معنی اسم هاله

هاله :    ۱- (در نجوم) حلقه‌ي نوراني سفيد يا رنگي كه گاهي گِردِ قرص ماه يا خورشيد ديده مي شود؛ ۲- حلقه يا حاشيه‌ي تابناكي كه در اطراف چيزي به ويژه در اطراف سر مقدسين در نقاشي‌ها ديده مي شود؛ ۳- (به مجاز) آنچه گرداگرد چيزي يا جايي را فرا مي‌گيرد.

 

 

اسم هاله در لغت نامه دهخدا

تالة. [ ل َ ] (ع اِ) خرمابن ریزه و نهال آن که بریده یا کنده بجای دیگر نشانند. ج : تال. (منتهی الارب ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
هاله. [ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) خرمن ماه را گویند.و آن حلقه و دایره ای است که شبها از بخار بر دور ماه بهم میرسد، چنانکه ماه مرکز آن دایره میگردد. (برهان قاطع). حلقه و دایره باشد که بر گرد ماه به سبب بخارات ارضی پدید آید و گویند آن هاله علامت باران است. (آنندراج ). دایره ٔ گرد ماه، لیکن بدین معنی عربی است. (فرهنگ رشیدی ). خرمن ماه که برهون، خرگر، سابود،شابود، شابورد، شادورد، شارود، شاکورد، شاهورد، شایراد و شایورد نیز گویند. (ناظم الاطباء) :
مه در حصار هاله نخواهد مدام ماند
از آسمان برون دل آگاه میرود.
صائب.
ماه از حصار سر به گریبان هاله برد
تا چهره ٔ تو گشت مصور در آینه.
صائب.
نباشد دور اگر خطش طلایی در نظر آید
که طوق هاله زرین میشود از ماه تابانش.
صائب.
تا گرد ماه رویت خطت شده ست هاله
چشمی چو ابر دارم اشکی بسان لاله.
هدایت.
حسنش هزار تیر گذارد به یک کمان
مانند آفتاب که در هاله میرود.
میرزا طاهر وحید.
کی شیر نور میدهد ای شب فلک ترا
بیهوده می مکی تو چه پستان هاله را.
عبدالطیف خان (از آنندراج ).
حسن تو درآئینه ٔ اندیشه نگنجد
خورشیدصفت ماه رخت هاله ندارد.
بسمل نیشابوری (از ارمغان آصفی ).
هاله. [ ل َ / ل ِ ] (ص ) مردم مفسد و مفتن. (فرهنگ رشیدی ) (جهانگیری ) (برهان ) (ناظم الاطباء) :
رنجم همیشه هست ز دست دلاله ای
دلاله ای که هست بهر خانه هاله ای.
ادیب صابر.
|| قرار گرفته و آرام یافته. (جهانگیری ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و این معنی از هال مأخوذ است. (فرهنگ رشیدی ) (برهان قاطع). || (اِ) نوعی از هیزم کوهی است بغایت چرب که به جای فتیله در مشعلها میسوزند. || مطلق رنگ که به تازی لون خوانند. (فرهنگ رشیدی ) (جهانگیری ) (برهان ) (ناظم الاطباء) :
برداشت آن عروس و درآورد پیش من
و انگیخت در برم زنکی زرد هاله ای.
ادیب صابر.
|| لنگه. عدل. تنگ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : قدر و طلب همچو دو هاله ٔ رخت مسافر است بر پشت چهارپای اگر از آن دو یکی گرانتر و دیگری سبک تر افتد رخت بر زمین آید. (از ترجمه ٔ نامه ٔ تنسر).
هاله. [ ل ِ ] (اِخ ) بندر و دهی است از دهستان مالکی بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در ۸۸ هزارگزی جنوب خاوری کنگان و ۸ هزارگزی شوسه ٔ سابق بوشهر به لنگه. ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیر مالاریائی. سکنه ٔ آن ۱۸۲ تن فارسی و عربی زبان. آب آن از چاه و محصولاتش غلات، خرما وتنباکوست. اهالی به زراعت و گله داری گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۷).

اسم هاله در فرهنگ فارسی

هاله
خرمن ماه، دایره روشن که گاهی گرداگردماه ظاهرشود
(اسم) ۱- حلقه و دایره ایست که بعضی شبها بسبب بخارات زمین بر دور ماه دیده شود چنانکه ماه مرکز آن دایره باشد خرمن ماه شایورد شادورد شاهورد. ۲- عبارت از دایر. بیضائ تامه یا ناقصه است که در اطراف ماه دیده میشود : (( مه در حصار هاله نخواهد مدام ماند از آسمان برون دل آگاه میروید . )) (صائب ) توضیح بعض فرهنگها بمعنی رنگ ولون هم نوشته این بیت را شاهد آورده اند: ((برداشت آن عروس و در آورد پیش من وانگیخت در برم زنکی زرد هاله ای .)) (ادیب صاربر) مولف فرهنگ نظام نوشته : (( احتمال میرود در شعر چهار قد و قصف. زرد باشدو مجازاز (معنی) اول پس شاهد دیگر لازم است . ))
هاله افتادن
(مصدر) ایجادشدن هاله دورماه یا چیزی دیگر : ((ساغر می چون بکف می گیرد آن ماه تمام هاله می افتد بدور عارضش از خط جام . )) ( معصوم تبریزی )
هاله بستن
(مصدر) هاله افتادن : (( تاخط بدورماه رخت هاله بسته است ازهاله مه بحلق. ماتم نشسته است . )) ( صائب )
هاله بینی
[halo vision] [علوم پایۀ پزشکی] تشخیص یک هالۀ رنگین در اطراف منبع نور
هاله زدن
(مصدر) هاله افتادن : (( تادرنیاید انجم وافلاک درنظر ازدود آه هاله بدورقمرزنم . )) ( علی خراسانی )
هاله شدن
(مصدر) هاله افتادن : (( بیا ساقی آن رشک ماه تمام که شد هاله بر گرد آن دور جام . )) ( قاسمی گنابادی )
هاله وار
(صفت) بشکل حلق. ماه دایره وار حلقه وار .
آرد هاله
( اسم ) آشی است مانند کاچی که از آرد پزند .
سرخ هاله
[flare] [پزشکی] سرخی اطراف ورم کهیری که واکنش پوست در برابر آلرژی است

اسم هاله در فرهنگ معین

هاله
(لِ) (اِ.) خرمن ماه، دایرة نورانی که گاه گاه گرداگرد ماه ظاهر می شود.
( ~.) (اِ.) عدل، لنگه .

اسم هاله درفرهنگ فارسی عمید

هاله
شخص فتنه انگیز، مفسد، بدذات.
۱. (نجوم) دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر می شود، شایورد، شادورد، شاهورد.
۲. حلقۀ نورانی که در اطراف چیزی دیده می شود.

اسم هاله در اسامی پسرانه و دخترانه

هاله
نوع: دخترانه
ریشه اسم: یونانی
معنی: (تلفظ: hāle) (در نجوم) حلقه ی نورانی سفید یا رنگی که گاهی گِردِ قرص ماه یا خورشید دیده می شود، حلقه یا حاشیه ی تابناکی که در اطراف چیزی به ویژه در اطراف سر مقدسین در نقاشی ها دیده می شود، (به مجاز) آنچه گرداگرد چیزی یا جایی را فرا می گیرد – معرب از یونانی حلقه نورانی سفید یا رنگی که گاهی گرد ماه یا خورشید دیده می شود

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • معنی اسم خودم (هاله) هلال دور ماه واشک است

  • هاله یعنی هلال دور ماه و زیبایی

  • به نور زرد رنگ دور ماه که از بخارات سطح زمین به دور ماه به وجود میاید را میگویند