معنی اسم اَبریشم

اَبريشم :    (پهلوي) ۱- رشته‌اي كه از تارهاي پيله براي دوختن و بافتن سازند، حرير؛ ۲- (در گياهي) گلي به صورتِ رشته‌هاي باريك آويخته به رنگ زرد يا سرخ كه در تابستان‌ها مي‌رويَد؛ ۳- درخت اين گل؛ ۴- (در قديم) (در موسيقي ايراني) نوعي ساز زهي.

%d8%a7%d9%8e%d8%a8%d8%b1%db%8c%d8%b4%d9%85

 

اسم ابریشم در لغت نامه دهخدا

ابریشم. [ اَ ش َ ] (اِ) خیط و رشته که از تارهای پیله کنند دوختن و بافتن را. ابریسم. بریشم. حریر. قز. افریشم : و از نشابور جامه های گوناگون خیزد و ابریشم و پنبه. (حدود العالم ).
کمندی ز ابریشم و چرم شیر
یکی تیغ درخورد گرد دلیر.
فردوسی.
همچنان باشم ترا من که تو باشی مر مرا
گر همی دیبات باید جز که ابریشم متن.
ناصرخسرو.
|| تار سازها که بزخمه یا بناخن نوازند: وَتَر؛ ابریشم رباب و چنگ. (مقدمةالادب زمخشری ). || مطلق سازهای زه دار :
سمن عارضان پیش خسرو بپای
به آواز ابریشم و بانگ نای…
فردوسی ؟
من غلام مطربم کابریشم خوش میزند.
حافظ؟
– ابریشم خام ؛ خامه. دمقس.
|| دستان ِ ساز. پرده ٔ ساز :
سر فریاد نداریم پگاه است هنوز
یک دو ابریشم شایدکه فروتر گیرند.
سیدحسن غزنوی.
– ابریشم زدن ؛ نواختن ، زدن یکی از رود جامگان را.
– کرم ابریشم ؛ کرم قز. کرم پیله. دودالقز.
و نیز گفته اند ابریشم نوعی از سازهای نواختنی است و بدین شعر تمثل کرده اند :
بَابریشم و عود وچنگ و طنبور
در بزم تو باد زهره مزدور.
و ظاهراً بر اساسی نیست.
– ابریشم مقرض ؛ ابریشم که با مقراض سخت ریزه کرده و در معاجین آمیختندی فربهی و قوت و نیز رفع خفقان را.
– ابریشم هفت رنگ ؛ تارهای ابریشم است به هفت لون که بر سر عروس آویزند و آنرا بشگون نیک دارند.
– مثل ابریشم ؛ سخت باریک ، چنانکه رشته ٔ طعام و رشته ٔ پالوده و مانند آن.

اسم ابریشم در فرهنگ فارسی

ابریشم
( اسم ) ۱ – ماده ای که کرم مخصوص ( بنام کرم پیله ) بشکل نخ بسیار باریک ( بنام و بوسیل. آن لانهای بیضی شکل برای خود سازد رشته ای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند ابریسم بریشم حریر قز افریشم . یا ابریشم هفت رنگ . تارهای ابریشم است بهفت لون که بر سر عروس آویزند و آنرا بشگون نیک دارند . یا کرم ابریشم . کرم پیله کرم قز دود القز . ۲ – تار سازها که بزخمه یا بناخن نوازند . ۳ – مطلق سازهای زه دار . ۴ – دستان ساز پرد. ساز . ۵ – درختی از دست. گل ابریشم ها جزئ تیر. پروانه واران که گونه ای از آن در جنگلهای شمال ایران موجود است گل ابریشم . ۶ – شب خسب
ابریشم بها
( اسم ) مزد ساز زدن و چنگ زدن است مثل پول چای و شیربها در استعمال امروز و نعل بها و گرمابه بها در استعمال قدما. و آن در موردی گفته شود که پول را بجهت احترام و خوش داشتن دل کسی بوی میدهند و آنرا در خور مزد نمی انگارند.
ابریشم تاب
( اسم صفت ) آنکه تارهای پیله بهم کند و خیط و رشته سازد .
ابریشم تابی
( اسم ) ۱ – عمل ابریشم تاب ۲ – پیش. ابریشم تاب ۳ – دکان یا کارگاه ابریشم تاب .
ابریشم زدن
( مصدر ) زدن و نواختن یکی از آلات ذوات الاوتار.
ابریشم زن
( اسم صفت ) نوازند. ابریشم بریشم زن بریشم نواز .
ابریشم طرب
( اسم ) ۱ – زه وتر تار تاره در سازهای زهی . ۲ – ( توسعا) هر ساز زه دار هر یک از ذوات الاوتار .
ابریشم فروش
( اسم صفت ) علاقه بند ابریشمی رنگ فروش رنگروش .
ابریشم فروشی
( اسم ) ۱ – کار و عمل ابریشم فروش ۲ – پیش. ابریشم فروش ۳ – دکان ابریشم فروش
ابریشم گر
ابریشن ناب
ابریشم کش
( اسم صفت ) کسی که تارهای ابریشم را بوسیل. چرخ ابریشم کشی از پیله در می آورد .
ابریشم کشی
( اسم ) ۱ – عمل ابریشم کش ابریشم کشیدن . ۲ – پیش. ابریشم کش یا چرخ ابریشم کشی . چرخی که بدان تار از پیله بر آورند .
باغ ابریشم
دهی از فلاورجان اصفهان
پل ابریشم
ظاهرا پلی است در نواحی خراسان
حسن آباد باغ ابریشم
ده از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان
راه ابریشم
یکی از راههای معروف قدیم است که بسبب حمل ابریشم چین از این راه بدین اسم شهرت یافته است .
گل ابریشم
درخت گل ابریشم از تیره لگو مینوز و از جنس البیزیا میباشد

اسم ابریشم در فرهنگ معین

ابریشم
(اَ شَ یا شُ) [ په . ] (اِ.) ۱ – رشته های بسیار نازکی که از پیلة کرم ابریشم جدا می کنند و استفاده می کنند. ۲ – سازهای زه دار. ۳ – درختی از دستة گل ابریشم ها جزء تیرة پروانه واران که گونه ای از آن در جنگل های شمال ایران به نام شب خسب (شوفِس ) موجود است .
ابریشم بها
( ~. بَ) (اِمر.) مزد ساز زدن و چنگ زدن (مثل پول چای و شیربها در استعمال امروز).
ابریشم زن
( ~. زَ) (اِفا.) نوازندة ابریشم ، چنگی .

اسم ابریشم در فرهنگ فارسی عمید

ابریشم
۱. تاری بسیارنازک و محکم که از باز کردن پیلۀ کرم ابریشم تهیه می شود و در صنایع نساجی و تهیۀ تار بعضی از سازهای موسیقی به کار می رود.
۲. (موسیقی) [قدیمی] تار سازهایی مانند رباب و چنگ.
۳. (موسیقی) [قدیمی] هر سازی که با مضراب یا ناخن نواخته می شود.
۴. (موسیقی) [قدیمی] نوعی ساز زهی ایرانی که امروزه در دست نیست.
* ابریشم طرب: [قدیمی] تار ساز؛ زه.
ابریشم تاب
کسی که تارهای پیله را به هم می تابد و ابریشم درست می کند؛ ابریشم گر.
ابریشم نواز
ساززن؛ چنگی.

اسم ابریشم در اسامی پسرانه و دخترانه

ابریشم
نوع: دخترانه
ریشه اسم: عبری
معنی: حریر ، تاری بسیار محکم ، نازک ، و درخشان که کرم ابریشم به دور خود می تند ، گلی به صورت رشته های باریک آویخته به رنگ زرد یا سرخ که در تابستانها می روید

دانلود

اسامی مشابه

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز