف «المصایدو المطارد» گوید: رسم و عادت پادشاهان روم بر آن بود که هنگام حرکت شاهینها بر فراز سر آنان پرواز میکردند و هر آنجا که شاه فرود می آمد آنها نیز فرود می آمدند و یکی از علایم عظمت و بزرگی در نزد سلاطین عرب بود که هنگام حرکت موکب شاهینها را بر فراز خود بپروازدر می آوردند.
(از صبح الاعشی ج ۲ ص ۵۸) : هزار کبک ندارد دل یکی شاهین هزار بنده ندارد دل خداوندی .
شهید بلخی .
سگ و یوز در پیش شاهین و باز همی راند بر دشت روز دراز.
فردوسی .
نشستنگه و مجلس و می گسار همان باز و شاهین و یوز و شکار.
فردوسی .
ز شاهین و از بازو پران عقاب ز شیر و پلنگ و نهنگ اندر آب .
فردوسی .
کف یوز پر مغز آهو بره همه چنگ شاهین دل گودره .
عنصری .
دم عقرب بتابید از سر کوه چنان چون چشم شاهین ازنشیمن .
منوچهری .
بگاه ربودن چو شاهین و بازی .
ابوالطیب مصعبی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۳۸۴).
تفکر کن در این معنی تو در شاهین و مرغابی گریزان است این از آن و آن بر این ظفر دارد.
ناصرخسرو.
تو بر بالای علم آنگه رسی باز که بر شاهین همت نشکنی پر.
ناصرخسرو.
ای که من بازم و تو فرفوزی من چو شاهینم و تو مرغابی .
معزی .
ور سوی کبوتر نگرد سخت مبندش شاهین بغایت نگرد سوی کبوتر.
معزی .
بسخا صید کند کف جوادش دل خلق ز سخا کس بجز او باشه و شاهین نکند.
سوزنی .
پاس او دست گر دراز کند دست یابد تذرو بر شاهین .
انوری (از سروری ).
شبروی کرده کلنگ آسا بروز همچو شاهین کامران خواهد نمود.
خاقانی .
چو شاهین باز ماند از پریدن ز گنجشکش لگد باید چشیدن .
نظامی .
کجا گشت شاهین او صیدگیر ز شاهین گردون برآرد نفیر.
نظامی .
فرود آمد یکی شاهین بشبگیر تذرو نازنین را کرد نخجیر.
نظامی .
سوی شاهین بحری بازگشتی که وحشی تر شود شاهین دشتی .
نظامی .
زآهنین چنگال شاهین غمت رخنه رخنه ست اندرون من چو دام .
سعدی .
خود رابزیر چنگل شاهین عشق تو عنقای صبر من پر و بالی نیافته .
سعدی .
بسی نماند که در عهد رای و رایت او به یک مقام نشینند صعوه و شاهین .
سعدی .
شهپر زاغ و زغن زیبای قید و صید نیست این کرامت همره شهباز و شاهین کرده اند.
حافظ.
– شاهین بحری ؛ نوعی از مرغان شکاری آبی است : چو شاهین بحری درآمد بکار دهد ماهیان را ز مرغان شکار.
نظامی (گنجینه ٔ گنجوی ).
– شاهین زرین ؛ علامت و نشانی بود علم ایران را ، در سر لشکریان در روزگار هخامنشیان شاهین شهپر گشوده در سر نیزه ٔ بلندی برافراشته بهمه نمودار بود.
پس از سپری شدن شاهنشاهی و دست یافتن اسکندر در پایان سده ٔ چهارم پیش از میلاد به ایران عقاب (شاهین ) نشان اقتدار ایرانیان رفته رفته در اروپا رواج یافت و در بسیاری از کشورها چون روسیه ، آلمان ، اتریش ، لهستان و غیره عقاب نقش علم آن سرزمینها گردید و برخی از آنها هنوز برقرار است .
و اسکندر آن را نقش سکه ٔ پادشاهی خود قرار داد نشان شاهین (عقاب ) پس از سیصد سال پایداری در مصر با اکتاویوس به روم رفت و علامت اقتدار آن امپراتور گردید.
(فرهنگ ایران باستان ص ۲۹۶ و بعد).
|| چوب ترازو.
(برهان قاطع).
دسته ٔ ترازو.
(شرفنامه ٔ منیری ).
چوب ترازو.
(فرهنگ جهانگیری ).
آنچه از چوب یا آهن سازند و برهر سر آن یک کفه ٔ ترازو آویزند.
(فرهنگ سروری ) (آنندراج ) : ز بس برسختن زرش بجای مردمان هزمان ز ناره بگسلد کپان ز شاهین بگسلد پله .
دقیقی .
عطای او از آن بگذشت کانرا توان سختن بشاهین و بطیار.
فرخی (دیوان ص ۲۴۴).
ترازو را همه رشته گسسته دو پله مانده و شاهین شکسته .
(ویس و رامین ).
چون من سخن بشاهین برسنجم آفاق و انفسند موازینم .
ناصرخسرو.
شاهین ترازو شد گوئی دل مخدومت یکسو غم مرغابی یکسو هوس شاهین .
سوزنی .
داری دو کف دو کفه ٔ شاهین مکرمت بخشندگان سیم جلال و زر عیار.
سوزنی .
هم ترازوی چرخ را بشکست باز حلم توپله ٔ شاهین .
؟ (از شرفنامه ٔ منیری ).
بپرواز دولت دو شاهین بکار یکی در خزینه یکی در شکار.
نظامی (گنجینه ٔ گنجوی ).
بشکند امتداد انعامش بموازین قسط پر شاهین .
انوری (از سروری ).
گر روز سخا وزن کنند آنچه تو بخشی سیاره و افلاک سزدکفه ٔ شاهین .
؟ (از صحاح الفرس ).
|| زبانه ٔ ترازو.
(برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
|| بمعنی تکیه گاه هم بنظر آمده است .
(برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
|| (اِخ ) در اصطلاح منجمان سه ستاره است در امتداد خط مستقیم در صورت عقاب و آن را میزان نیزنامند.
(یادداشت مؤلف ).
چند ستاره در یک رده در صورت نسر طایر.
(مقدمه ٔ التفهیم بیرونی ص قسج ) : مه شوال از روز نخستین قران افتاده اندر برج شاهین .
ناصرخسرو.
شاهین .
(اِخ ) این کلمه را بعنوان نام بکار برده اند چنانکه بیست و دو تن از سران و ناموران ایرانی و ارمنی و ترک و تازی که شاهین نام داشتند در نام نامه ٔ ایرانی یاد شده اند.
(فرهنگ ایران باستان ص ۲۹۶ و بعد).
شاهین .
(اِخ ) بنا بروایت تاریخ الخلفاء مادر یزید ناقص و ابراهیم فرزندان ولیدبن عبدالملک است و در جای دیگر نام مادراین دو کس را شاهفرید نوشته است .
(از تاریخ الخلفاءص ۱۷ ، ۱۶۸ ، ۱۸۹).
رجوع به شاهفرند و شاهفرید شود.
شاهین .
(اِخ ) دهی از دهستان رستاق بخش خمین شهرستان کلات .
دارای ۵۰تن سکنه .
آب آن از قنات .
محصول آن غلات .
چغندرقند ، پنبه و انگور است .
(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱).
شاهین .
(اِخ ) (جرجس .
.
.
) دمشقی ، سریانی و رئیس اسقفان حمص و حماة و توابع آن بود در سال ۱۲۸۵ هَ .
ق .
بدنیا آمد و در ۱۳۲۱ هَ .
ق .
درگذشت .
از اوست : خلاصة الاَّثارفی تاریخ الامصار.
(از معجم المؤلفین ج ۳ ص ۱۱۹).<

اسم شاهو در فرهنگ لغت معین

شاهین
(اِ.) ۱ – از پرندگان شکاری شبیه به عقاب . ۲ – زبانة ترازو.

اسم شاهو در فرهنگ عمید

شاهین
۱. (زیست شناسی) پرنده ای شکاری از خانوادۀ باز ، با منقار کوتاه ، دم بلند ، چنگال های قوی. ۲. زبانۀ ترازو؛ میله یا آلتی که دو کفۀ ترازو را به آن آویزان می کنند.

اسم شاهو در فرهنگ فارسی

شاهین
( اسم ) ۱ – گونه ای پرنده از راسته شکاریان روزانه از تیره بازها که دارای قرنیه ای سیاه رنگ است . در حدود ۴۰ گونه ای از این پرنده شناخته شده که در سراسر کره زمین منتشرند . شاهین دارای پرهایی زرد رنگ است ولی پرهای پشت این حیوان به خاکستری میگراید و زیر شکمش قهوه یی است . وی دارای خالهای تیره می باشد نر این حیوان قدری کوچکتر از ماده است . شاهین جزو شکاریان بسیار جسور و با شهامت است و با وجود آن که از قوش کوچکتر است به علت جسارتی که دارد گاهی به عقاب و قوش حمله می نماید . شاهین عموما در کوههای مرتفع و لابلای صخره ها تخم گذاری می کنند . گونه های این پرنده در ایران فراوان است و مخصوصا گونه ای از آن که در کوهستانهای اطراف اردبیل است از نوع ممتاز می باشد . شاهین را صیادان جهت شکار تربیت می کنند . ۲ – در برخی کتب شاهین مرادف با عقاب ذکر شده است . ۳ – میله ای که دو کفه ترازو را بدان آویزند زبانه ترازو .
شاهین بالا
ده . از دهستان زاوه بخش تربت حیدریه سکنه ۳۵۱ تن آب : قنات محصول : غلات و بنشن .
شاهین تپه
ده . از دهستان دشتابی بخش بوئین زهرا شهرستان قزوین سکنه : ۷۶۰ تن . آب قنات محصول : غلات و چغندر .
شاهین در
ده از دهستان سلگی شهرستان نهاوند سکنه ۱۷۰ تن آب : از چشمه محصول : غلات و حبوبات و توتون و پنبه و لبنیات .
شاهین دزدی
کم سنجیدن بچالاکی دست .
شاهین دژ
بخشی است از شهرستان مراغه که در سر راه آذربایجان بکردستان واقع است و جمعیت حوزه آن ۵۹۱۰۲ تن و جمعیت خود قصبه ۸۷۰۴ تن میباشد و آن موقع سوق الجیشی و اهمیت نظامی دارد . کوهستانی و هوای آن معتدل و محصول آن غلات یونجه انگور قیسی گردو سیب زمینی و صیفی است . رودخانه زرینه رود ( جغتو چای ) در قسمت غربی این بخش جریان دارد. شغل اهالی زراعت و قالی و قالیچه بافی است .توضیح نام سابق آن [ صائین قلعه ] بود.
شاهین گرای
آخرین امیر از خاندان قرم ( کریمه) (جل. ۱۱۹۱ ه.ق ./ ۱۱۹۷ م . – عزل ۱۱۹۷ ه.ق ./ ۱۷۸۳ م .). وی تسلیم روسیه شد .
ابن شاهین
اوراست کتاب زبده کشف الممالک
جرجس شاهین
دمشقی سریانی . او ریاست اسقفهای حمص و حماره و توابع آن دو را بر عهده داشت و در سن ۹۰ سالگی در دمشق در گذشت . او راست : ۱ – النهج الوسیم فی تاریخ الامه السریانیه القویم ۲ – بیان فی فراسه الانسان ۳ – تذییل فی فراسه الفرس الصیل . ۴ – ابحاث فی اصول الاسر السریانیه .
زبانه شاهین
تکمه و میله میان شاهین ترازو
قلعه شاهین
یکی از دهستانهای چهارگانه بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین . این دهستان در جنوب خاوری بخش واقع و محدود است از طرف جنوب بکوه دانه خشک که بین بخش سرپل و بخش گیلان واقع شده است .

اسم شاهو در اسامی پسرانه و دخترانه

شاهین
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: پرنده شکاری

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز