معنی اسم سُنبل

سُنبل :    ۱- (در گياهي) گلِ خوشه‌اي بلند، به هم فشرده و معطر به رنگهاي قرمز، آبي، سفيد و زرد،  گياه همين گل؛ ۲-(در قديم) (به مجاز) گيسو، زلف.

 

 

اسم سنبل در لغت نامه دهخدا

سنبل. [ سُم ْ ب ُ ] (ع اِ)خوشه (جو، گندم و مانند آن ). ج، سنابل. (منتهی الارب ) (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء) :
گل سرخش چو عارض خوبان
سنبلش همچو زلف محبوبان.
سعدی.
|| گیاهی است از تیره ٔ سوسنی ها جزو تک لپه ای ها با جام و کاسه ٔ رنگین و دارای گلهای بنفش خوشه ای است و چون زود گل میدهد و گلش زیبا و خوشرنگ و خوش بو است مورد توجه است و جزو گیاهان زینتی است و پیاز آنرا در گلدانها میکارند. بهترین نوع آن سنبل هندی است. زمبل. ذومبول. ارسیل. عرصیل. عیلان عزام. وقتطوس. اواقنثوس. (فرهنگ فارسی معین ) :
بوید بسحرگاهان از شوق بناگاهان
چون نکهت دلخواهان بوی سمن و سنبل.
منوچهری.
هم زهردار چو شاخ سنبل
گر نیشکری گزیده خواهم.
خاقانی.
خار که هم صحبتی گل کند
غالیه در دامن سنبل کند.
نظامی.
دامنی گل و ریحان و سنبل و ضیمران فراهم آورده. (گلستان ).
– سنبل الطیب . رجوع به همین کلمه شود.
– سنبل ایرانی ؛ گونه ای سنبل که گلهایش سفیدرنگند و بعنوان زینت نیز کشت میشود. گل سنبل ایرانی. سنبل بری. قسطل الارض. (فرهنگ فارسی معین ).
– سنبل بری ؛ لاله ٔ وحشی. (فرهنگ فارسی معین ).
– سنبل جبلی ؛ یکی از گونه های سنبل الطیب است که برای ریشه ٔ آن اثر مدر و اشتهاآور و معرق ذکر کرده اند. سنبل کوهی. (فرهنگ فارسی معین ).
– سنبل ختایی ؛ گل فرشته. (فرهنگ فارسی معین ).
– سنبل رومی ؛ سنبل الطیب. (فرهنگ فارسی معین ): دو است : هندی و رومی، هندی را سنبل الطیب و سنبل عصافر گویند و رومی را ناردین گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
– سنبل زرد ؛ گیاهی است از تیره ٔ صلیبیان که بعنوان گیاه زمینی در باغها نیز کشت میشود آلوسن الیسون. از دانه ٔ این گیاه که شبیه دانه ٔ قدومه است در طب استفاده می شود بهمان نام الیسون مشهور است. (فرهنگ فارسی معین ).
– سنبل کوهی ؛ سنبل جبلی. (فرهنگ فارسی معین ).
– سنبل هندی ؛ گیاهی است از تیره ٔ گندمیان که ریشه های افشانش در تداوی همانند ریشه ٔ سنبل الطیب مورد استعمال است. ناردین هندی. عجر مکی. حب العصافیر. (فرهنگ فارسی معین ).
|| بمجاز، به معنی موی. زلف :
باغها کردی چون روی بتان از گل سرخ
راغها کردی چون سنبل خوبان ز خضر.
فرخی.
ز سنبل کرد برگل مشک بیزی
ز نرگس بر سمن سیماب ریزی.
نظامی.
سمن بر غافل از نظاره ٔ شاه
که سنبل بسته بد بر نرگسش راه.
نظامی.
بدو گفت کای سنبلت پیچ پیچ
ز یغما چه آورده ای ؟ گفت هیچ.
سعدی.

اسم سنبل در فرهنگ فارسی

سنبل
( اسم ) گیاهی است از تیره سوسنیها جزو تک لپه ییها با جام و کاسه رنگین و دارای گلهای بنفش خوشه یی است و چون زود گل می دهد و گلش زیبا و خوشرنگ و خوش بو است مورد توجه است و جزو گیاهان مرغوب زینتی است و پیاز آنرا در گلدانها میکارند بهترین نوع آن سنبل هلندی است زمبل زومبول ارسیل عرصیل عیسلان خزام اوقنوطوس اواقنثوس . یا سنبل ایرانی . گونه ای سنبل که گلهایش سفید رنگ است و به عنوان زینت نیز کشت میشود گل سنبل ایرانی سنبل بری قسطل الارض یا سنبل بری . ۱ – لاله وحشی . ۲ – سنبل ایرانی . یا سنبل تر . ۱ – خط جوانان . ۲ – زلف خوبان . یا سنبل جبلی . از گونه های سنبل الطیب است که برای ریشه آن اثر مدر و اشتها آور و معرق ذکر کرده اند سنبل کوهی . یا سنبل ختایی . گل فرشته . یا سنبل رومی . سنبل الطیب . یا سنبل زرد . گیاهی است از تیره صلیبیان که به عنوان گیاه زمینی در باغها نیز کشت میشود آلوسن الیسون . توضیح از دانه این گیاه که شبیه دانه قدومه است در طب استفاده میشود و به همان نام الیسون مشهور است . یا سنبل کوهی . سنبل جبلی . یا سنبل هندی . گیاهی است از تیره گندمیان که ریشه های افشانش در تداوی همانند ریشه سنبل الطیب مورد استعمال دارد ناردین هندی عجر مکی حب العصافیر .
[Hyacinthus] [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای از سنبلیانِ پیازدار با گل های رنگی که در شرق مدیترانه به صورت خودرو می رویند و تا ایران و ترکمنستان گسترش دارند
سنبل دمیدن
ریش و خز بر آمدن . تازه موی بر عارض دمیدن .
سنبل رز
کنایه از منقل و انگشت دان
سنبل کردن
( مصدر ) سرسری انجام دادن کاری را اجرای امری به طور سطحی .
سنبل آباد
دهی است جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین .
سنبل الرومی
( اسم ) گیاهی است از تیره بداغ ها که پایاو علفی است و ارتفاعش بالغ بریک متر میشود و در نواحی مرطوب جنگلها مخصوصا اطراف جویها و گودالهای غالب نقاط اروپا و آسیا ( ازجمله ایران ) میروید . ریشه اش معطر و ساقه اش راست و برگهایش متقابل و مرکب از هفت تا ۱۲ قطعه است . گلهای آن معطر و سفید رنگند و گل آذینش دیهیم است . قسمت مورد استفاده این گیاه ریشه های افشان آنست که دم کرده اش در ناراحتیهای قلبی مورد استفاده فراوان واقع میشود . ریشه و ساقه های زیرین این گیاه شامل اسانس و اسید والرینیک و اسید مالیک و غیره است . اسانس والرین و تنتور الکلی آن و یا دم کرده اش ضد تشنج بسیار خوبی است و همچنین دارای اثر ضد هیستری و کاهش دهنده ادرار مبتلایان به بیماری قند است و نیز در تپش قلب و ضعف قلب تجویز میشود والریانه حشیش القطه علف گربه سنیل الطیب طبی ایسمامن آله آلک سنبل رومی سنبل العصافیر میبخوشه . یا سنبل الطیب طبی . سنبل الطیب .
سنبل الطیب
( اسم ) گیاهی است از تیره بداغ ها که پایاو علفی است و ارتفاعش بالغ بریک متر میشود و در نواحی مرطوب جنگلها مخصوصا اطراف جویها و گودالهای غالب نقاط اروپا و آسیا ( ازجمله ایران ) میروید . ریشه اش معطر و ساقه اش راست و برگهایش متقابل و مرکب از هفت تا ۱۲ قطعه است . گلهای آن معطر و سفید رنگند و گل آذینش دیهیم است . قسمت مورد استفاده این گیاه ریشه های افشان آنست که دم کرده اش در ناراحتیهای قلبی مورد استفاده فراوان واقع میشود . ریشه و ساقه های زیرین این گیاه شامل اسانس و اسید والرینیک و اسید مالیک و غیره است . اسانس والرین و تنتور الکلی آن و یا دم کرده اش ضد تشنج بسیار خوبی است و همچنین دارای اثر ضد هیستری و کاهش دهنده ادرار مبتلایان به بیماری قند است و نیز در تپش قلب و ضعف قلب تجویز میشود والریانه حشیش القطه علف گربه سنیل الطیب طبی ایسمامن آله آلک سنبل رومی سنبل العصافیر میبخوشه . یا سنبل الطیب طبی . سنبل الطیب .
گیاهی است که از دیر زمان در ایران بعنوان مسکن و ضد تشنج و در هیجانات عصبانی استعمال می نموده اند .
[Valeriana] [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای از سنبل الطیبیان چندسالۀ علفی با حدود ۲۳ گونه که بومی اروپا و بخشی از آسیا هستند؛ برگ های قاعده ای آنها فراوان و محکم و از خطی تا تخم مرغی است و برگ های ساقه ای آنها کوچک و متقابل و با دو تا شش جفت برگچۀ شانه ای بریده…
سنبل الطیبیان
[Valerianaceae] [زیست شناسی- علوم گیاهی] تیره ای از خواجه باشی سانان یک یا چندسالۀ علفی با هشت سرده و ۴۰۰ گونه که در بسیاری از نقاط جهان به جز استرالیا می رویند؛ برگ های آنها مسطح دمبرگ دار با آرایش متقابل است و اغلب بوی بد و تند دارد و گل های کوچکشان برگه دار (brac…
سنبل العصافیر
( اسم ) سنبل الطیب
سه سنبل
سوسنبر .
کاکا احمد سنبل
از مشایخ صوفیه است
پیاز سنبل
کونه سنبل
سیاه سنبل
سیسنبر
سیه سنبل
( اسم ) گیاهی است از تیره نعناعیان که دارای نوعی ساقه خزنده هوایی و ساقه زیرزمینی است و این ساقه در فواصل ریشه تولید کرده در مقابلش یک ساقه هوایی خارج میشود و به این ترتیب گیاه تکثیر می یابد برگهایش متقابل بیضوی نوک تیز دندانه دار و کمی پوشیده از کرک به درازی ۴ تا ۷ سانتیمتر و به عرض ۲ تا ۳ سانتیمتر است . ساقه سوسنبر مانند نعناع چهار گوش است و از حیث رنگ مایل به بنفش یا مایل به ارغوانی است . رنگ گلها قرمز یا کم و بیش ارغوانی مایل به بنفش است نعناع طبی آس بویه سیسنبر .
سیستبر است و آن سبزی باشد میان پونه و نعناع .

اسم سنبل در فرهنگ معین

سنبل
(سَ بَ) (اِ.) (عا.) کار سرسری، سطحی .
(سُ بُ) [ ع . ] (اِ.) خوشه .
(سُ بُ) (اِ.) = زمبل . زمبول : گیاهی است از تیرة سوسنی ها دارای برگ های دراز و گل های خوشه ای به رنگ بنفش . پیاز آن را در گلدان می کارند.
سنبل الطیب
(سُ بُ لُ طّ) (اِمر.) گیاهی است علفی، پایا و خودرو، ریشه اش معطر و ساقه اش راست و برگ هایش متقابل . ریشه و ساقه های زیرین این گیاه دارای اسانس اسید والرینیک و اسید مالیک و مواد قندی است که در طب کاربرد فراوان دارد.

اسم سنبل در فرهنگ فارسی عمید

سنبل
کار سرسری و سردستی.
* سنبل کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه] کاری را سرسری انجام دادن و از سر وا کردن.
۱. (زیست شناسی) خوشۀ جو یا گندم، خوشه.
۲. (زیست شناسی) گیاهی از تیرۀ سوسنی ها با برگ های دراز و گل های خوشه ای به رنگ بنفش.
۳. [مجاز] زلف معشوق.
* سنبل ختایی: (زیست شناسی) گیاهی پایا از تیرۀ چتریان و معطر که عرق ریشه و دانه های آن در عطرسازی و تهیۀ شیرینی و شربت به کار می رود.
* سنبل رومی: (زیست شناسی) گیاهی بیابانی با برگ های دراز خوش بو، گل های ریز و ریشه و ساقۀ سخت که در طب به کار می رود و خواص آن شبیه سنبل الطیب است، ناردین، نردین.
سنبل الطیب
گیاهی علفی، خودرو با ساقۀ راست، برگ های متقابل دندانه دار و گل های سفید معطر که بلندیش تا یک متر می رسد و ریشۀ آن دارای اسانس، اسید والرینیک، اسیدمالیک، و مواد قندی است که در طب به کار می رود. ضد تشنج، آرامبخش و جهت کاهش ادرار بیماران مبتلا به مرض قند مفید است که به صورت پودر، قرص، دم کرده یا شربت به کار می رود، علف گربه.
سه سنبل
= سیسنبر

اسم سنبل در اسامی پسرانه و دخترانه

سنبل
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: sonbol) (در گیاهی) گلِ خوشه ای بلند، به هم فشرده و معطر به رنگهای قرمز، آبی، سفید و زرد، گیاه همین گل، (در قدیم) (به مجاز) گیسو، زلف – گل خوشه ای بلند، به هم فشرده، و معطر به رنگهای قرمز، آبی، سفید، و زرد

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز