معنی اسم ممتاز

ممتاز :    (عربي) ۱- داراي امتياز، برتر، برجسته؛ ۲- عالي، خوب، مرغوب؛ ۳- مشخص، جدا، متمايز؛ ۴- (در قديم) مشهور.

 

 

اسم ممتاز در لغت نامه دهخدا

ممتاز. [ م ُ] (ع ص ) جداشده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || برگزیده و پسندیده. منتخب شده. دارای امتیاز و برتری و بزرگواری. (از ناظم الاطباء). برتر. فاضل. افضل. راجح. ارجح. صاحب مزیت. نجیب. مفضل. دارای مزیت. فایق. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || جدا. مجزا. مشخص :
در لئیمان به طبع ممتازی
در خسیسان به فعل بی جفتی
منظرت به ز مخبر است پدید
که به تن زفتی و بدل زفتی.
علی قرط اندکانی.
بوزجانی… کریم عهد خویش و ممتاز از جمله اکفا و اقران. (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص ۱۸).
صفتش در زمانه ممتاز است
دیدنش روح را جهان بین است.
عطار.
ای به خلق از جهانیان ممتاز
چشم خلقی به روی خوب تو باز.
سعدی.
دعای صالح و صادق رفیق جان تو باد
که اهل فارس به صدق و صلاح ممتازند.
سعدی.
هرچه در صورت عقل آید و در وهم و قیاس
آن که محبوب من است از همه ممتاز آید.
سعدی.
– ممتاز شدن ؛ برگزیده شدن.
– || مزیت یافتن. برتر آمدن.
– ممتاز کردن ؛ برگزیدن. انتخاب کردن.
– || مزیت دادن.
– ممتاز گردانیدن . ممتاز کردن : باری عز شأنه… آن پادشاه… را به روی خوب و تبرک به مجالست ارباب ورع و مثافنت صلحا از ملوک عالم ممتاز گردانیده است. (المعجم چ دانشگاه ص ۱۱).
ممتاز. [ م ُ ] (اِخ ) مولوی سیدامان علی فرزند سیدبرکت علی، نبیره ٔ مولوی سراج الدین احمد. از شاعران قرن سیزدهم، مقیم شهرک فریدپور هند است. در مدرسه ٔ دارالاماره ٔ کلکته تحصیل کرد. از اوست :
به گلشن چون طلسم صحبتی با گلرخان بستم
شکفتن را دری بر روی حوران جنان بستم
رصد بند عروج طالع ناسازگارم من
حضیض خاکساری را به اوج آسمان بستم
ز هر خاری سراغ منزل مقصود می گیرم
ز رنگ خون پای رفتگان، نقش نشان بستم
ز خیر و شر منم آزاد و ممتاز اندر این عالم
نه جور از دشمنان دیدم نه طرف از دوستان بستم.
(از تذکره ٔ صبح گلشن ص ۴۵۲).
ممتاز. [ م ُ ] (اِخ ) میرزا اسماعیل خان. رجوع به ممتازالدوله شود.

اسم ممتاز در فرهنگ فارسی

ممتاز
میرزا اسماعیل خان ملقب به ممتازالدوله ( و. تبریز ۱۲۹۵ – ف. ۱۳۵۲ ه.ق مساوی ۱۳۱۲ ه.ش ) تحصیلاتش را در تبریز تمام کرد معاون وزارت خارجه و وزارت مالیه رئیس مجلس و چند بار وزیر گردید. سومین رئیس مجلس شورای ملی بود که دوره ریاستش کوتاه یعنی ۲ ماه و ۲۹ روز بود. مهمترین وقایع زمان او توپ بستن مجلس شورای ملی است . ممتاز الدوله با یکدست لباس مندرس عملگی که باغبان پارک امین الدوله در اختیارش گذاشته بود بطور ناشناس از باغ خارج گردید و سپس در خانه یکی از آشنایان خود مخفی شد .
برگزیده وجداشده، دارای برتری ومزیت
( اسم ) ۱ – برگزیده منتخب ۲ – دارای مزیت برجسته : [ … بوزجانی … کریم عهد خویش و ممتاز از جمله اکفا و اقران … ] ( سلجوقنامه ظهیری . چا . خاور . ۱۸ )
مولوی سید امان علی فرزند سید برکت علی نبیره مولوی سراج الدین احمد از شاعران قرن سیزدهم مقیم شهرک فرید پور هند است . در مدرسه دار الاماره کلکته تحصیل کرد . از اوست .
[top-rated, top-grade] [گردشگری و جهانگردی] درجه ای که نشان دهندۀ بهترین کیفیت است
ممتاز الدوله
میرزا اسماعیل خان ملقب به ممتازالدوله ( و. تبریز ۱۲۹۵ – ف. ۱۳۵۲ ه.ق مساوی ۱۳۱۲ ه.ش ) تحصیلاتش را در تبریز تمام کرد معاون وزارت خارجه و وزارت مالیه رئیس مجلس و چند بار وزیر گردید. سومین رئیس مجلس شورای ملی بود که دوره ریاستش کوتاه یعنی ۲ ماه و ۲۹ روز بود. مهمترین وقایع زمان او توپ بستن مجلس شورای ملی است . ممتاز الدوله با یکدست لباس مندرس عملگی که باغبان پارک امین الدوله در اختیارش گذاشته بود بطور ناشناس از باغ خارج گردید و سپس در خانه یکی از آشنایان خود مخفی شد .
ممتاز شدن
( مصدر ) ۱ – برگزیده شدن ۲ – مزیت یافتن برجسته شدن .
ممتاز کردن
( مصدر ) برگزیدن انتخاب کردن . ۲ – مزیت دادن برجسته کردن .
آرد ممتاز
[patent flour, high grade flour, straight-run grade flour] [علوم و فنّاوری غذا] آرد درون دانۀ گندم متـ . آرد مغز گندم
رستوران ممتاز
[گردشگری و جهانگردی] ← غذاخوری ممتاز
روغن زیتون بکر ممتاز
[extra virgin olive oil] [علوم و فنّاوری غذا] روغن زیتون بکری که میزان اسید چرب آزاد یا اولئیک اسید آن کمتر از یک درصد و درجۀ ارزیابی حسی آن ۶/۵ یا بالاتر باشد
مرز ممتاز
[distinguished boundary] [ریاضی] فرمول دار
مهمانخانۀ چهارستارۀ ممتاز
[B hotel] [گردشگری و جهانگردی] مهمانخانۀ چهارستاره ای که خدمات و تسهیلاتی مشابه مهمانخانه های پنج ستاره ارائه می دهند، اما ممکن است اتاق ها کمی کوچک تر و تزیینات آنها نیز متفاوت باشد متـ . هتل چهارستارۀ ممتاز
هتل چهارستارۀ ممتاز
[گردشگری و جهانگردی] ← مهمانخانۀ چهارستارۀ ممتاز
چندراهۀ ممتاز
[grand union] [حمل ونقل ریلی] محل تقاطع دو خط قطار خیابانی با بزرگراه دارای چند انشعاب که حرکت قطار در تمامی جهات را امکان پذیر می کند
درجۀ ممتاز
[deluxe class] [گردشگری و جهانگردی] درجه ای بسیار گران با کیفیت عالی خدمات اقامتی و پذیرایی و مسافرتی
غذاخوری ممتاز
[top-rated restaurant] [گردشگری و جهانگردی] غذاخوری/ رستورانی که در مقایسه با همانندهای خود از بالاترین کیفیت برخوردار است متـ . رستوران ممتاز

اسم ممتاز در فرهنگ معین

ممتاز
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) ۱ – برگزیده، جدا شده . ۲ – دارای برتری و امتیاز.

اسم ممتاز در فرهنگ فارسی عمید

ممتاز
برگزیده و جدا شده، دارای برتری و مزیت.

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز