معنی اسم گل‌افروز

گل‌افروز :    (گل + افروز (جزء پسين) = افروزنده) (به مجاز) زيبا، لطيف و با طراوت.

 

%da%af%d9%84%e2%80%8c%d8%a7%d9%81%d8%b1%d9%88%d8%b2

 

اسم گل افروز در اسامی پسرانه و دخترانه

گل افروز
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: مرکب از گل + افروز( افروزنده)

 

اسم گل افروز در لغت نامه دهخدا

افروز. [ اَ ] (ص ) روشن. (ناظم الاطباء) (هفت قلزم ) (برهان ) (آنندراج ) (مؤید). || (نف مرخم ) روشن کننده. (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء) (مؤید) (شرفنامه ). در کلمات مرکبه بمعنی افروزنده است و مخفف آن باشد، چنانکه درآتش افروز، آذرافروز، اخترافروز، انجمن افروز، آینه افروز، بستان افروز، بوستان افروز، جان افروز، چمن افروز، حق افروز، زینت افروز، دل افروز، سامعه افروز، شب افروز، شبستان افروز، عالم افروز، جهان افروز، گیتی افروز، لشکرافروز، مجلس افروز، مسندافروز، محفل افروز، دانش افروز،جنگ افروز، چراغ افروز، خاطرافروز، شعله افروز، کیهان افروز. (یادداشت دهخدا). و رجوع به این مرکبات شود.
– بستان افروز ؛ روشن کننده ٔ بستان و نوردهنده ٔ آن.
– || نام گل تاج خروس، گیاه و گلی که در بستان مانند چراغ افروخته باشد. (ناظم الاطباء) :
خیری و خطمی و نیلوفر و بستان افروز
همچنانست که بر تخته ٔ دیبا دینار.
سعدی.
– جان افروز ؛ نوردهنده و روشن کننده ٔ جان :
زآنکه اقبال خویش را دیدم
با رخ دلگشای جان افروز.
انوری.
– جهان افروز ؛ روشن کننده ٔ جهان. نوردهنده ٔ عالم. عالم افروز :
این هنوز اول آثار جهان افروز است
باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار.
سعدی.
شب مردان خدا روز جهان افروز است
روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست.
سعدی.
– دل افروز ؛ چیزی که باعث روشنائی دل باشد. (ناظم الاطباء). روشن کننده و نوردهنده ٔ دل :
کند بر تو آسان همه کار سخت
از اوئی دل افروز و پیروزبخت.
فردوسی.
بر آن فرضه جائی دل افروز دید.
نظامی.
عراق دل افروز باد ارجمند.
نظامی.
برو شادی کن ای یار دل افروز.
سعدی.
– روزافروز ؛روشن کننده ٔ روز :
شب گشت مرا نیست خبر از شب و روز
روز است شبم ز روی آن روزافروز.
مولوی (از فرهنگ ضیاء).
رجوع به افروز شود.
– شب افروز ؛ فروزنده ٔ شب. روشن کننده ٔ آن :
چو لعل شب افروزم آمد بجنگ
زهر منجنیقی گشادند سنگ.
نظامی.
ای ماه شب افروز شبستان افروز
خرم تن آنکه با تو باشد شب و روز.
سعدی.
– عالم افروز ؛ چیزی که عالم را بسوزاند یا روشنائی دهد. (ناظم الاطباء). روشن کننده ٔ عالم و نوردهنده ٔ آن :
گل باغ شه عالم افروز باد.
نظامی.
مهست آن یا ملک یا آدمیزاد
توئی یا آفتاب عالم افروز.
سعدی.
نظر در آینه ٔ روز عالم افروزش
مثال صیقل از آیینه می برد زنگار.
سعدی.
– گیتی افروز ؛ روشن کننده و نوردهنده ٔ آن :
چنین گفت آن کس که پیروز گشت
سر و بخت او گیتی افروز گشت.
فردوسی.
– لشکرافروز ؛ روشن کننده و نوردهنده و یا شادکننده ٔ لشکر :
از آن بهره ای را به نستور داد
یل لشکرافروز فرخ نژاد.
دقیقی.
– مجلس افروز ؛ روشنی دهنده ٔ مجلس :
ای روی تو ماه مجلس افروز
بنشین تو چو ماه، مجلس افروز.
ابوعاصم.
|| سوز. || سوزاننده. (ناظم الاطباء). || (مص ) روشن کردن. (برهان ) (آنندراج ) (مؤید) (شرفنامه ). || (اِ) روشنی. (هفت قلزم ). نور. روشنائی. (ناظم الاطباء). || (فعل امر) امر بدین معنی هم هست یعنی روشن کن و بیفروز. (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ) (مؤید) (شرفنامه ).

اسم گل افروز در فرهنگ فارسی

افروز/’afruz/
• ( اسم ) در کلمات مرکب بمعنی افروزنده آید : آتش افروز جهان افروز دل افروز عالم افروز .
آتش افروز
• ( اسم ) ۱- کسی که آتش را روشن کند. ۲ – کسی که در جشنها (مخصوصا جشن آخر سال و نوروز) خود را آرایش کند و آتش روشن سازد و شعل. آنرا در دهان خود فرو برد و بیرون آرد و بدین وسیله از مردم پول گیرد . ۳ – فتنه انگیز . ۴ – هر ماد. قابل اشتغال که از آن آتش روشن کنند آتشگیره آتش افروز .
• موقد و گیراننده و روشن کننده آتش
آذر افروز
• ( اسم ) ۱ – افروزنده آتش آتش افروز. ۲ – ظرفی سفالین که برای تند و تیز کردن آتش بکار میبرده اند آتش افروز مرغی است .
• آتش افروز
آینه افروز
• ( اسم صفت ) آنکه آیینه روشن کند روشنگر صیقل آینه افروز .
آیینه افروز
• ( اسم صفت ) آنکه آیینه روشن کند روشنگر صیقل آینه افروز .
اختر افروز
• ( اسم صفت ) خوشبخت کننده مساعد یاری کننده .
انجم افروز
• افروزنده و روشن کننده ستارگان
بالا گنج افروز
• دهی از شهرستان بابل است
بزم افروز
• افروزنده بزم روشنی ده بزم .
بستان افروز
• ( اسم ) ۱- تاج خروس ۲- ریحان کوهی
بند افروز
• دهی از دهستان اندرود است که در بخش مرکزی شهرستان ساری واقع است ٠
بوستان افروز
• ( اسم ) بستان افروز
پائین گنج افروز
• مرکز بلوک مشهد گنج افروز در ناحیه بابل
تب افروز
• کسی که تب داشته باشد . تب افروخته کسیکه از تب افروخته شده باشد
تیغ افروز
• جلا دهنده شمشیر و شمشیر ساز
جان افروز
• ( صفت ) فروزند. جان تازه کنند. جان روشن کنند. جان .
جهان افروز
• ( صفت ) روشن کنند. عالم جهانتاب . توضیح صفتی است برای خورشید.
چراغ افروز
• چراغ افروزنده ٠ افروزند. چراغ ٠ روشن کنند. چراغ ٠ یا مجازا بمعنی روشنی بخش .
چراغ عالم افروز
• آفتاب عالمتاب . مترادف چراغ آسمانی و چراغ جهانتاب و چراغ سپهر . یا چیزیکه معروف همه کس باشد .
چشم افروز
• ( صفت ) روشنی بخش چشم هر چیز یا هرکس که مشاهد. وی چشم را روشنایی بخشد .
چمن افروز
• ( صفت ) ۱ – افروزند. چمن آنکه یا آنچه مرغزار با زینت دهد . ۲ – گلی که موجب جلو. چمن باشد .
خانه افروز
• روشن کننده خانه افروزنده خانه
خود افروز
• افروزنده خود آتش زننده خود
دشت افروز
• نام سیر گاهی است .
دل افروز
• ( صفت ) آنکه با آنچه که دل را روشن سازد موجب فرح و انبساط خاطر .
دیبای شب افروز
• نوعی از دیبا که رنگش سیاه و سفید باشد .
رخ افروز
• رخ افروزنده که رخ افروخته دارد
روز افروز
• تابناک . روشنگر . روشنی بخش
سامعه افروز
• گوشزد
سریر افروز
• فرزند. تخت . که تخت وتاج را رونق دهد . رونق دهنده ملک .
شب افروز
• ۱ – ( صفت ) هر چیز که شب را روشن کند مانند : ماه چراغ و شمع . ۲ – ( اسم ) کرم شب تاب جمع شب افروزان . ۳ – ماه دهم از سال ملکی .
عالم افروز
• ( صفت ) روشن کننده جهان افروزنده گیتی .
عشرت افروز
• عشرت افروزنده باعث شادی و خوشی و خوشدلی و کامرانی
عود افروز
• ( صفت ) آنچه که عود را روشن کند و سوزد تا بوی آن منتشر گردد ( آتش ) .
فلک افروز
• روشن کننده آسمان . آسمان افروز
گل بستان افروز
• شاهسفرم ضیمران تاج خروس .
گهر افروز
• مخفف گوهر افروز .
گوهر افروز
• ( صفت ) آنکه یا آنچه گوهر را روشن سازد : هر یکی با هزار زیبایی گوهر افروز نور بینایی . ( نظامی )
گیتی افروز
• ۱ – ( صفت ) روشن کنند. جهان : که بهرام بر ساوه پیروز گشت برزم اندرون گیتی افروز گشت . ۲ – آفتاب : بخشکی رسیدند چون روز گشت گه تابش گیتی افروز گشت .
گیهان افروز
• گیهان افروز ٠ فروزند. گیهان و جهان ٠ یاکنایه از آفتاب باشد ٠
لشکر افروز
• ( صفت) آنکه لشکر را بجنگ تحریک کند : کجا نام او شاه فیروزبود سپهبد دل و لشکر افروز بود. ( شا. لغ.)
مجلس افروز
• ( صفت ) ۱ – آنکه مجلس را بوجود خود روشن سازد مجلس آرا . ۲ – شراب . ۳ – شمع . ۴ – نغمه ایست از موسیقی قدیم .
مسند افروز
• ( صفت ) آنکه روشنی مسند بوجود او باز بسته است ( پادشاه وزیر امیر) .
مشهد گنج افروز
• نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان بابل . این دهستان در قسمت جنوبی بابل بین دهستانهای بندپی و شهرستان شاهی واقع است . دشت معتدل مرطوب . آب از رودخانه بابل و رودخانه سجارود.این دهستان ۴۷ ده و ۲۴ هزار تن جمعیت دارد .
ملک افروز
• روشن کننده ملک . رونق و شکوه بخشنده
مهر افروز
• فروزنده و روشن کننده مهر که خورشید از آن نور گیرد .
کوکب افروز
• کوکب افروزنده . افروزنده

اسم گل افروز در فرهنگ معین

افروز
( اَ ) (اِفا.) در کلمات مرکب به معنی افروزنده آید: آتش افروز، جهان افروز، دل – افروز.
آتش افروز
( ~. اَ) (ص فا.) ۱ – کسی که در جشن ها مردم را سرگرم کرده، آتش روشن می کند و شعلة آن را در دهان خود فرو می برد و بیرون می آرد، و از مردم پول می گیرد. ۲ – فتنه انگیز. ۳ – چیزی که با آن آتش روشن کنند، آتشگیره .
بوستان افروز
(اَ) ( اِ.) گل تاج خروس .
شب افروز
( شَ . اَ) ۱ – (ص فا.) هر چیز که در شب روشنایی داشته باشد. ۲ – (اِ.) کرم شب تاب . ۳ – ماه دهم از سال ملکی .

اسم گل افروز در فرهنگ فارسی عمید

افروز
۱. = افروختن
۲. افروزنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آتش افروز، انجمن افروز، بستان افروز، جهان افروز، دل افروز، عالم افروز.
آتش افروز
۱. هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، آتش گیره.
۲. کسی که آتش بیفروزد، آن که آتش روشن کند.
۳. (صفت) [مجاز] فتنه انگیز.
۴. (اسم) کسی که در ایام عید نوروز آتش در دست می گیرد و شعلۀ آن را در دهان فرومی برد و با شوخی و مسخرگی از مردم پول می گیرد، حاجی فیروز.
بستان افروز
= تاج خروس
بوستان افروز
= تاج خروس
جان افروز
به نشاط آورنده، تازه کننده، و روشن کنندۀ جان.
جهان افروز
روشن کنندۀ جهان.
چمن افروز
۱. [مجاز] ویژگی آنچه باعث زیبایی چمن شود.
۲. (اسم) (زیست شناسی) تاج خروس.
دل افروز
کسی یا چیزی که دل را شاد و روشن سازد، روشن کنندۀ دل.
شب افروز
۱. ویژگی هرچیزی که در شب درخشندگی و روشنایی داشته باشد.
۲. (اسم) ماه.
۳. (اسم) کرم شب تاب.
عالم افروز
۱. افروزندۀ عالم، روشن کنندۀ جهان: روزی و چه روز عالم افروز / روشن همه چشمی از چنان روز (نظامی۳: ۴۶۴).
۲. [مجاز] خورشید.
مجلس افروز
۱. آن که مجلس را به وجود خود روشن سازد، روشن کنندۀ مجلس.
۲. (اسم) (موسیقی) گوشه ای در دستگاه شور..

اسم گل افروز در اسامی پسرانه و دخترانه.

افروز
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: ریشه افرختن

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز