معنی اسم کلثوم

كلثوم :    (عربي) ۱- پرگوشت رخسار بي‌ترش‌رويي، داراي گونه و چهره‌ي پر گوشت؛ ۲- (به مجاز) زيبا چهره؛ ۳- (اَعلام) ام كلثوم نام دختر پیامبر اسلام(ص).

 

 

 

اسم کلثوم در لغت نامه دهخدا

کلثوم. [ ک ُ ] (ع ص، اِ) مرد پرگوشت رخسار نیکوروی. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه دو گونه و چهره ٔ او پرگوشت باشد. (از اقرب الموارد). پرگوشت رخسار بی ترش رویی. (فرهنگ فارسی معین ). || پیل یاپیل بزرگ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). فیل و گویند زندبیل . (از اقرب الموارد). ژنده پیل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || حریر پاره ٔ سر درفش. (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). حریر پاره ای که بر سردرفش بندند. (ناظم الاطباء). || از اعلام است. (ناظم الاطباء). نامی است از نامهای زنان. (فرهنگ فارسی معین ). در عربی نامی از نامهای مردان، در فارسی نامی از زنان است (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کلثوم. [ ک ُ ] (اِخ ) ابن عمروبن ایوب التغلبی، مکنی به ابوعمرو معروف به عتابی (متوفی به سال ۲۲۰ هَ ق ). کاتبی نیکو ترسل و شاعری خوش بیان و پیرو سبک نابغه بوده است. وی از مردم شام است و نسبش به عمروبن کلثوم شاعر می پیوندد. مدتی در قنسرین اقامت گزید و آنگاه در بغداد ساکن شد و هارون الرشید و دیگران را مدح کرد. و چون متهم به زندقه شد و رشیداو را طلب کرد، به یمن گریخت و به سعی فضل بن یحیی برمکی، هارون وی را امان داد و چون بازگشت به دستگاه برامکه اختصاص یافت و سپس به طاهربن حسین پیوست و کتابهایی تصنیف کرد که از جمله آنهاست : فنون الحکم، الاَّداب، الخیل، الاجواد و الالفاظ. (از اعلام زرکلی ). کاتب برامکه و شاعر معروف عرب از بنی تغلب. یحیی بن الحسن گوید: امیر ایرانی نژاد طاهربن الحسین در رقه بر کنار برکه ای فرود آمده بود و من در خدمت او بودم. یکی از غلامان امیر را خواندم و با او به پارسی چیزی می گفتم. کلثوم در این وقت پیش ما آمد و با لهجه ٔ شیرین و فصیح پارسی با ما تکلم آغاز کرد، من از استادی او در این زبان شگفتی کردم و پرسیدم : این پارسی فصیح راکجا فرا گرفته ای ؟ گفت : «سه کرت به خراسان شدم کتب نفیس فارسی که از بنه ٔ یزد گرد سوم به شهر مرو بر جای مانده و در مخزنی محفوظ بود نوشتم و گاه بازگشت به عراق چون ده فرسنگ از نیشابور گذشتم و به روستای ذو دررسیدم و در این وقت به یاد آوردم که مطالب مفید چندی از کتب مزبور را نسخه نگرفته ام، بار دیگر از آنجابه مرو بازگشتم و چند ماه دیگر نیز بدان شهر ببودم و آن کار را بپایان بردم » گفتم : «ای ابا عمرو از چه این رنج سفر دراز خراسان و آمد و شد بدانجا و تعب مطالعه و استنساخ کتب فارسی بر خود هموار می کردی ؟» در پاسخ گفت : «مگر معانی در غیر کتابهای فارسی یافت می شود؟». (ضحی الاسلام امین احمد مصری، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به الوزراء و الکتاب ص ۱۸۵ و ۲۱۱ و معجم الادباء ص ۲۱۲ ج ۶ و الموشح ص ۲۷۱، ۲۷۸، ۲۸۵، ۲۹۳، ۲۹۵ و البیان والتبیین و فهرست ابن الندیم ص ۱۷۵ شود.

اسم کلثوم در فرهنگ فارسی

کلثوم
کسی که چهره وگونه هایش فربه وپرگوشت باشد
۱ – ( صفت ) پر گوشت رخسار بی ترش رویی . ۲ – نامی است از نامها ی زنان .
کلثوم ننه
کتابی است بفارسی در هزل و موضوع آن مقابله اختلافات فقهاست و از جمله از رسوم و آداب اوباش و زنان بحث میکند . مولف فرض کرده است که این مراسم و آداب وحی شیطان است . بعید نیست این کتاب هزل که تالیف آنرا به آقا حسین خوانساری نسبت میدهند از لطایف طبع پسرش آقا جمال الدین باشد . آقا حسین از دانشمندان علوم دینی و ادبی بود و از جمله شاگردانش میرداماد است .
ابو کلثوم
فیل
ام کلثوم
زینب صغری دختر علی بن ابی طالب ع و مادر او فاطمه ( ع ) دختر محمد ( ص ) است ( ف. پیش از ۵۴ ه. ق . )
یکی از دختران علی بن حسین ( ع ) بوده .

اسم کلثوم در فرهنگ معین

کلثوم
(کُ) [ ع . ] ۱ – (ص .) رخسار بی ترش – رویی . ۲ – نامی است از نام های زنان . ،~ ننه کنایه از: زن سالمند با اعتقادات کهنه و قدیمی شده یا خرافی .

اسم کلثوم در اسامی پسرانه و دخترانه

کلثوم
نوع: دخترانه
ریشه اسم: عربی
معنی: (تلفظ: kolsum) (عربی) پرگوشت رخسار بی ترش رویی، دارای گونه و چهره ی پر گوشت، (به مجاز) زیبا چهره، (در اعلام) ام کلثوم نام دختر رسول اکرم (ص) – نام یکی از دختران حضرا علی (ع)

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز