معنی اسم خیزران

خيزران :    (عربي) ۱- نوعي ني مغزدار با ساقه‌اي محكم و بلند؛ ۲-(اَعلام) نام مادر امام محمّد تقي(ع).

 

 

اسم خیزران در لغت نامه دهخدا

خیزران. [ خ َ زُ / زَ ] (ع اِ) ریشه های دراز در زمین از درخت هندی و نی. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || نوعی از چوب و نی باشد که بخم شدن نشکند و از آن تازیانه سازند. (برهان قاطع). نوعی از نی هندی که بخم شدن نشکند و از آن تازیانه سازند. (ناظم الاطباء). درخت بید که بهندی بینت گویند. (غیاث اللغة). درخت خیزران از گندمیان و صنعتی از دسته ای غلات است که دارای ساقه های نازک و بلند و محکم می باشد. (از گیاه شناسی گل گلاب ص ۲۹۶). چوب مورد. چوب آس. بامبو. درختی است ریشه دار که از ریشه آن حصیر و جز آن بافند و از چوب آن عصا و جز آن سازند. (یادداشت مؤلف ) :
درفشی پس پشت سالار روم
نبشته بر او سرخ و پیروزه بوم
همای از بر و خیزرانش قضیب
نبشته بر او بر محب الصلیب.
فردوسی.
هندوان را آتش رخشنده روید شاخ رمح
زنگیان را شوشه ٔ زرین برآید خیزران.
فرخی.
گویی درخت باغ عدوی تو بوده است
کاندر زمین شکفته شود شاخ خیزران.
فرخی.
مرغ نهاد آشیان بر سر شاخ چنار
چون سپر خیزران برسر مرد سوار.
منوچهری.
می زعفران خور ز دست بتی
که گویی قضیبی است از خیزران.
منوچهری.
همه دشت او نوگل و خیزران
کهی بر سرش بیشه ٔ زعفران.
اسدی.
پر از خیزران بود و پر گاومیش.
اسدی.
پیچان و نوان نحیف و زردم
گویی بمثل شاخ خیزرانم.
مسعودسعد.
ز بیم خامه ٔ چون خیزران او شب و روز
چو خیزران بود اندر تن عدو ستخوان.
ازرقی.
ای زرین نعل و آهنین سم
وی سوسن گوش و خیزران دم.
انوری (از شرفنامه ٔ منیری ).
شاه چون خورشید و در کف جوزهر
با کمند خیزران آمد برزم.
خاقانی.
در ید بیضای ثعبان از کمند خیزران
خصم را ضیق النفس زان خیزران انگیخته.
خاقانی.
شد چهره زردش ارغوانی
بالای خمیده خیزرانی.
نظامی.
|| نیزه. || خله ٔ چوب که ملاحان بدان کشتی رانند. || دنباله ٔ کشتی. (منتهی الارب ). ج، خیازر.
– امثال :
مثل خیزران بر خود پیچد.
خیزران. [ خ َ زُ ] (اِخ ) مادر امام محمدتقی امام شیعیان : و رضا علیه السلام او را [ مادر امام محمدتقی را ] خیزران نام نهاده است. (تاریخ قم ص ۲۰۰).
خیزران. [ خ َ زُ ] (اِخ ) مادر موسی الهادی خلیفه ٔ عباسی است. (یادداشت مؤلف ).
خیزران. [ خ َ زُ ] (اِخ ) مکانی است بنزدیکی رصافه ٔ بغداد. قبر امام ابوحنیفه و محمدبن اسحاق بدانجاست. (از معجم البلدان ).
– دارالخیزران ؛ بنائی است بمکه که خیزران کنیز خلیفه آنرا ساخت. (از ناظم الاطباء).

اسم خیزران در فرهنگ فارسی

خیزران
بامبو، نی هندی، نی مغزداروخوش رنگ، ساقه بلند
( اسم ) ۱ – قسمی نی مغزدار از تیر. گندمیان جزو دست. غلات صنعتی دارای ساقه های راست و محکم و بلند و خوشرنگ . ارتفاعش به ۲٠ متر میرسد . برگهایش دراز و شبیه ببرگ خرماست . از شاخه های آن عصاو چوبدستی سازند و از برگ و پوست آن ریسمان و فرش بافند . ۲ – شخص دراز و لاغر .
مکانی است بنزدیکی رصافه بغداد
خیزران بلدی
مورد اسفرم را گویند و آن آس بری است گرم و خشک .
خیزران دست
از صفات اسب است
خیزران دم
از صفات اسب است
خیزران مثجر
بید انبوب دار
حب خیزران
حبی است نافع خنازیر را

اسم خیزران در فرهنگ معین

خیزران
(خَ یا خِ زَ) (اِ.) قسمی نی مغزدار که دارای ساقه های راست و محکم و بلند و خوشرنگ است . از شاخه های آن عصا و چوبدست سازندواز برگ وپوست آن ریسمان و فرش بافند.

اسم خیزران در فرهنگ فارسی عمید

خیزران
۱. گیاهی پایا از تیرۀ گندمیان ویژگی نواحی گرم و مرطوب با ساقه های راست و بلند و برگ هایی شبیه خرما که از ساقۀ آن عصا، چوب دستی، و نیزه، و از برگ و پوست آن ریسمان و فرش، و از مغز آن تباشیر تهیه می شود، بامبو، نی هندی.
۲. = تباشیر

اسم خیزران در اسامی پسرانه و دخترانه

خیزران
نوع: دخترانه
ریشه اسم: عربی
معنی: (تلفظ: xeyzarān) (عربی) نوعی نی مغزدار با ساقه ای محکم و بلند، (در اعلام) نام مادر امام محمد تقی (ع) – گیاهی پایا از خانواده گندمیان، ویژه مناطق گرم و مرطوب، با ساقه های بلند و محکم و برگهای دراز، نام مادر امام محمد تقی (ع)

اسامی مشابه

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز