معنی اسم نوبَر

نوبَر :    ۱- ويژگي ميوه‌اي كه در آغاز فصل خود به بازار مي‌آيد؛ ۲- (به مجاز) تازه و جديد؛ ۳- (در قديم) تَر و تازه، شاداب؛ ۴- (در قديم) تحفه، نو برانه.

 

 

اسم نوبر در لغت نامه دهخدا

نوبر. [ ن َ / نُو ب َ ](ص مرکب، اِ مرکب ) نوبرآمده. (جهانگیری ) (از برهان قاطع). نورس. (انجمن آرا).هر گیاه و نبات پیش رس که نو برآمده باشد. (ناظم الاطباء). گیاه و درخت نورس که تازه دمیده و بالیده باشد. تازه سال. نودمیده. نوشکفته. نوبالیده :
به یک چشمزد از دل سنگ سخت
به معجز برآورد نوبر درخت.
اسدی.
خور روبهان پاک عنبر بدی
دگر تازه گل های نوبر بدی.
اسدی.
دلبر آن به که کسش نشناسد
نوبر آن به که خسش نشناسد.
خاقانی.
شاخ تر ازبهر گل نوبر است
هیزم خشک از پی خاکستر است.
نظامی.
پیر از سر آن بهار نوبر
آمد برِ آن بهار دیگر.
نظامی.
|| نوباوه. (رشیدی ) (انجمن آرا)(آنندراج ). میوه ٔ نورس. (غیاث اللغات ) (برهان قاطع)(ناظم الاطباء). نوبرآمده از فواکه و بُقول. (رشیدی ). هر چیز از نباتات که پیش رس و نوبرآمده باشد. (برهان قاطع). میوه ٔ پیش رس. (ناظم الاطباء). میوه که بار اول به دست آمده است. باکور. باکوره. بکیرة. ترونده. (یادداشت مؤلف ) :
نوبر صبح یک دم است اینْت شگرف اگر دهی
داد دمی که می دهد صبحدمت به نوبری.
خاقانی.
ای باغ جان که به ز لبت نوبری ندارم
یاد لبت خورم که سر دیگری ندارم.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص ۲۸۰).
امسال نوبر دل خاقانی است عشق
خوش میوه ای است عشق و به نوبر نکوتر است.
خاقانی.
تهنیت بادا که در باغ سخن
گر شکوفه فوت شد نوبر بزاد.
خاقانی.
کس نه به این داغ تو بودی و من
نوبر این باغ تو بودی و من.
نظامی.
نوبر باغ هفت چرخ کهن
دره ٔ تاج عقل و تاج سخن.
نظامی.
|| نوثمر. (انجمن آرا) (آنندراج ). درختی که بار اول میوه آورده است. (یادداشت مؤلف ). برنما :
از صد گلت یکی ندمیده ست صبر کن
کاکنون هنوز گلبن بخت تو نوبر است.
ظهیر.
در جوانی سعی کن گر بی خلل خواهی عمل
میوه بی نقصان بود چون از درخت نوبر است.
جامی.
|| هر چیز که تازه پدید آمده باشد. (فرهنگ فارسی معین ). بدیع. تازه. طرفه :
در او هر دمی نوبری می رسد
یکی می رود دیگری می رسد.
نظامی.
|| تحفه. نوبرانه :
نوبر چرخ کهن نیست به جز جام می
حامله ای زآب خشک گوهر تر در شکم.
خاقانی.
او راست باغ جود و مرا باغ جان و من
نوبر فرستمش عوض نوبرسخاش.
خاقانی.
|| دختر نارپستان. (غیاث اللغات ). دختری که پستانهای او نو برآمده باشدو نمایان شده باشد. (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (ازآنندراج ).
نوبر. [ ن َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بوکان از بخش بوکان شهرستان مهاباد، در ۱۹ هزارگزی مغرب بوکان در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و ۴۲۲ تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و توتون و حبوبات، شغل اهالیش زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).

اسم نوبر در فرهنگ فارسی

نوبر
میوه نورس، میوهای که تازه ببار آمده است، نوبرانه
(اسم) ۱- میوه نو رس .۲- گیاه پیش رس و تازه رس . ۳ – هرچیز که تازه پدید آمده . ۴- دختری که پستانهایش تازه برجسته و نمایان شده .
دهی است از دهستان آختاچی بوکان از بخش بوکان شهرستان مهاباد در ۱۹ هزار گزی مغرب بوکان در جلگ. معتدل هوائی واقع است ٠ آبش از چشمه محصولش غلات و توتون و حبوبات شغل اهالیش زراعت و گله داری و جاجیم بافی است ٠

اسم نوبر در فرهنگ معین

نوبر
(نُ بَ) (اِمر.) ۱ – میوة نورس . ۲ – هرچیز که تازه پدید آمده .
نوبر کردن
( ~. کَ دَ) (مص م .) میوة نو رسیده خوردن .

اسم نوبر در فرهنگ فارسی عمید

نوبر
۱. تازه، نو.
۲. میوه ای که تازه به بازار آورده باشند.
* نوبر کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی)
۱. خوردن میوۀ نورسیده.
۲. دست یافتن.

اسم نوبر در اسامی پسرانه و دخترانه

نوبر
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: no (w) bar) ویژگی میوه ای که در آغاز فصل خود به بازار می آید، (به مجاز) تازه و جدید، (در قدیم) تَر و تازه، شاداب، (در قدیم) تحفه، نو برانه – تر و تازه و جدید، شاداب

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز