ذَكيه : (عربي) (مؤنث ذكيّ) به معناي تيز هوش و با هوش، زن تيز خاطر.
اسم ذکیه در لغت نامه دهخدا
ذکیة. [ ذُ / ذَ ی َ ] (ع اِ) فروزینه که بدان آتش افروزند. هیزم آتش انگیز. (مهذب الاسماء). ج، ذکی.
ذکیة. [ ذَ کی ی َ ] (ع ص ) تأنیث ذکی. نار ذکیة؛ آتش زبانه زن. آتش شعله زن. || رائحة ذکیة؛ بوئی تیز. بوئی تند.
اسم ذکیه در فرهنگ فارسی
ذکیه
( صفت ) مونث ذکی
اسم ذکیه در فرهنگ معین
ذکیه
(ذَ یِّ) [ ع . ذکیة ] (ص .) مؤنث ذکی .
اسم ذکیه در لغت نامه دهخدا
ذکی. [ ذَ کی ی ] (ع ص ) مرد تیزخاطر. دل تیز.(مهذب الاسماء). تیزدل. زیرک. (دهار). تیزطبع. (غیاث اللغات ). المعی ّ. هوشیار. هوشمند. تیزهوش. زودیاب. تیزیاب. تیزویر. ج، اذکیاء. مقابل بلید :
والا وجیه دین که سپهدار شرق و چین
فخر آرد از تو نائب فرزانه ٔ ذکی.
سوزنی.
این چنین کس گر ذکی ّ مطلق است
چونش این تمییز نبود احمق است.
مولوی.
|| تیزبوی. تندبوی. بلندبوی. (منتهی الارب ). مسک ذکی ّ؛ مشک تیزبوی. || مذبوح. ذبیح. گلوبریده.
اسم ذکیه در فرهنگ فارسی
ذکی
مردزیرک, تیزهوش, هوشیار
( صفت ) ۱ – مرد تیز خاطر زیرک تیز طبع هوشیار . جمع اذکیائ . ۲ – تیز بوی تند بوی .
ذکی الخاطر
تیزهوش
ذکی الفوائد
زیرک دل هشیار دل هشیوار دل
اسم ذکیه در فرهنگ معین
ذکی
(ذَ) [ ع . ] (ص .) ۱ – زیرک، هوشیار. ۲ – تند – بوی .
اسم ذکیه در فرهنگ فارسی عمید
ذکی
زیرک؛ تیزهوش؛ هوشیار.