معنی اسم جلیله

جليله : (عربي) (مؤنث جليل)، جليل. ۱- و ۲-

%d8%ac%d9%84%db%8c%d9%84%d9%87

اسم جلیله در لغت نامه دهخدا

جلیلة. [ ج َ ل َ ] (ع ص، اِ) مؤنث جلیل. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی زن بزرگ قدر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ناقه ای که یک شکم بیش نزاده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): ما له جلیلة و لا دقیقة؛ یعنی نه شتر دارد و نه گوسفند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || خرمابن بزرگ بسیاربار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ثمامه و آن گیاه است. (از اقرب الموارد).
جلیله. [ ج َ ل َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج، واقع در ۴۸هزارگزی خاور دژ شاهپور و ۲هزارگزی شمال شوسه ٔ سنندج. این ده ۵۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).

اسم جلیله در فرهنگ فارسی

جلیله
زن بزرگ قدر, ناقهای که یک شکم بیشترنزاییده باشد
ده کوچکی است از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج واقع در ۴۸ هزار گزی خاور دژ شاهپور و ۲ هزار گزی شمال شوسه سنندج این ده ۵۰ تن سکنه دارد .

اسم جلیله در فرهنگ فارسی عمید

جلیله
= جَلیل

اسم جلیله در لغت نامه دهخدا

جلیل.[ ج َ ] (ع ص ) کلانسال. (از منتهی الارب ). || بزرگوار (ناظم الاطباء). بزرگ قدر. (منتهی الارب ). آنکه قدر و مرتبه ٔ وی بلند باشد. (ناظم الاطباء). || بزرگ و عظیم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آزموده کار. (منتهی الارب ). || (اِ) یز که از وی ازار خرگاه سازند. (منتهی الارب ). گیاه ثمام که از آن ازار خرگاه سازند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ج ِ جلیلة. (منتهی الارب ). بمعنی خرمابن بسیاربار. رجوع به جلیلة شود.
جلیل. [ ج ُ ل َ ] (ع اِ مصغر) مصغر جُل ،پرده و چادر و کجاوه پوش باشد. (برهان ) :
بر گرد رخش [ سیب ] بر نقطی چند ز بسد
وندر دم او سبز جلیلی ز زمرد.
منوچهری (از حاشیه ٔ برهان ).
|| جل اسب را نیز گویند. (ناظم الاطباء) (برهان ).
جلیل. [ ج ُ ل َ ] (اخ ) نام شخصی که گربه ٔ بسیار نگاه می داشت. (ناظم الاطباء) (از برهان ).
جلیل. [ ج َ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی.
جلیل. [ ج َ ] (اِخ )کوهی است در ساحل شام که سلسله ٔ آن تا نزدیک حمص کشیده شده است. معاویه متهمان بقتل عثمان بن عفان را درآنجا بزندان می افکند. ابن فقیه گوید: خانه ٔ نوح نبی در کوه جلیل نزدیک حمص در دهی بنام سحر قرار داشت و گویند در آنجا تنور فوران کرد. (از معجم البلدان ).
جلیل. [ ج َ ] (اِخ ) گروهی هستند بیمن. (منتهی الارب ). رجوع به جلیلی شود.

اسم جلیله در فرهنگ فارسی

جلیل
محلی است در فلسطین که چون عیسی مسیح در آنجا بزرگ شد او را یسوع جلیلی گفتند و اولین شاگردش نیز از اهل جلیل بوده است.
بزرگ, بزرگوار, کلانسال, محترم, اجله واجلائ جمع
( اسم ) ۱- مصغرجل جلک پوشاک ستوران . ۲- پرده ای که روی کجاوه کشندکجاوه پوش .
نام شخصی بوده که گربه بسیاری نگاهداشته است
جلیل آباد
دهی است از دهستان قوریجای بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در ۲۰ هزار گزی شمال باختری قره آغاج و ۸ هزار گزی جنوب شوسه مراغه میانه موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است .
جلیل الصفات
دارای صفات بزرگ ( خدای ) : ( ( درین بود وحی از جلیل الصفات در آمد به عیسی علیه الصلات . ) ) ( بوستان )
جلیل القدر
ارجمند بلند پایه بزرگوار : ( در دارالسلطنه قزوین و نواحی بمنصب جلیل القدر اقضی القضاتی معزز و منظور نظر سلاطین بوده اند . ) )
جلیل کلا
از دیه های نور است
جلیل کندی
دهیست از دهستان چالدران بخش سیه چشمه شهرستان ماکو واقع در شش هزار گزی خاور سیه چشمه و ۱۵۰۰ گزی شمال شوسه سیه چشمه به قره ضیائ الدین این ده کوهستانی و دارای هوایی معتدل مالاریایی است .

اسم جلیله در فرهنگ معین

جلیل
(جَ) [ ع . ] (ص .) باشکوه .
(جُ لَ) (اِ.) پرده، پوششِ مهد و کجاوه .

اسم جلیله در فرهنگ فارسی عمید

جلیل
بزرگوار، کلان سال، و محترم.
پردۀ روی کجاوه.

اسم جلیله در اسامی پسرانه و دخترانه

جلیل
نوع: پسرانه
ریشه اسم: عربی
معنی: بلند مرتبه، بزرگوار، از نامهای خداوند

اسامی مشابه

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز