معنی اسم فِردوس

فِردوس :    (در عربي فردَوس) ۱- (معرب از فارسيِ پرديس)، بهشت؛ ۲- (اَعلام) شهرستانی در جنوب غربی استان خراسان رضوی.

 

 

اسم فردوس در لغت نامه دهخدا

فردوس. [ ف ِ دَ ] (معرب، اِ) بهترین جای در بهشت. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بهشت. ج، فَرادیس. (منتهی الارب ). بهشت را گویند. (برهان ). دکتر معین در تعلیقات بر این کلمه نویسد: معرب از ایرانی. در اوستا دو بار به کلمه ٔ پایری دئزه برمیخوریم و آن مرکب است از دو جزء: پیشاوند پیری یا پایری به معنی گرداگرد و پیرامون، دئزا از مصدر دئز به معنی انباشتن و روی هم چیدن و دیوار گذاشتن است. در زمان هخامنشیان در «ایران زمین بزرگ » و در سراسر قلمرو آنان به خصوص در آسیای صغیر «پئیری دئز»ها، یا فردوس ها، که باغهای بزرگ و «پارک »های باشکوه پادشاه و خشثرپاونها (حاکمان ) و بزرگان ایران بوده شهرتی داشته است. این محوطه هاچنانکه مکرر کزنفون در «کورش نامه » و «انباز» و نیز پلوتارخس مینویسند درختان انبوه و تناور داشتند و آب در میان آنها روان بود. چارپایان بسیار برای شکار در آنها پرورش می یافتند. شاهنشاهان هخامنشی خشثرپاونهای خود را در ایجاد اینگونه باغها در قلمرو حکومت خود تشویق میکردند. اینگونه پارکها که در سرزمین یونان وجود نداشت ناگزیر انظار یونانیان را متوجه خود کردو آنان نیز همان نام ایرانی را به صورت پرادیزس به کار بردند. در اکدی متأخرپردیسو و در عبری پردس و در آرامی و سریانی نیز همین کلمه با اندک تفاوتی و در ارمنی پاردس همه از ریشه ٔ ایرانی هستند. کلمه ٔ پردس در زبان عبری پس از مهاجرت یهودیان به بابل در قرن ششم ق.م. به عاریت گرفته شده و چندین بار در قسمتهای مختلف توراة به کار رفته. در بخش های قدیم توراةیعنی آن قسمتی که پیش از قرن پنجم ق.م. نوشته شده، بهشت و دوزخ مفهوم روشن و صریحی ندارد. کلمه ٔ فردوس که دو بار در قرآن آمده از دین یهود و عیسوی به اسلام رسیده است. مفسران قرآن متفقاً «فردوس » را به معنی باغ و بستان گرفته اند اما اختلافشان در این است که آن چه نوع باغ و بوستان یا جنت و حدیقه ای است ؟ گفته شد که در توراة چندین بار «پاردس » عبری به کار رفته، این کلمه در آنجا هم به معنی باغ و بستان آمده اما به تدریج در نوشته های یهود مفهوم معنوی و روحانی گرفته به معنی بهشت یا جای پاداش ایزدی و اقامتگاه نیکان و پاکان به کار برده شد. «پاردس » را مترادف «گان » عبری استعمال کردند به معنی باغ عدن. در ترجمه ٔ یونانی توراة که در سال ۲۸۳ یا ۲۸۲ ق.م. نوشته شده کلمات عبری گان و پاردس هر دو بدون امتیاز از یکدیگر در یونانی به «پرادیزس » گردانیده شده است، یعنی همان کلمه ای که در روزگار هخامنشیان نویسندگان یونانی مانند کزنفون در برابر «پئیری دئزه » انتشار دادند و همان کلمه است که اکنون در تمام زبانهای اروپائی باقی است : فرانسوی : پارادی ، انگلیسی : پارادایس ، آلمانی : پارادیس … استاد بنونیست اصل لغت «پئیری دئزه » را از زبان مادمیداند، زیرا اگر اصل آن پارسی باستان می بود، می بایست «پری دیدا» شده باشد. پالیز فارسی نیز از ریشه ٔ همین کلمه است. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
کوی و جوی از تو کوثر و فردوس
دل و جامه ز تو سیاه و سپید.
کسائی
ز فردوس باشد بدان چشمه راه
بشویی بدو تن، بریزد گناه.
فردوسی.
فسرده تن اندر میان گناه
روان سوی فردوس گم کرده راه.
فردوسی.
شعر او فردوس را ماند که اندر شعر اوست
هرچه در فردوس ما را وعده کرده ذوالمنن.
منوچهری.
نعمت فردوس یک لفظ متینش را ثمر
گنج بادآورد یک بیت مدیحش را ثمن.
منوچهری (دیوان ص ۷۲).
تا بباشند در این رز در مهمان منند
رز، فردوس من است ایشان مهمان منند.
منوچهری.
ایزد عزوجل جای خلیفه ٔ گذشته فردوس کناد. (تاریخ بیهقی ). آنجا را چون فردوس بیاراستند. (تاریخ بیهقی ).
ای هوشیار مرد چه گویی که آن گروه
هرگز سزای نعمت فردوس و کوثرند.
ناصرخسرو.
مکن شکر جز فضل آن را که او
به فردوس شکر تو را مشتری است.
ناصرخسرو.
در بهشت ار خانه ٔ زرین بود
قیصر اکنون خود به فردوس اندر است.
ناصرخسرو.
ای شاهزاده بانوی ایران به هفت جد
اقلیم چارم از تو چو فردوس هشتم است.
خاقانی.
هست تریاک رضاش از دم فردوس چنانک
زهر خشمش ز سموم سقر آمیخته اند.
خاقانی.
مرغ فردوس دیده ای هرگز
که زمنقار کوثر اندازد؟
خاقانی.
فرودآورد خسرو را به کاخی
که طوبی بود از آن فردوس شاخی.
نظامی.
هرچه بدو خازن فردوس داد
جمله در این حجره ٔ ششدر نهاد.
نظامی.
چو فردوسی به بخشش رایگانی
به فضل خود به فردوسش رسانی.
عطار.
رضوان مگر سراچه ٔ فردوس برگشاد
کین حوریان به ساحت دنیا خزیده اند.
سعدی.
آدمی چون تو در آفاق نشان نتوان داد
بلکه در جنت فردوس نباشد چو تو حور.
سعدی.
آنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد.
سعدی.
– فردوس اعلی ؛ بهشت است، چه بهشت را در عالم ِ بالا دانند و بهشت برین هم بدین سبب گویند :
بنالید برآستان کرم
که یارب به فردوس اعلی برم.
سعدی.
– فردوس برین ؛ فردوس اعلی :
گرفت از ماه فروردین جهان فر
چو فردوس برین شد هفت کشور.
عنصری.
– فردوس رو ؛ آنکه رویش به زیبایی فردوس را ماند :
ز فردوس رویان چو بلبل شود
به دوزخ همه شعله ها گل شود.
ظهوری (از آنندراج ).
– فردوس کردار ؛ آنچه مانند فردوس باشد :
ریحان روح از بوی وی جان رافتوح از روی وی
بزم صبوح از جوی وی فردوس کردار آمده.
خاقانی.
– فردوس لقا ؛ فردوس رو. بهشت دیدار :
بر تخت شهنشاهی و بر مسند عزت
الیاس بقا باش که فردوس لقایی.
خاقانی.
– فردوس مانند ؛ همچون بهشت در زیبایی : عنان عزیمت به صوب سمرقند فردوس مانند معطوف ساخته. (حبیب السیر چ سنگی تهران ص ۱۲۵).
– فردوس مجلس ؛ آنکه مجلس او چون فردوس خرم و دلپذیر است :
فردوس مجلس داوری کارواح دربان زیبدش
اجرام مرکب صفدری کافلاک میدان زیبدش.
خاقانی.
– فردوس منظر ؛ فردوس رو. (آنندراج ). فردوس لقا.
– فردوس وار ؛ مانند فردوس. همچون بهشت :
بزم تو فردوس وار وز در دولت در او
راه طلب رفته هشت جوی طرب رفته چار.
خاقانی.
|| باغ انگور. (برهان ). بستان. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بوستان که انگور و هر گونه گل و هر قسم میوه داشته باشد. (منتهی الارب ).
فردوس. [ف ُ ] (ع اِ) طعام و جز آن که پیش مهمان نهند. (منتهی الارب ). نزلی که در طعام بود. (از اقرب الموارد).
فردوس. [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ )نام یکی از شهرستانهای استان نهم که محدود است از طرف شمال به شهرستان گناباد و کویر نمک، از طرف خاور به دهستان نیمبلوک و دهستان پسکوه از بخش قاین، از جنوب به بخش خوسف و دشت لوط، از باختر به کویر نمک.
آب و هوا: هوای شهرستان فردوس در قسمت بخش حومه و دهستانهای مصعبی، برون، مهویه نسبةً معتدل و در بخشهای بشرویه و طبس گرمسیر است. آب به طور کلی از قنوات است.
ارتفاعات : یک رشته ارتفاعات که از قسمت جنوبی گناباد تا ۲۵هزارگزی دهستان نیگنان امتداد پیدا کرده حدفاصل بین گناباد و فردوس را تشکیل میدهد و در نقاط مختلف اسامی مخصوصی دارد مانند کوه سیاه و کوه عبدلی، کوه شش تو وغیره. رشته ارتفاعات کلات در شمال و شمال خاوری شهرستان فردوس واقع است که دامنه ٔ جنوبی آن جلگه ٔ گنابادرا تشکیل میدهد. ارتفاعات دیگر که در شمال، خاور و باختر طبس وجود دارد در نقاط مختلفه با اسامی مخصوص خوانده میشود مانند کوه گلستانه در دهستان دستگردان ،شترکوه در دهستان کریت و یک رشته ٔ دیگر در باختر فردوس. تا مسافت ۲۴هزارگزی از مرکز شهر که تپه ماهورها به موازات جاده تشکیل یافته معروف به ارتفاعات اسدآباد است.
رودخانه : در منطقه ٔفردوس رودخانه ٔ مهمی که آب آن همیشه در جریان باشد وجود ندارد، رودخانه های محلی در مواقع بارندگی سیل آب در آنها جاری است، مانند رودخانه ٔ یخاب و رود پشو که هر دو از کوههای بشرویه سرچشمه میگیرند.
معادن : در اطراف قراء و قصبات شهرستان فردوس معادن زیادی وجود دارد که هنوز استخراج نشده است، فقط معدن روی که در ۱۸هزارگزی جنوب فردوس واقع است فعلاً دارای ساختمانی است که مأمورین اداره ٔ معادن از آن محافظت مینمایند. معادن دیگری مانند گوگرد در اطراف چشمه ٔ آب گرم و معدن آهن در کوههای یخاب و کلات و معدن نفت در زمینهای بین قلعه هور و نصرآباد و دهستان دستگردان به طور محسوس نمایان و هنوز استخراج نشده است.
کارخانه ها و صنایع دستی : گرچه اهالی فردوس ذوق و استعداد فراوان دارند لیکن به واسطه ٔ نداشتن مکنت کارخانه های مهمی در این شهرستان وجود ندارد، فقط یک کارخانه ٔ برق در فردوس به قوه ٔ ۱۲۰ اسب و ۲۴۰ ولت و یک کارخانه در طبس به قوه ٔ ۲۲۰ ولت و نیز یک کارخانه ٔ موتوری آسیا درآن شهر دیده میشود. صنایع دستی عمده ٔ شهرستان قالی بافی و چادرشب و کرباس و برک بافی است و در اکثر قراءکارخانه های قالی بافی وجود دارد.
راه : یک راه شوسه که از گناباد منشعب شده از فردوس و بشرویه و طبس استان نهم را به استان هفتم اتصال میدهد و نزدیکترین راه یزد و خراسان است. به اغلب دهستانها و شهرستانها نیز میتوان اتومبیل برد.
سازمان اداری : شهرستان فردوس از سه بخش به نام حومه، بشرویه و طبس تشکیل شده، جمع قراء و قصبات آن ۴۵۳ و تعداد نفوس شهرستان ۵۵۸۷۸ تن است. یک فرودگاه طبیعی در قسمت جنوبی فردوس واقع است که طول آن ۱۵۰۰ گز و عرضش یک هزار گزاست و با کمترین مخارج میتوان آن را به صورت بهترین فرودگاه درآورد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
فردوس. [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) شهر فردوس که نام قدیم آن تون است و در سر راه شوسه ٔ عمومی استان نهم و هشتم قرار گرفته یکی از شهرهای تاریخی ایران و فاصله ٔ آن نسبت به شهرهای اطراف به شرح زیر است : مشهد ۴۲۶هزار گز، گناباد ۷۲هزار گز.
مختصات جغرافیایی شهر فردوس : طول ۵۷ درجه و ده دقیقه ٔ شرقی، عرض ۳۴ درجه و یک دقیقه ٔ شمالی است. شهرفردوس در دامنه ٔ کوههای کلات و در جلگه واقع و یکی از شهرهای مهم است به طوری که ناصرخسرو در سفرنامه ٔ خود مینویسد: تون دارای ۴۰۰ باب دکان زیلوبافی بوده روزانه ۲۰۰ گوسفند در آن شهر کشته میشده است. لیکن این شهر در زمان استیلای سلاطین مغول ویران گردید. از آثار تاریخی آن خرابه ٔ ارکی است که در زمان شاه طهماسب مرمت گردیده است. مطلعین اظهار میدارند شهر فردوس در آن زمان دارای ۳۰۰ مسجد و ۳۰۰ آب انبار بوده که امروزه آثار آنها باقی است. منجمله آب انباری است که دارای ۴۰ پله است و وقتی این آب انبار پر شود کفاف شش ماه یک محله ٔ آن شهر را میدهد و نیز دارای مسجد جامعی است که وسعت آن نشان میدهد عده ٔ زیادی در این مسجد عبادت مینموده اند و همچنین در محل ارک سابق تپه ای وجود دارد. گویند: هلاکوخان مغول ۴۰۰۰۰ تن از طوایف اسماعیلیه را قتل عام کرد و از کشته های آنها تپه ای ساخت وتخت خود را روی آن قرار داده و این همان تپه است که به تخت هلاکوخان معروف گشته است. در وضعیت عمرانی این شهر تغییرات مهمی حاصل نشده فقط فلکه ای در شمال آن قرار دارد و خیابانی از شمال به جنوب کشیده شده است. از ساختمانهای جدید فقط ساختمان فرمانداری است. شهر فردوس مطابق آخرین آمار دارای ۹۸۲۹ تن سکنه بوده ولی نظر به فقر اقتصادی و خشک سالی های پی درپی اغلب ساکنین فعلاً مهاجرت کرده اند. آب مشروب شهر از قنوات تأمین میشود و بنا به اظهار مطلعین محل، ۱۸۷ آب انبار در آنجا ساخته شده که ۷ تای آن بزرگ است، وقتی که در زمستان پر میشود کفاف یک سال اهالی را میدهد. دارای یک بیمارستان، یک دبیرستان و ۲۸ دبستان می باشد. در حدود ۱۵۰ باب مغازه های مختلف دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
فردوس. [ ف ِ دَ/ دُو ] (اِخ ) بخش حومه ٔ شهرستان فردوس از شش دهستان به شرح زیر خانکوک، برون، مهویه، مصعبی، سرایان و سرقلعه تشکیل شده، حدود آن به شرح زیر است : از طرف شمال خاوری و شمال به دهستان کاخک و بخش بجستان از شهرستان گناباد، از طرف باختر به بخش بشرویه، از طرف جنوب به بخش خوسف از شهرستان بیرجند، از طرف خاور به دهستان نیمبلوک و دهستان پسکوه از شهرستان بیرجند.
موقعیت طبیعی بخش : دهستان های مهویه، سرایان، مصعبی کوهستانی و هوای آن معتدل است، لیکن هوای دهستان سرقلعه و قرائی که در جلگه واقع شده اند گرمسیر است. محصول عمده ٔ بخش غلات، پنبه ومختصر زعفران و میوه جات و خشکبار است. جمع قراء آن ۵۶ ده کوچک و بزرگ و دارای ۱۸۵۹۴ تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
فردوس. [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور، واقع در ده هزارگزی جنوب نیشابور. ناحیه ای است جلگه ای، معتدل و دارای ۱۲۷ تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصول آنجا غلات است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
فردوس. [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان، واقع در یکهزارگزی شمال زرند، سر راه فرعی زرند به راور. ناحیه ای است جلگه ای، معتدل و دارای صد تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات، پنبه، پسته است. اهالی به کشاورزی گذران می کنند. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
فردوس. [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لاویز بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان، واقع در ۱۴هزارگزی جنوب باختری میرجاوه، کنار راه فرعی میرجاوه به خاش. دارای ۴۵ تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
فردوس. [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش راین شهرستان بم، واقع در پنج هزارگزی جنوب راین، کنار راه فرعی راین به ساردوئیه. دارای ۱۵ تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
فردوس. [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) دهی است از دهستان کشکوئیه ٔ شهرستان رفسنجان، واقعدر ۵۷هزارگزی خاور راه شوسه ٔ رفسنجان به یزد. دارای ۱۵ تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
فردوس. [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیرچ بخش شهداد شهرستان کرمان، واقع در ۵۵هزارگزی جنوب باختری شهداد و هشت هزارگزی جنوب راه مالرو سیرچ به کرمان. دارای ۵ تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
فردوس. [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) ده کوچکی از بخش شهریار شهرستان تهران، واقع در ۵هزارگزی جنوب علیشاه عوض. ناحیه ای است جلگه ای و دارای ۷۵۷ تن سکنه. از قنات و رودخانه ٔ کرج مشروب میشود. محصولاتش غلات، صیفی کاری، چغندر قند، انگور و میوه زیاد است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. یک باب دبستان دارد. از طریق علیشاه عوض ماشین رو است. مزرعه ٔ محمودآبادجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱).
فردوس. [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) نام یکی از قلاع ملاحده که به دست هلاکو خراب شد. (از تاریخ گزیده ٔ حمداﷲ مستوفی چ لیدن ص ۵۲۷). قلعه ای است از اعمال قزوین. (معجم البلدان ). قلعه ای است به طارم سفلی و توابع آن بیست پاره دیه است. (از نزهةالقلوب حمداﷲ مستوفی ص ۶۵).
فردوس. [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) باغی است در پایین یمامه. (معجم البلدان ). مرغزاری است قریب به یمامه مر بنی یربوع را. (منتهی الارب ).
فردوس. [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) آبی است بنی تمیم را بر جانب راست راه حاج از کوفه. (از معجم البلدان ).آبی است مر بنی تمیم را نزدیک کوفه. (منتهی الارب ).
فردوس. [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) شیرازی. اسمش سیدابوالحسن و متولی یکی از بقاع شریفه ٔ آن ولایت بوده است. در آن شهر صحبتش اتفاق افتاد. سیدی خلیق و شفیق بود و در جوانی رحلت نمود. از اوست :
مگر آن چاک پیراهن گشادند
که از بوی گلم دیوانه کردند؟
ز می ساقی ! چراغی پیش ره گیر
که مستان گم ره میخانه کردند…
(از مجمعالفصحاء ج ۲ ص ۳۸۲).
رجوع به فارسنامه ٔ ناصری ج ۲ ص ۱۴۹ و طرائق الحقائق ج ۳ ص ۱۴۸ و انجمن خاقان و ذریعه ج ۹ ص ۸۲۰شود.
فردوس. [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) مطربه ای است معاصر سلطان محمد خوارزمشاه که در وقت تسلط او بر غوریان گفته :
شاها ز تو غوری به لباسات بجست
ماننده ٔ موزه از کف پات بجست
از اسپ پیاده گشت و رخ پنهان کرد
فیلان به تو شاه داد و از مات بجست.
(از تاریخ گزیده ٔ حمداﷲ مستوفی چ لیدن ص ۴۱۱).

اسم فردوس در فرهنگ فارسی

فردوس
۱ – شهری است در خراسان : و آن محدود است : از شمال بشهرستان گناباد و کویر نمک از مشرق بدهستان نیم بلوک و دهستان پسکوه ( بخش قاین ) از جنوب ببخش خوسف و دشت لوط و از مغرب بکویر نمک . هوای شهرستان در قسمت بخش حومه و دهستان های مصعبی برون مهوید نسبه معتدل و در بخشهای بشرویه و طبس گرمسیر است . آب مزروعی بطور کلی از قنوات استفاده میشود . رودخانه های محلی دارد که فقط در مواقع بارندگی در آنها آب جاری میگردد مانند رودخانه یخاب و رود پشو که هر دو از کوههای بشرویه سرچشمه میگیرند . در اطراف قری و قصبات معادن متعدد موجود است که هنوز استخراج نشده اند و فقط معدن روی که در ۱۸ کیلومتری جنوب فردوس واقع است دارای ساختمانی است که ماموران اداره معادن آنرا محافظت میکنند. معدن نفت در زمینهای بین قلعه و هور و نصر آباد ( دهستان دستگردان ) بطور محسوس نمایان است ولی هنوز استخراج نشده . صنایع دستی عمده آن شهرستان قالی چادرشب کرباس و برک بافی موجود است . شهرستان فردوس از سه بخش بنام حومه بشرویه طبس تشکیل شده جمع قری و قصبات آن ۴۵۳ و مجموع نفوس شهرستان۵۵ ۸۷۸ تن است . ۲ – بخشی است در شهرستان مزبور و آن مرکب از ۶ دهستان است : خانکوک برون مهوید مصعبی سرایان سه قلعه . حدود آن ازین قرار است : از شمال شرقی و شمال بدهستان کاخک و بخش بجستان ( شهرستان گناباد ) از مغرب ببخش بشرویه از جنوب ببخش خوسف (شهرستان بیرجند) . بخش دهستانهای مهوید سرایان و مصعبی کوهستانی و هوای آنها معتدل است ولی دهستان سه قلعه و قرایی که در جلگه واقع شده اند گرمسیرند . محصول غت پنبه مختصر زعفران میوه و خشکبار جمع قرای آن ۵۶ ده کوچک و بزرگ و جمعیت آنها حدود ۱۸ ۵۹۴ تن است . ۳ – شهر فردوس مرکز شهرستان مذکور است و نام قبلی آن [تون] بود در سر راه شوسه عمومی استان هشتم و استان نهم قرار گرفته است و تا مشهد ۴۳۶ کیلومتر و تا گناباد ۷۲ کیلومتر فاصله دارد . این شهر در دامنه کوههای کت و در جلگه واقع است . در قدیم اهمیت بیشتری داشت و در عهد مغول ویران گردید . از آثار تاریخی آن خرابه ارکی است که در زمان عمرولیث صفاری در وسط شهر بنا شده و آن در زمان شاه طهماسب مرمت گردیده. در محل ارک سابق تپه ای وجود دارد که در زمان حمله هکو از کشته های آنها تپه ای ساخته تخت او را بر روی آن قرار دادند و آن تپه بتخت هوکو معروف است . شهر فردوس دارای ۹۸۲۹ تن سکنه است . آب مشروب شهر از قنوات تامین میشود و بناباظهار مطلعان محل ۱۸۷ آب انبار در آن ساخته شده که ۷ تای آنها بزرگ اند و وقتی که در زمستان پر شوند کفاف یک سال اهالی را میدهند .
باغ، بستان، بهشت، درعربی نیزفردوس میگویندبه معنی بستان وجنت
۱ – باغ بوستان جمع : فرادیس ۲ – بهشت .
منسوب به فردوس که نام شهری است
فردوس آباد
ده کوچکی است از دهستان سعید آباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان .
فردوس الایاد
در بلاد بنی یربوع است
فردوس التواریخ
تاریخی است تالیف منور بسطامی ابن محمدباقر ( ف. ۱۳٠۹ ه ق . ) در تاریخ خراسان . این کتاب در ۱۳۱۵ ق . چاپ شده است .
فردوس المرشدیه
فردوس المرشدیه فی اسرارالصمدیه یا سیرت نامه شیخ ابو اسحاق کازرونی تالیف ابوبکر محمد بن عبدالکریم ترجمه محمود بن عثمان که در ۷۲۸ ه ق . آنرا در کازرون بفارسی گردانیده و آن درباب احوال و مقامات شیخ ابواسحاق است . این کتاب در تهران بطبع رسیده. فردوسی . شاعر حماسه سرای بزرگ ایرانی ( و. ۳۲۹ یا ۳۳٠ ه ق . – ف. ۴۱۱ یا ۴۱۶ ه ق . ) حکیم ابوالقاسم فردوسی در [ فاز ] یا [ پاز ] طوس در دهه سوم قرن چهارم هجری متولد شد . وی از دهگانان طوس بود و در حدود ۳۶۵ هق . ( بسن ۳۵ سالگی ) نظم شاهنامه را آغاز کرد و پس از ۳۵ سال یعنی در ۷٠ یا ۷۱ سالگی بسال ۴٠٠ هجری آنرا بپایان رسانید . شاهنامه شامل سر گذشت پادشاهان سلسله های داستانی ( پیشدادی و کیانی ) و سلسله تاریخ ساسانی است و درباب سلسله اشکانی فقط چند بیت دارد . ماخذ عمده شاهنامه فردوسی شاهنامه منثور ابو منصوری است که در اواسط قرن چهارم بحکم ابو منصور محمد بن عبد الرزاق طوسی فرمانروای طوس تدوین شد و عوه برین روایات مختلف شفاهی و کتبی بدست فردوسی افتاد و وی مجموع آنهارا در شاهکار جاوید خود جای داد . وزن شاهنامه بحر متقارب [ وزن حماسه های ایران ] است . فردوسی معانی دقیق و مطالب عالی فلسفی و اجتماعی و اخقی را در طی داستانهای خود آورده است . وی پس از ختم شاهنامه آنرا از طوس بغزنین برد و به محمود غزنوی تقدیم کرد . فردوسی پس از مسافرت باین شهر بر خف انتظار خود مورد توجه و محبت پادشاه غزنوی قرار نگرفت و با آنکه بنا بروایات سلطان محمود تعهد کرده بود که در برابر هر بیت یک دینار بدو دهد بجای دینار در هم داد و این کار مایه خشم فردوسی گشت چنانکه بنابر همان روایات همه در اهم محمود را بحمامی و فقاعی بخشید . اما دیل اختف و کدورت فردوسی و محمود ازین قرار بود : ۱ – اختف مذهبی میان فردوسی که بمذهب تشیع و محمود که بتسنن معتقد بود و هر دو در عقیده خود راسخ بودند . این معنی از هجو نامه ای که فردوسی برای محمود سروده است بخوبی برمی آید . ۲ – اختف عقیده محمود و فردوسی بر سر مسائل نژادی و ملی . فردوسی محققا ایرانی وطن پرستی بوده و در شاهنامه نیز بحکم شرایط حماسه ملی ناگزیر همواره دشمنان ایران رامانند تازیان و ترکان ببدی یاد کرده است و بالعکس از ایرانیان هموارهبه نیکی سخن گفته . ۳ – خست ذاتی محمود که فردوسی به آن اشاره کرده است او را از دادن صله جزیلی که فردوسی توقع داشت مانع شد چنانکه صله و انعامی که در برابر رنج سی ساله شاعر ببهای فقاعی می ارزید . بهر حال فردوسی تقریبا در سن ۸٠ سالگی بدورود حیات گفت و مدفن وی در طوس میباشد و آرامگاهی که در سال ۱۳۱۳ ه ش . برای او ساخته اند در محل تقریبی مدفن اوست . در شهریور ۱۳۱۳ ه ش . از خاورشناسان و دانشمندان کشورهای مختلف جهان دعوت بعمل آمد که در جشن هزاره فردوسی شرکت کنند . نخستین جلسه کنگره فردوسی شرکت کنند . نخستین جلسه کنگره فردوسی بریاست حاج محتشم السلطنه درتهران تشکیل شد که تا هفدهم شهریور ماه همان سال ادامه یافت . سپس هیات میهمانان به اتفاق رضا شاه به مشهد رفتند و آرامگاه فردوسی را در ۲٠ مهر ماه همان سال گشودند در روی سنگ مرمر قبر فردوسی بخط نستعلیق چنین نوشته شده ( بانشای ذکائالملک فروغی ) : [ این مکان نظر ببعضی قرائن و اطعات بظن قوی مدفن حکیم ابوالقاسم فردوسی ناظم کتاب شاهنامه و داستان یوسف و زلیخا است ۱ – یوسف و زلیخا از فردوسی نیست . که در نیمه اول مائه قرن چهارم هجری در قریه فاز واقع در جنوب غربی طوس ودت و ظاهرا در چهارصد و یازده یا چهارصد و شانزده قمری در طوس وفات یافته و چون جهل و غوغای عوام مانع شد که او را در قبرستان بخاک بسپارند درین مکان که باغ شخصی او بوده است مدفون گردید . ]
فردوس جعفر
ده کوچکی است از دهستان نوق شهرستان رفسنجان .
فردوس رو ی
( صفت ) زیبا روی جمیل .
فردوس منظر
( صفت ) زیبا روی جمیل .
فردوس مکان
( صفت ) آنکه در بهشت جای دارد جنت مکان ( در مورد میت گویند ) .
باغ فردوس
محلی در تهران
پل فردوس
نام محلی کنار راه طهران و فیروز آباد

اسم فردوس در فرهنگ معین

فردوس
(فِ دُ) ۱ – باغ، بوستان . ۲ – بهشت .

اسم فردوس در فرهنگ فارسی عمید

فردوس
۱. باغ، بستان.
۲. بهشت.
* فردوس اعلا: [قدیمی] فردوس برین، بهشت.
فردوس مکان
آن که در بهشت جای دارد، جنت مکان: مرحوم مغفور فردوس مکان.
فردوس وش
فردوس مانند، مانند بهشت.

اسم فردوس در اسامی پسرانه و دخترانه

فردوس
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: ferdos) (در عربی فردَوس) (معرب از فارسیِ پردیس )، بهشت، نام چند جا و مکان – معرب از فارسی، پردیس بهشت

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • سلام اسم واقعی من فردوس مرسی از این که اسمم رو ترجمه کردید

  • سلام
    از معنی اسمم خیلی خوشم میاد…(بهشت.بوستان و …)
    ولی نمیدونم که اسمم عربیه یا ایرانی؟؟؟؟

  • عکس و نوشته برام بفرستین