معنی اسم زیتون

زيتون :    (عربي) (در گياهي) ۱- ميوه‌ي بيضي شكل سفت و گوشتي به اندازه‌ي توت كه رنگ آن در مراحل مختلف رشد از سبز تا بنفش و سياه تغيير مي‌كند و از آن روغن نيز مي‌گيرند؛ ۲- درخت هميشه سبز اين ميوه كه برگ و ميوه‌ي آن مصرف دارويي دارد؛ ۳- از واژه‌هاي قرآني.

 

 

اسم زیتون در لغت نامه دهخدا

زیتون. [ زَ ] (ع اِ) درخت زیت. (منتهی الارب ). نام درختی که روغن وی معمول اطباست. (بهار عجم )(آنندراج ). زیتون بن. درختی همیشه سبز و از محصولات گرمسیری و میوه ٔ آن زیتون و در منجیل و رودبار گیلان بسیار فراوان است. (ناظم الاطباء). درختی است جلیل القدرو بسیارسود و پربقا و هزار سال دوام کند و میوه ٔ آن هم زیتون نام دارد. واحد آن زیتونة. (از اقرب الموارد). بری و بستانی می باشد و بستانی را درخت بزرگتر وبرگش آبدارتر و سبزتر از بری و بعد از چهار سال بارمیدهد و تا هزار سال می باشد. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
این درخت در نواحی منجیل و رودبار و بیشه های آن نقاط و در کرانه های شمالی دریای خزر و اطراف گرگان و بهشهر و سعدآباد و آهنگرمحله و برفتان و علی آباد کتول و رامیان و شاه پسند و سعیدآباد و آق امام و وطن و مینودشت بسیار است و در اطراف بم و در فارس میان فیروزآباد و میمند نیز دیده شده است و به عقیده ٔ «گااوبا» موطن اصلی زیتون ایران مرکزی و بلوچستان است و از اینجا به سوریه و ایتالیا گذشته است برخلاف بعض دیگر گیاه شناسان که اصل زیتون راایتالیا گمان برده اند. این درخت را در گرگان چوب سید نامند و از آن عصا سازند و به ترکستان روس که گویابه این چوب تفأل می کنند صادر کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). درختی است که سردسته ٔ تیره ٔ زیتونیان است. ارتفاعش معمولاً بین ۷ تا ۸ متر و حداکثر تا ۱۵متر می رسد. محیط تنه اش از ۳ تا ۴ متر بالغ می شود. تنه اش ناصاف و دارای شکافهای مشخص است ولی در گیاهان جوان، صاف و رنگی مایل به سبز دارد. چوبش سخت و بامقاومت و زردرنگ و دارای خطوط قهوه ای مشخص می باشد. برگهایش دائمی و متقابل و بیضوی و دراز و نوک تیز و چرمی شکل است و در سطح تحتانی پهنک سفید ولی در سطح فوقانی سبزرنگ است. گلهایش در اردیبهشت ظاهر میشود و آنهاسفیدرنگ و مجتمع، بصورت خوشه در کنار برگها جای دارند. (فرهنگ فارسی معین ). انواع تیره ٔ زیتونیان دارای تخمدان آزاد دوخانه و شماره ٔ پرچمهای آن با شماره ٔ گلبرگها متفاوت است. میوه ٔ آنها دارای یک هسته یا بشکل دانه ٔ بالدار است، برگهای آنها متقابل و ساده. نوع های آن، زیتون با گلهای سفید چهارقسمتی و میوه ٔ آن چهارقسمتی و میوه ٔ آلویی با هسته ٔ سخت که برون بر آن مواد روغنی بسیار دارد. (گیاه شناسی گل گلاب ). درخت پیوسته سبز ناحیه ٔ مدیترانه که از دوران قبل از تاریخ برای استفاده از میوه ٔ آن در نقاط معتدل کاشته شده…ساقه و برگ زیتون از مدتی پیش از دوره ٔ مسیح نشانه ٔصلح بوده است. (دایرة المعارف فارسی ) : نخرج منه حباً متراکباً… و جنات من اعناب و الزیتون و الرمان… (قرآن ۹۹/۶).و هو الذی اَنْشَاءَ جنات… و الزیتون و الرمان…(قرآن ۱۴۱/۶). ینبت لکم به الزرع و الزیتون و النخیل… (قرآن ۱۱/۱۶). و التین و الزیتون. (قرآن ۱/۹۵).
اگر گل کارد اوصدبرگ ابا زیتون ز بخت او
بر آن زیتون و آن گلبن به حاصل خنجک و خار است.
خسروی.
ز زیتون و انگور و هر میوه دار
که در مهرگان شاخ بودی ببار.
فردوسی.
دیو و فرشته به خاک و آب درون شد
دیو مغیلان شد و فرشته زیتون.
ناصرخسرو.
دریا نه آب گر به مثل آب است
چون بر لبش نه تین و نه زیتون است.
ناصرخسرو.
درخت زیتون، از هر شش درخت خراج یک درم. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص ۹۳). || میوه ٔ زیتون بن که از آن روغن می گیرند موسوم به زیت. (ناظم الاطباء). میوه ٔ درخت زیتون. (از اقرب الموارد). ج، زواتین. (دزی ج ۱ ص ۶۱۷). رسیده ٔ او گرم به اعتدال و باقبض و نارس او سرد و به غایت خشک و سیاه او گرم و خشک و سریعالاستحاله به سودا و صفرا و مرخی معده و مغثی و بهترین او سبز رسیده است که در آب نمک پرورده باشند و با طعام خورده شود نه قبل و نه بعد آن. در این وقت مقوی معده و مشهی و حابس طبع و مورث بیخوابی و لاغری و مصلحش مغز گردکان و بادام و سرکه و… و صمغ او در صورت شبیه به سقمونیا و مایل به سرخی است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) :
تا به رنگ و بوی چون سوسن نباشد شنبلید
تا به طعم و فعل چون زیتون نباشد زنجبیل.
فرخی.
عدس و باقلی و سیر و پنیر و زیتون
در پیش نان چراک است و مقیل و مومبار.
بسحاق اطعمه.
رجوع به جنگل شناسی ج ۱ ص ۲۲۹ و اختیارات بدیعی و تذکره ٔ داود ضریر انطاکی و ترجمه ٔ صیدنه و جغرافیای اقتصادی کیهان ص ۱۰۸ شود.
– روغن زیتون ؛ روغنی است که از میوه ٔ درخت زیتون استخراج کنند. زیت. (فرهنگ فارسی معین ). روغن زیتون بری قائم مقام روغن گل سرخ… و جمعی مطلق روغن زیتون را در افعال مذکور نافع می دانند و مخصوص نوعی دون نوعی ندانسته و هرچند کهنه تر شود قویتر شود. و آنچه از هفت سال بگذرد بهتر از روغن بلسان دانسته اند و بعضی قائلند که تا چهار هزار سال می ماند… و چون روغن زیتون را با مثل او آب بجوشانند تا آب بسوزد و تجدید آب بدستور اول نمایند تا شصت بار و بعد از آن آب سوخته شود چندان بجوشانند که به نصف رسد بمراتب شتی بهتر از روغن بلسان و در او اسرار عجیبه است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
|| دانه ٔ مورد . (دزی ج ۱ ص ۶۱۷). || عبارتست از نفسی مستعد برای اشتغال یافتن به نور قدس از ناحیه ٔ قوت فکر.(از تعریفات جرجانی ) (از دستورالعلماء). رجوع به زیت شود.
زیتون. [ ] (اِخ ) یا زیتون اکبر. مصحف زینون است. رجوع به زینون و زنون شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
زیتون. [ زَ ] (اِخ ) شهری است به چین. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بندری در چین شرقی بر ساحل دریای چین مقابل جزیره ٔ فرمز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زیتون (به همان لفظ میوه ٔ معروف ) در نزد مؤلفین عرب و ایرانی در قرون وسطی نام شهر امروزی چانگ چئو بوده است که بندری است در چین شرقی بر ساحل دریای چین مقابل فرمز و تقریباً بخط مستقیم پانصد کیلومتر در مشرق مایل به شمال کانتن و جزو ایالت فوکین امروزی است. این بندر در عهد مغول اهمیتی بس عظیم داشته است و از لحاظ تجارت خارجی چین و رفت و آمد کشتیهای بزرگ تجارتی و مسافری مابین چین و هند و جنوب ایران و بلاد عرب یکی از مراکز عمده ٔ چین بوده است. ابن بطوطه وقتی که از هند به چین آمده بود اولین نقطه از خاک چین که وی در آنجا پیاده شده بود همین شهر زیتون بوده است و در مراجعت از چین به هند نیز باز از همین بندر زیتون کشتی گرفته بوده است. در عهد مغول نام این شهر به تلفظ عامیانه ٔ چینیان تسوتونگ بوده است که با حذف گاف، حرف اخیر تلفظ آن بسیار نزدیک به زیتون عربی شنیده میشده است و در سفرنامه ٔ مارکوپولو نام این شهر به املای سایتون مرقوم است. رجوع شود به دایرة المعارف اسلام ج ۱ ص ۸۶۱ و ۸۶۵ و به حواشی بلوشه بر جامع التواریخ ص ۴۹۰ و نیز به ص ۴۸ از ذیل همان حواشی و کتاب منتخبات از سفرنامه ٔابن بطوطه به انگلیسی تألیف مستر گیب ص ۳۶۹ حاشیه ٔ ۸٫ (از حاشیه ٔ ص ۵۰۸ شدالازار چ علامه قزوینی ). در دایرة المعارف فارسی ذیل «ساتن » پارچه ٔ ابریشمی… آرد:… اصلاً در چین بافته می شد و در مشرق زمین و یونان وروم خواستار فراوان داشت. نام آن احتمالاً از لفظ عربی زیتونی گرفته شده است که منسوب به زیتون است و شاید نام عربی بندر تسوتینگ (چوانچوی حالیه در ایالت فوکین چین ) بوده است که درقرون وسطی از بنادر مهم چین بوده است… (دایرة المعارف فارسی ) : و از همان راه که آمده بودیم در نهر بطرف خنساء مراجعت کردیم و از آنجا بطرف زیتون حرکت کردیم و چون به این شهر اخیر رسیدیم دیدیم که چندین کشتی بر جناح حرکت بطرف هند می باشند… من نیز همین کشتی را گرفته راه افتادیم. (از سفرنامه ٔ ابن بطوطه از حواشی شدالازار بقلم علامه قزوینی ص ۵۰۸).
زیتون. [ ] (اِخ ) حمداﷲ مستوفی در ذیل چند ولایت هند آرد: «زیتون و سرندیب از اقلیم اول است ». (نزهة القلوب چ گای لیسترانج ج ۳ ص ۲۶۲).
زیتون. [ زِ ] (اِخ ) خلیجی به دریای اژه در قدیم خلیج مالیاک . (از لاروس ).

اسم زیتون در فرهنگ فارسی

زیتون
( اسم ) درختی است که سر دسته تیره زیتونیان است ارتفاعش معمولا بین ۷ تا ۸ ۸ متر و حداکثر تا ۱۵ متر میرسد . محیط تنه اش از ۳ تا ۴ متر بالغ میشود . تنه اش ناصاف و دارای شکافهای مشخص است ولی در گیاهان جوان صاف و رنگی مایل به سبز دارد چوبش سخت و با مقاومت و زرد رنگ و دارای خطوط قهوه ای مشخص میباشد . برگهایش دایمی و متقابل و بیضوی و دراز و نوک تیز و چرمی شکل است و در سطح تحتانی پهنک سفید ولی در سطح فوقانی سبزرنگاست . گلهایش دراردیبهشت ظاهر میشود و آنها سفید رنگ و مجتمع به صورت خوشه در کنار برگها جای دارند . یا روغن زیتون روغنی است که از میوه درخت زیتون استخراج کنند زیت . یا زیتون بری زیتون وحشی . یا زیتون تلخ درختی است از تیره سماقیان که دسته جداگانه ای از این تیره بنام آزادرختها را به وجود میاورد . گلهایش بنفش و میوه اش سمی است . یا زیتون وحشی گونه ای زیتون که خودروست و بر خلاف معمولی آن درختی است خاردار و میوه اش دارای چربی کمتریست زیتون بری .
خلیجی به دریای اژه در قدیم خلیج مالیاک
[Olea] [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای از زیتونیان که شامل درختان و درختچه های زیتون است
زیتون الارض
( اسم ) مارزیون
مازریون خامالا
زیتون البحر
بر آمدگی های اشنیه کتانجک
زیتون الحبش
زیتون الکلبه زیتون بری
زیتون المائ
زیتونی است که نزدیک آبها روید و در جمیع افعال ضعیف تر از سایر است و بعضی گویند زیتونی که در آب نمک پروده باشند مسمی زیتون المائ است .
زیتون الکلبه
زیتون الحبش زیتون بری
زیتون اکبر
مصحف زینون اکبر است
زیتون بری
زیتون وحشی زیتون الحبش
زیتون بنی اسرائیل
حجرالیهود است
زیتون پرورده
مرکبی است از ناردانه و زیتون
زیتون تلخ
درختی است از تیره سماقیان که دسته جداگانه از این تیره به نام آزا درخت ها را بوجود می آورند .
[Melia] [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای درختی از زیتون تلخیانِ خزان دار با گل های کوچک معطر و برگ های بلند تقریباً به طول ۵۰ سانتی متر و دُمبرگی طویل که از جنوب شرقی آسیا تا استرالیا پراکنده هستند
زیتون تلخیان
[Meliaceae] [زیست شناسی- علوم گیاهی] تیره ای از افراسانانِ درختی یا درختچه ای با برگ های شانه ای متقابل یا متناوب و گل های منظم و میوه های متنوع
زیتون جبل
کوهی در شرق اورشلیم
زیتون جبلی
زیتون بری است
زیتون خاتون
زن ارسلانشاه پادشاه کرمان و مادر کرمانشاه .
زیتون دشتی
عتم
زیتون هندی
برگش را طالیسفر و لسان العصفور گویند
زیتون وحشی
گونه زیتون که خود روست و بر خلاف نوع معمولی آن درختی است خار دار و میوه اش دارای چربی کمتری است .
شیطان زیتون
نامی است که در لاهیجان به زن زلخت دهند یا شیشان .
روغن تفالۀ زیتون
[olive pomace oil] [علوم و فنّاوری غذا] روغنی که به کمک حلاّل از تفالۀ زیتون استخراج می شود

اسم زیتون در فرهنگ معین

زیتون
(زَ یا زِ) [ ع . ] (اِ.) درختی است با تنة ناصاف و دارای شکاف های مشخص، ولی در گیاهان جوان صاف و رنگی مایل به سبز دارد. میوة این درخت سبز و گوشت دار شبیه به آلوچه است که روغن فراوان دارد و ملین است . ، ~پرورده میوة زیتون که هستة آن را درآورده و داخل آ

اسم زیتون در فرهنگ فارسی عمید

زیتون
درختی با برگ های بیضی نوک تیز و گل های سفید کوچک که به صورت خوشه در کنار برگ ها جمع می شود.
* زیتون تلخ: (زیست شناسی) = سنجد * سنجد تلخ

اسم زیتون در اسامی پسرانه و دخترانه

زیتون
نوع: دخترانه
ریشه اسم: عربی
معنی: (تلفظ: za (e) ytun) (عربی) (در گیاهی) میوه ی بیضی شکل سفت و گوشتی به اندازه ی توت که رنگ آن در مراحل مختلف رشد از سبز تا بنفش و سیاه تغییر می کند و از آن روغن نیز می گیرند، درخت همیشه سبز این میوه که برگ و میوه ی آن مصرف دارویی دارد، از واژه های قرآنی – میوه بیضی شکل سفت و گوشتی که رنگ ان در مراحل مختلف رشد از سبز تا بنفش و سیاه تغییر می کند
زیتون خاتون
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی,عربی
معنی: زیتون (عربی) + خاتون (فارسی )، مرکب از زیتون + خاتون (بانو )، نام همسر ارسلان شاه پادشاه کرمان که زنی بسیار خردمند و خیر بود
زیتونه
نوع: دخترانه
ریشه اسم: عربی
معنی: یکدانه زیتون

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز